اصلیتمون بوشهریه؛ یعنی بابام بوشهری بود. تو دوازدهسیزدهسالگی از بوشهر بیرون زده و اومده بود خرمشهر، بعدش هم شد کارگر پالایشگاه آبادان.
پدرم آدم خوبی بود. معمولاً آروم بود، اما بعضی وقتها عصبانی میشد و میافتاد به جونمون. من و خواهرم و برادرم هیچوقت از دستش ناراحت نمیشدیم؛ به هر حال پدرهای اون موقع همهشون سختگیر بودن. اگه بخوام راستش رو بگم خداییش زیادی شیطون بودیم، در عین حال ازش حساب هم میبردیم. وقتی توی خونه شیطنت میکردیم، مادرم خط و نشون میکشید و انگشت تکون میداد که بذار بابات از سر کار بیاد.
دربارهی مادرم باید عرض کنم که اصلیت مادرم بحرینی بود. بعضیها میگفتن پدرِ مادرم از بحرین به میناب مهاجرت کرده و همونجا زن گرفته. بعضیها هم می گفتن اهل دشتستان بوده، احتمالاً دومی درستتر باشه.
برعکس پدرم، مادرم خیلی آروم بود؛ ساکت و سر به زیر .
پدرم بعدِ بازنشستگی مغازه لوله کشی باز کرد. من فکر میکنم لوله کشی بیشتر ساختمونهای قدیمی خرمشهر کار پدرم بود. از اونجایی که بیشتر کارگرهای شرکت نفت لوله کشی و برقکاری بلد بودند؛ بابا مغازه لوله کشی زده بود. حتی بعضیهاشون نقاشی و بنایی هم یاد داشتند. به قول پدرم همه شون آچارفرانسه بودند. همیشه
میگفت: : توپالایشگاه باید همه کاری بلد باشی، اگر هم نباشی باید یاد بگیری؛ چون پالایشگاه ازمون میخواد، اگه بلد نباشی کلات پس معرک س.
مستند «خون صلح»، روایتگر زندگی حاج عباس عربی است که رنگ صلح را جایگزین خون و چوبه دار کرده است. وی که برای هدف والای بخشش و ترویج آن در جامعه بهعنوان فرهنگی درست و انسانی تلاش میکند، از سختیهای رضایتگرفتن برای محکومان به اعدام و زندگی شخصی خود سخن میگوید.
این کتاب گویا روایتی است از حملهی داعش به اربیل عراق و حضور نیروهای ایرانی در آنجا.
دربارهی نمایشنامه
نام این نمایشنامه برگرفته از حضور سردار سلیمانی و پنجاه نفری است که همراه سربازان وطن به اربیل عراق رفتند تا آنجا را از شرّ نیروهای داعش نجات دهند.
کتاب «خونین شهر تا خرمشهر» نوشتهی محمد درودیان است که مرکز اسناد دفاع مقدس (مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ) منتشر کرده است و در سه فصل وقایع سیاسی – نظامی جنگ، از زمینهسازی تهاجم عراق تا آزادسازی خرمشهر را بررسی میکند.
دربارهی کتاب
کتاب «خونینشهر تا خرمشهر» نوشتهی محمد درودیان است که مرکز اسناد دفاع مقدس (مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ) منتشر کرده است و در سه فصل وقایع سیاسی – نظامی جنگ، از زمینهسازی تهاجم عراق تا آزادسازی خرمشهر را بررسی میکند.
فصل اول کتاب، از اشغال تا آزادسازی، ابتدا به زمینههای شکلگیری تهاجم سراسری عراق و اهداف آن اشاره کرده، سپس چگونگی اشغال خرمشهر را بررسی کرده است. بررسی علل توقف دشمن، مبحث دوم است که پس از آن، وضعیت سیاسی _ نظامی کشور، در مقطع پرالتهاب دوران اشغال، تحلیل و بررسی میشود. مبحث بعدی به چگونگی روند آزادسازی مناطق اشغالی اختصاص یافته و نیز مروری بر چند عملیات سپاه اسلام دارد. آخرین قسمت این فصل با عنوان «پس از فتحالمبین» دربارهی موقعیت ضدّانقلاب داخلی و نیز دشمن خارجی در برابر تواناییهای خودی، در فاصلهی زمانی بین دو عملیات فتحالمبین و بیتالمقدس است.
نویسنده در فصل دوم (آزادسازی) چگونگی آزادسازی خرمشهر را تشریح کرده است. این فصل که طولانیترین فصل کتاب است، در واقع گزارشی است از عملیات بیتالمقدس از نخستین مراحل طراحی تا پایان کار. ضمن این گزارش، تجزیهوتحلیلهایی مربوط به سطوح مختلف جنگ، از سیاستگذاری و برنامههای کلان گرفته، تا اجرای مراحل مختلف عملیات، به همراه فشردهای از روند حوادث، ارائه شده است. در این فصل خواننده در جریان چگونگی انتخاب منطقهی عملیاتی بیتالمقدس قرار میگیرد، با ویژگیها و مشخصات این منطقه نیز آشنا می گردد. در ادامهی فصل دوم مراحل چهارگانهی نبرد بزرگ و نسبتاً طولانی بیتالمقدس توضیح داده شده و خواننده از منظری مشرف بر صحنه، در فضای پر تبوتاب ناشی از افت و خیزهای مراحل مختلف این عملیات، قرار می گیرید.
فصل سوم کتاب (بازتاب پیروزی) نتایج پیروزی عملیات بیتالمقدس و آزادی خرمشهر بررسی شده است.
در ایران هر «صد و هشتاد و یک ثانیه» یک طلاق اتفاق میافتد، این مستند در ۶۰ دقیقه به بررسی ریشه و علل طلاق پرداخته است.
مستند «تجربه ماندگار» در بنیاد روایت فتح تولید شده و زندگی حرفهای نادر طالب زاده را مرور کرده است.
«محمدحسن صادقزاده پوده»، نویسندهی کتاب، از سال ۱۳۴۵ به استخدام ارتش درآمد و در طول جنگ تحمیلی عراق علیه ایران عهدهدار سِمَتهایی چون مسئولیت انجمن اسلامی پادگان سقز، فرماندهی آتشبار توپخانه و ریاست بازرسی لشگر ۲۸ سنندج بود.
بعد از جنگ و بازنشستگی پدرم، بالأخره امسال پدرم تصمیم به مسافرت گرفت. از سالها قبل که ساکن تهران شده بودیم، بهعلت مشکلات نتوانسته بودیم با هم به یک سفر تفریحی برویم. روزهای آخر جنگ پدرم هر ماه یک هفته مرخصی میآمد و من هم بهخوبی یادم است که مادرم میگفت: «پدرتون گفته راضی نیستم موقع موشکبارون یا آژیر بمباران، شما به پناهگاه نرید.» به همین علّت روزانه چندینبار راهیِ زیرزمین میشدیم. تقریباً نیمساعتی را با دلهره و ترس بهسرمیبردیم، تا اینکه دیگر صدای انفجار به گوشم نمیرسید. یک نفس راحت میکشیدیم و میگفتیم این دفعه هم بمب به خانهی ما برخورد نکرد.
برادرم، علیرضا، در عملیات «کربلای ۴» شانزدهساله بود و در لشگر امام حسین(ع) به عنوان غواص اعزام و بعد، مفقودالاثر شد. به همینسبب روحیهی مادرم تغییر کرده بود و زود ناراحت میشد و ما نمیتوانستیم به یاد برادرم بیفتیم؛ غافل از اینکه مادر هیچ وقت او را از یاد نمیبرد؛ ولی برای اینکه ما ناراحت نشویم، چیزی نمیگفت.
علیرضا بعد از آزادی دربارهی اسارتش به ما چیزی نمیگفت؛ البته من چگونگی اسارت او را در کتاب «پس از من» خواندم.
***
این خاطرات که به قلم «محمدحسن صادقزاده پوده» به نگارش درآمده است، جزئیات مکانهایی را که در آنها خدمتش را سپری کرده است، دربرمیگیرد.
نویسنده، خاطراتش را در دل سفری خانوادگی به شهر سنندج روایت کرده است. این خاطرات به مسائل سیاسی گوناگونی اشاره دارد که منطقهی غرب کشور در سالهای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با آن مواجه بود.
کردستان قبل از انقلاب، دستفروشان در کردستان، حملهی دموکرات به مقر سپاه، گروهکها، تقویت ضد انقلاب، دورهی اوّل ضد چریک و بصیرت ارتشیها، عنوانهای برخی از ۸۵ بخش کوتاه کتاب «آتشبار دوم» است.
مستند «زندگی لیلا» روایتی متفاوت از زندگی است که در آستانه فروپاشی بود اما حالا مسیر متفاوتی را دنبال میکند.
داستانهایی باورنکردنی اما واقعی از کومله، کسانی که حتی در مقابل مردم و هم قومیهای خودشون هم بویی از رحم نبردن!
گفتگوی بدون تعارف با حجت الاسلام کارخانه، روحانی جهادی و امام جماعت مسجد الهادی(ع) محله هرندی تهران که اغتشاشگران خیابان پیروزی جمجمه او را خُرد کردند.
ارتباط پشت صحنه حامد اسماعیلیون با گروهک رجوی مورد انتقاد دیگر براندازان
برلین هر بار که مجمع ضدانقلاب میشود، نه تنها ضربهای به نظام نمیزند، حتی اعتماد به نفس جمهوری اسلامی را بالا میبرد؛ چه آن سیرک مبتذل سال ۷۹ و چه این ملغمه تجزیهطلبی-تروریستی امسال. جمهوری اسلامی با خودش میگوید همین؟! روزها تبلیغ و اردوکشی خیابانی از سراسر اروپا با ساندویچ و اتوبوس، شد همین جمع تجزیهطلب و تروریست و همجنسباز که طبق آمار خودشان نصف استادیوم آزادی بود؟/ نویسنده: کبری آسوپار – گوینده: مجتبی سرمدی
کشور هلند در حالی از شعار زن، زندگی و آزادی حمایت کرده که بیشتر زنان هلندی شاغل در خیابان رد لایت آمستردام، با مشکلات روحی ـ روانی و البته اجتماعی ناشی از آن دوره فعالیت، دستوپنجه نرم میکنند.
ساینس، یکی از معتبرترین مجلات علمی دنیا در یک مقاله با تعبیر «تلسکوپی در کلاس جهانی» به رصدخانه ملی ایران پرداخت و نوشت: در این پروژه، اخترشناسان در ایران باید بر موانعی غلبه میکردند که تعداد کمی از منجمان و دانشمندان در کشورهای دیگر با آن مواجهند.
این کتاب حدیثی ماندگار و روایتی آسمانی از زندگی پاسدار مدافع حرم، شهید مهدی نعمایی عالی، است.
شهید «مهدی نعمایی عالی» در بیستونهم شهریور ماه ۱۳۶۳ در شهر کرج به دنیا آمد و بعد از قبولی در کنکور، وارد دانشکدهی افسری شد و درطول تحصیل جزو دانشجویان ممتاز دانشگاه امام حسین (ع) بود.
وی علاوه بر داشتن لیسانس مدیریت، متخصص جوشکاری و برشکاری زیر آب تا عمق چهل متری بود و به زبان عربی هم تسلط داشت.
این شهید بزرگوار در بیستوسوم بهمن ماه ۱۳۹۵، مصادف با شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)، دراثر انفجار مین کنار جاده (تلهی انفجاری) به درجهی رفیع شهادت رسید.
* حاج مسلم (نقطه پرواز)، نویسندگان: حجتاله دالوند و علیرضا نجفی، ناشر: موسسه فرهنگی و هنری مبین و انجمن پیشکسوتان سپاس.
این فیلم به روایت زندگی و زمانهی شهید مدافع حرم مهدی محمد حسین یاغی میپردازد.
در این ویدیو ، راوی کتاب “خاطرات ایران” به بیان مشاهداتش از بیمارستان امام خمینی اسلام آباد در زمان حمله منافقین می پردازد.