خلاصه فیلم
فیلم زیر نور ماه ،سیدحسن طلبه ی جوانی است که در شرف ملبس شدن است، در حالی که هم دوره ای های وی درصدد تهیه ی لباس هستند، سید حسن در رابطه با راهی که رفته و ادامه ی آن با خود دچار تناقض هایی می شود و از ملبس شدن سرباز می زند، ولی به احترام پدرش لباس را تهیه می کند و …
فیلمی به کارگردانی رضا میرکریمی محصول سال ۱۳۷۹ است.
خلاصه داستان:
این فیلم داستان دانشجوی جوانی است که قصد دارد برای پایاننامهاش روی تعدادی زندانی تحقیق کند و آن زندانیها برای پیدا کردن گنجی به سوی دانشجو میروند…
بازیگران:
برزو ارجمند، بهنوش بختیاری، هومن برق نورد، بهنام تشکر، هدایت هاشمی، بهاره افشاری، اصغر نقیزاده، رسول نجفیان، امیر نوری، اسدالله یکتا و…
این سریال تاریخی به دورهای از تاریخ مصر میپردازد که ارتش فرانسه هنگام پادشاهی ناپلئون به این کشور لشکرکشی کرده و گِردایهای از نبردها میان مردم مصر و فرانسویان را پدید میآورد. «نیل در خون» ماه رمضان سال ۲۰۱۲ در مصر و همزمان چند کشور عربی با نام اصلی «نابلئون و المحروسه» روی آنتن شبکههای تلویزیونی رفت که در آن فرانسویان برای بدست آوردن و بهره کشی از مصر به این کشور یورش بردند و حتی شهرهایی مانند بولاق را ویران کردند. ستیز مردم مصر در برابر یکی از بزرگترین نیروهای نظامی جهان در پایان سدهٔ هجدهم و آغاز سدهٔ نوزدهم برای دفاع از استقلال و آزادی یکی از نقاط برجستهٔ تاریخ این کشور به شمار میآید که در این سریال به نمایش در آمد
خلاصه داستان : این اثر پویانمایی درباره زندگی محمد بن زکریای رازی کاشف الکل است که علاوه بر دانستن علومی چون شیمی، فلسفه و موسیقی، طبیب حاذقی نیز بود تا جایی که پس از درمان امیر سامانی، توانست با حمایت مالی او بیمارستانی در ری تاسیس کند.
با آغازِ دفاعِ مقدس، هر یک از مردان خانواده، برای رزم به خطّهای از مرزهای کشور رفتند و مهدی هم به جبهه میرود ….
به دوران کودکی مهدی سفر میکنیم. سال ۱۳۵۲ مهدی که کودکی دو ساله است، به همراه دو خواهر و سه برادرش، روزگار کودکی را میگذراند. او میداند که دوست داشتن و بزرگمنشی هدیهای از سوی خداوند است.
پدر و اهالی محل، مهدی را دوست دارند؛ چون از همان کودکی رسم پهلوانی را میآموزد. او در انتخاب بین ورزش کشتی و فوتبال دودل است؛ اما بالاخره فوتبال را انتخاب میکند. مهدی با وجود آرزوی بازی در مسابقات ملّی فوتبال و تیم محبوبش، پرسپولیس، با شنیدن خبر شهادت داییاش در کربلای چهار، راهیِ شلمچه میشود تا اسلحهی او را به دست بگیرد و نام او را زنده نگه دارد. مهدی برای وداع با تک تک اعضای خانواده، به دیدار آنها میرود؛ امّا در آخرین دیدار و آخرین لحظات موفق به دیدار پدرش نمیشود؛ چراکه کاروان در حال حرکت است.
بعد از شهادت مهدی در کربلای پنج، دوستان و همتیمیهای سابقش که اینک در سِمت مربی تیمهای درجه یک کار میکنند، مراسم یادبودی برای او برگزار میکنند. این مسابقه بهانهای است برای یادآوری خاطرات گذشته.
«مهمان شام» زندگینامه و خاطرات شهید مدافع حرم، «مهندس سید میلاد مصطفوی» است که در هر بخش، از شخصیت و ویژگیهای اخلاقی شهید پردهبرداری میشود.
«سیّد میلاد (محمّد) مصطفوی» ۱۵ اردیبهشتماه سال ۱۳۶۵ در شهرستان بهار همدان دیده به جهان گشود. او دومین فرزند یک خانواده پنج نفره بود که در دامان خانواده متعهد و دیندار بزرگ شد. پدرش «سیّد هاشم» نام داشت و با کسب روزی حلال سعی میکرد فرزندان خود را با سرشتی پاک و خداجوی پرورش دهد.
میلاد دانشآموز نمونه و دانشجوی فعّال دانشگاه صنعتی بود. مدرک مهندسی عمران گرفت، امّا بیشتر شبها دنبال کارهای بسیج بود. او از بسیجیان فعّال گُردان امام حسین(ع) شهرستان بهار بود. از این طریق بسیاری از نسل جدید را با شهدا آشنا کرد.
عشق به پروردگار و اهل بیت از کودکی در وجود سیّد میلاد جوانه زد. نماز اول وقت و دائمالوضو بودن از ویژگیهای بارز این شهید بزرگوار بود، عشق به ائمه (علیهم السلام) و شهدا باعث شده بود که از نوجوانی راهی دیار عشق، کربلای ایران و مناطق جنگی جنوب کشور شود و در تعطیلات عید نوروز با پای پیاده از جان و دل به زائران خدمت کند.
رویِ گشاده و شوخطبعی از دیگر ویژگیهای این شهید بزرگوار بود. از ویژگیهای بارز شخصیّتی ایشان میتوان به روحیهی جهادی و مبارزه در راه خدا و شجاعت بسیار اشاره کرد.
رابطهی بسیار خوبی با شهدا داشت و همیشه از «شهید همّت» و «شهید زینالدّین» یاد میکرد. بیش از ۱۲ سال در کسوت خادمیِ شهدا در مناطق عملیاتی حاضر شد و به خدمترسانی به زوار در این مناطق میپرداخت.
بیشترِ خوبیهای که یک انسان میتوانست داشته باشد، این جوان متواضع و بااخلاق داشت. برای فریضه نماز اوّل وقت اهمیّت قائل بود و همیشه نوجوانان و جوانان را به مسیر معنویت و عبادت سوق میداد.
سرانجام همزمان با تاسوعا و عاشورای حسینی، در سال ۱۳۹۴ به عنوان مدافع حرم، در محور «حلب» برای دفاع از حرم «حضرت زینب(س)» در سوریه حضور یافت و در سن ۲۹ سالگی در مقابل با تکفیریها به مقام رفیع شهادت نائل آمد.
پیکرش مدّتها در همان منطقه باقی ماند و به دست تکفیریها قطعه قطعه شد. گفته میشود داعش بعد از شهادت شهید مصطفوی، پیکر او را با خود برد؛ امّا بعد از مدّتی خودِ شهید نشانیِ دقیق پیکر را در خواب به یکی از دوستانش می دهد.
سرانجام با رشادت همرزمان و آزادسازی مناطق تحت اشغال داعشیهای تکفیری، پیکرش به آغوش خانواده و یارانش بازگشت و در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد تا مزارش زیارتگاه عاشقان و دلدادگان باشد.
این شهید والامقام در سال ۱۳۹۸ به عنوان شهید شاخص شهرستان «بهار» معرفی شد.
* دربارهی کتاب:
این کتاب دربردارندهی داستانهای کوتاهی است که دربارهی زندگی و خاطرات شهید «سید میلاد مصطفوی» نگاشته شدهاند. «شب قدر»، «سفر به مشهد»، «هدایتگری»، «توسلات»، «کاروان آشتی»، «سرباز بینماز»، «بیقرار رفتن»، «توسّل» و «بازگشت» برخی از داستانهای این کتاباند.
این داستانها از زبان نزدیکان و آشنایان شهید روایت شدهاند و در آنها سعی شده است سیمای واقعی شهید «سید میلاد مصطفوی» بهخوبی برای مخاطبان، بهویژه نسل جوان، نمایان گردد.
مردم احمدفداله دزفول بیشتر از هرکسی اسماعیل احمدی را میشناسند. باید از آنها و تمام جهادیهایی که خودشان را وقف مردم کردهاند پرسید مردی که از میان ما رفت که بود.
هژار نورانی، تهیه کننده و کارگردان این سریال گفت: بستر داستان بر روی مسائل زیست محیطی و ویژگیهای گردشگری منطقه ازجمله غار سهولان و تالاب کانی برازان اتفاق می افتد و بازیگران هم در این راستا ایفای نقش می کنند.
قادر طه زاده، مدیر فیلمبرداری و تهیه کننده گفت: وجه تمایز این سریال با تولیدات قبلی مرکز مهاباد، فیلمبرداری آن است که اکنون به نیمه راه رسیده است.
وی افزود: گاهی دریک سکانس ۶۰ پلان ضبط کرده ایم و لنزها را به همان اندازه جابجا می کنیم که سبب می شود در زمان فیلمبرداری، شرایط سخت شود.
ابراهیم درخشنده، مدیر سیمای مرکز مهاباد هم با اشاره به اینکه این سریال قرار است در ۱۳ قسمت ۴۵ دقیقه ای به روی آنتن شبکه مهاباد برود،گفت: موضوعاتی از قبیل محیط زیست و جاذبه های گردشگری منطقه در این سریال نشان داده می شود.
جاودان زرین، مدیر برنامه ریزی و گروه کارگردانی هم گفت: سریال، داستانی معمایی و مرموز دارد و ۱۰۰ بازیگر اصلی و فرعی در بیش از ۵۰ لوکیشن به ایفای نقش می پردازند.
ایرج شجاعی، فرماندارشهرستان مهاباد هم در بازدید از مراحل ساخت این سریال گفت: هنرمندان و برنامه سازان،سربازان خط مقدم جنگ نابرابرجهانی و رسانه ای هستند که فرهنگ و ارزشهای جامعه را حفظ می کنند.
بهرام قوی بنیه، مدیرکل صدا و سیمای مرکز مهاباد هم گفت: سعی کردیم بطور متوسط در هر سال یک سریال در مرکز مهاباد تولید شود که در شرایط فعلی حائز اهمیت است.
این کتاب گویا روایتی است مستند و نمایشی از زندگینامه و خاطرات آزادهی شهید «احمد روستایی».
«مریم»، نویسندهی جوان رادیو، قرار است زندگینامهی «شهید احمد روستایی» را تبدیل به نمایش رادیویی کند. او به همراه بازیگران نمایشنامه که نقش شهید و خانوادهاش را ایفا میکنند، صحنههایی از گذشته را بازسازی کرده و از لحظهی تولد شهید احمد روستایی نمایش را آغاز میکنند.
مریم شبها خواب مادر شهید را پشت حصار زندانی با عکس پسر شهیدش در دست میبیند و در حالی که تلاش میکند به مادر شهید نزدیک شود، باد شدیدی او را به عقب میراند و او با وحشت بیدار میشود.
نمایش بهخوبی پیش میرود تا اینکه مریم مشکوک به کرونا میشود….
* نوجوان هفده ساله ملایری «شهید احمد روستایی» در عملیات «مطلعالفجر» به اسارت دشمن بعثی درآمد. او مدتها در زندان «الکرخ» عراق زندانی بود که در همان مکان نیز به شهادت رسید. اما هیچکس از سرنوشت او آگاهی نداشت، تا اینکه در تفحص پیکر شهدا در زندان الکرخ، پیکر پاک این شهید والامقام بعد از ۳۵ سال پیدا شد و نزد خانوادهاش بازگشت.
پس از تصاویر عاشقانه یاسمین با مرد فرانسوی شاهزاده هم در اقدامی خیانت کرد که منجربه طلاق شد، ادامه این ماجرای عجیب و خانواده سر تا پا فساد پهلوی را در این ویدیو ببینید.
مجموعه مستند « یکی از ما » درباره انسان هایی است که در مواجه با مشکلات جامعه خود دست روی دست نگذاشته بلکه به فکر چاره و عمل بوده اند. در این مستند به اینکه چگونه یک فرد یا گروه می تواند با مشارکت فعال و ایده های خلاقانه در زندگی خود و دیگران تغییرات مثبت ایجاد کند پرداخته می شود.
در صد و بیست و ششمین شماره رادیان رسا اخباری از خواسته عجیب مدعیان عدالتخواهی، غرض ورزیهای مرموزانه سید صادق شیرازی، افاضات جناب سید ضیاء، سوداگری فرزندان هاشمی و تقلای مدلینگ اصلاحات را به سمع مخاطبان میرسانیم.
حضرت آیتالله خامنهای: «جانبازان در حقیقت شهیدان زندهیی هستند که خدای متعال این فرصت را به آنها داده که سالهایی از عمر خودشان را همراه با مجاهدت و آزمایشِ دشوار بگذرانند.»
محمد رمضانی فرزند نابینای هاشم که در مدرسه نابینایان تحصیل می کند برای گذراندن تعطیلات به خانه بازمی گردد. هاشم که پس از مرگ همسر خود با مادرش زندگی می کند، تصمیم به ازدواج مجدد می گیرد. او به همین منظور محمد را به کارگاه نجاری می فرستد. مادر هاشم که به نشان اعتراض در مقابل این اقدام خانه را ترک کرده بود بعلت بیماری مجبور به بازگشت می شود و سرانجام در بستر بیماری از دنیا می رود. هاشم که با مرگ مادر خود و شنیدن جواب منفی از نامزدش بیش از همیشه احساس تنهایی می کند به سراغ محمد رفته و او را به خانه بازمی گرداند ولی محمد در میانه راه بر اثر شکسته شدن پل به داخل رودخانه افتاده و هاشم نیز برای نجات محمد خود را به داخل رودخانه می اندازد. اما خود نیز گرفتار می شود. پس از بهوش آمدن با پیکر بی جان فرزندش مواجه می شود. هاشم که پس از مرگ همسر و مادرش فرزند کوچک خود را نیز از دست رفته می بیند او را در آغوش می گیرد و محمد نیز در آغوش پدر جانی دوباره می یابد.
دو دوستِ رزمنده، در شرایطی خاص، بدون آنکه از دل هم باخبر باشند، به خواستگاری رؤیا، دختر فرماندهی شهیدشان، حاجحسین، میروند.
این مراسم خواستگاری در وضعیتی برگزار میشود که اسباب ناراحتی رؤیا را فراهم میکند و دو دوست، یعنی مجید و مجتبی، در همان شرایط به جبهه بازمیگردند. در جبهه نیز بهعلّت آنکه موجب ناراحتی دختر فرمانده شدهاند، با هم جرّوبحث میکنند.
در ادامه، براثر انفجار انبار مهمّات در منطقه، مجید و مجتبی دچار سوختگی میشوند و در این حادثه یکی از آن دو دوست به شهادت میرسد و دیگری پلاک دوست را بر گردن میاندازد.
همین امر باعث میشود که دیگران نتوانند آن دو را از هم تشخیص دهند.
این اتفاق به اینجا ختم نمیشود و جریان به اختلافات دو مادر و دلخوریِ آنها کشیده میشود. حضور رؤیا نیز سببِ یادآوری جریان روز خواستگاری و التهاب ماجرا میشود…
اما سرانجام چه پیش خواهد آمد؟
مجموعه مستند «بزرگراه همت» با هدف معرفی و هم افزایی میان گروهها و افراد فعال در حوزههای گوناگون فرهنگی از شبکه مستند پخش می شود.