حبیب تنها فرزند جان بابا به جبهه رفته و جان بابا و دریا دختر نشان کرده ی حبیب منتظر اویند ، نامه ای از حبیب می رسد که در شرف آمدن است ، اما پیش از آمدن به شهادت می رسد و پیکرش به روستا آورده می شود . جان بابا مرگ فرزند را باور ندارد . در این اثنا رحیم همرزم حبیب به روستا و نزد جان بابا می آید . او بنا به وصیت حبیب برای دلداری همراهی جان بابا آمده است. رحیم به تدریج به این پدر سخت گیر نزدیک و نزدیک تر می شود تا جایی که جان بابا او را به جای فرزند از دست داده¬اش می پذیرد . رحیمی که تنها بازمانده ی خانواده اش پس از بمباران دشمن است و تصمیم گرفته در این روستا ماندگار شود. جان بابا به سراغ خانواده ی دریا رفته و از او برای رحیم خواستگاری می کند و دریا نیز می پذیرد.
|Download |

| لینک مستقیم | لینک کمکی|
پیامبر اکرم(ص):
سوگند به خدایی که مرا به حق پیامبر قرار داده است خداوند از بنده ای عملی را قبول نمی کند مگر پس از آنکه از محبت علی (ع) سوال نماید