دشمن با هر بهانهای سعی میکند آتش اغتشاشات را روش نگهدارد یکی از شگردهایی که استفاده می شود پروژه کشته سازی توسط رسانههای ضد ایرانی است.
فرمانده نگاهی به سر تا پای من انداخت و یکهو زد زیر خنده. از خندههای تلخ فرمانده داغ کردم و در دلم فحشش دادم. ما را توی باد و زیر باران سر پا نگاه داشتند. کف حیاط ساختمان ساواک مثل زغال سیاه بود.
کتاب «فرمانده شهر» زندگینامهی مختصر محمد جهانآرا (دوران کودکی، فعالیتهای زمان قبل از انقلاب در گروه حزبالله خرمشهر، ازدواج، پایهگذاری و بنیان جهادسازندگی و سپاهپاسداران در خرمشهر) دربردارندهی این موارد است: فعالیتهای او در دوران نوجوانی و مجروح کردن فرد ساواکی که باعث دستگیری و شکنجهاش گشت، شرکت و فعالیت در تظاهرات دانشگاه جندیشاپور اهواز و سرنگون ساختن مجسمهی شاه، مبارزات وی در دروان جنگ و محاصرهی آبادان و مقاومت او با نیروهایش در خرمشهر که حصر آبادان را شکست، روزهای فرماندهی او در سپاه و گوشههایی از روحیات و فضایل اخلاقی وی، آخرین روز و چگونگی شهادتش با اطرافیان و فرماندهان در حادثهی سقوط هواپیمایی که برای ارائهی آمار جنگ به امام (ره) راهی تهران بود.
خیلیها احتمالاً سرود «ممد نبودی ببینی» به گوششان خورده، اما توجه نداشتهاند که منظور از «ممد» همان شخصیت مورداشاره در این داستان است؛ فرماندهی رزمآوری که با حداقل امکانات ممکن، ۴۵ روز دروازههای خرمشهر را به روی عراقیهای تادندانمسلح بسته نگه داشت و به آنها یاد داد که فتح سهروزهی ایران در رویا نیز امکانپذیر نیست!
نویسنده در این اثر به خواننده گوشزد میکند که جهان آرا صرفاً یک رزمنده در مدت کوتاه عمرش، بعد از آغاز جنگ تحمیلی محسوب نمیشود. او گذشتهای به مراتب جسورانهتر داشته و با وجود اینکه یک سال از پایان عمرش را در دفاع از سرزمین مادریاش سپری کرده، اما سالیان زیادی در صف مبارزه با رژیم پهلوی، تازیانه خورده و شکنجههای طاقتفرسایی را گذرانده است.
روایت زندگی بهزاد پروین قدس، عکاس، نقاش، خطاط، مستند ساز و جانباز دفاع مقدس.
سریال «برف بی صدا می بارد» حال و هوای دهه ۱۳۶۰ را به تصویر می کشد. در حالی که «نسرین» و خواهرش در حال آماده شدن برای مراسم ازدواج هستند، حملات هوایی افزایش می یابد. از طرفی افرادی قصد دارند تا با دسیسه های خود از این موقعیت استفاده کرده و این خانواده را نابود کنند.
بازیگران:
فرهاد آییش، ثریا قاسمی، آتیلا پسیانی، الیکا عبدالرزاقی، پوریا پورسرخ، مائده طهماسبی، پاشا رستمی، پوریا شکیبایی، پانتهآ سیروس، مریم شیرازی، مینا وحید، فریبا متخصص، امید روحانی، مهسا طهماسبی، امیر جنانی، هادی دیباجی، سیامک ادیب، هاله گرجی، آناهیتا اقبالنژاد و سینا کرمی
کتاب فرمان شکست حصر در برگیرنده ی جنگ ایران و عراق، نبردها جنگ ایران و عراق، عملیات ثامنالائمه (ع) جنگ ایران و عراق، ۱۳۵۹ – ۱۳۶۷، عملیات فرمانده کل قوا خمینی روح خدا جنگ ایران و عراق، ۱۳۵۹ – ۱۳۶۷ – خاطرات جنگ ایران و عراق، ۱۳۵۹ – ۱۳۶۷ –
۶مهر سالگرد چهل و یکمین سالروز شکست حصر آبادان در عملیات ثامنالائمه(ع) است. در آن عملیات رزمندگان ایرانی توانستند شهر آبادان را از محاصره خارج سازند و آغازگر سلسله عملیاتهای پیروز در آزادسازی سرزمینهای اشغالی باشند. آبادان اگرچه در هفتههای نخست جنگ به محاصره دشمن درآمد و امام خمینی(ره) در تاریخ چهاردهم آبانماه دستور شکست حصر آن شهر را صادر فرمود، و آن فرمان حدود ۱۱ ماه بعد اجرایی شد.
خاطرات هشت سال دفاع مقدس را بازبانی متفاوت تر بیان می کند.پیشنهاد می کنیم بشنوید و لذت ببرید.
این مستند روایت شخصی به نام الکس است که باند اغفال دختران را مدیریت می کند.
«یحیی» روایتی است از زندگی «سید یحیی رحیم صفوی» از فرماندهان جنگ.
چندوقتی بود مادرم جلوی چشم ما ذرهذره آب میشد. بعضی وقتها حتی توان حرف زدن نداشت. با دست به چیزی اشاره میکرد؛ خواهرم ماهمنیر بلند میشد و براش میآورد. بیشتر وقتها به صورتش نگاه میکردم. دلم نمیخواست اینطور رنگپریده ببینمش. استخوان گونههایش بیرون زده بود، انگار یک لایه پوست نازک رویش کشیده بودند. وقتی داشت با دستهای لرزان بغچهی حمامش را میبست، احساس میکردم گوشوارههایش که به هر لنگهی آن یک سکه آویزان بود، روی لالهی گوشش سنگینی میکند.
مادرم زیبا و از خانوادهای بافرهنگ بود. چشمهایی سبز و موهایی طلایی داشت. پدرم وقتی جوان بود، برای مسابقهی تیراندازی روی اسب به شهرکرد رفته بود؛ آنجا مادرم را بین تماشاچیها دیده و با یک نگاه به آن چشمهای سبز عاشقش شده بود… .
«یحیی» روایتی است از زندگی «سید یحیی رحیم» از فرماندهان جنگ. داستانی جذاب و متفاوت از زبان یک فرمانده جنگ. پیشنهاد میکنیم بشنوید و لذت ببرید.
سریال «باران که می بارد» داستان سی نفر از نفراتی می باشد که در قرعه کشی جوایز قرض الحسنه بانک ها برنده شده اند و قصه های خود را در هر قسمت بیان می کنند.
این کتاب گزارشروایتی از روستای گلین در غرب کشور است؛ روایتی از ایستادگی اهالی این روستا در دوران دفاع مقدس.
داستان از پایانهی مسافربری در تهران آغاز میشود تا به ورود نویسنده و دوست همراهش به بنیاد شهید سنندج برسد. نویسنده در طول مسیر به خواننده میگوید که بار سوم یا چهارم است که به سنندج سفر میکند، درست «مثل کارآگاهی ادبی که قصد دارد ته و توی واقعهای را برای نوشتن قصهای درآورد».
محور کتاب «گلین» است که در ابتدا گمان میرود روایت یک زن است (گلین در زبان ترکی به معنای عروس است) اما از اواسط داستان متوجه میشویم که نام روستاییست و مردمان آن در اواخر سال ۱۳۶۰ قهرمان قصهی این کتاب شدهاند. در این سال چهل مرد روستا به اسارت گروههای ضد انقلاب درمیآیند و به گروگان گرفته میشوند. آنها به جرم همکاری با دولت و خیانت به خلق کُرد مجرم شناخته میشوند و در روستاهای اطراف گردانده میشوند تا عبرتی برای دیگران باشند.
گلین عروس سرخپوش، نویسنده: رحیم مخدومی، نشر شاهد.
«گلین عروس سرخپوش»، خاطرات شفاهی مردمان این روستا و یادداشت روزانهی نویسنده در زمان جمعآوری اطلاعات برای نگارش کتاب است. اگرچه به نظر میرسد قرار است در این کتاب جریان اسارت چهل گروگان روستای گلین بیان شود، اما داستانهای فرعی که بین روایت قصهی اصلی فاصله میاندازد، از ستمهایی که بر روستاییان در غائلهی کردستان شده، پرده برمیدارد؛ داستانهایی فرعی که هرکدام یک دنیا حکایت دارند.
سرگذشت حاکمیت در کشور عراق در تاریخ معاصر و ارتباط آن با غرب در مستند به تصویر کشیده شده است.
در یکی از خاطرات این کتاب آمده است: در یکی از سفرها در بیروت، در خانهی دوستی، با یکی از روحانیون هجرتکرده از ده به شهر بحثی داشتم.
جنوب لبنان، خصوصاً منطقه جبلعامل، روزگاری مهد تشیع بود و علما و فضلای بزرگی در این سرزمین پرورش یافتند. البته، بیشتر ایشان در نتیجهی ظلم و جور امرای عثمانی یا به شهادت رسیدند و یا مانند اجداد سید موسی، بهناچار آوارگی و هجرت را برگزیدند.
پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی نیز تحولات سیاسی و اجتماعی و پس از آن، تسلط استعمار فرانسه، مزید بر علت شد تا شیعیان جنوب، بیشازپیش، در محرومیت و عقبماندگی به سر برند. حتی در دوران استقلال نیز بقایای فئودالهای متنفذ اجازه نمیدادند تا ایشان، از وضعیت اسفبار خویش رهایی یابند. در این اوضاعواحوال تنها سرمایهای که برای این مردم باقی مانده بود، حضور اندک رهبران گرانقدری چون «سید عبدالحسین شرفالدین» بود که یکی از اصلاحگران فعال زمان خود محسوب میشد و عمر خویش را صرف مبارزه و مقابله با استعمار فرانسه کرده بود. او در یکی از سفرهایش به ایران، با خویشاوندانش یعنی خانوادهی صدر ملاقات کرد و پس از گفتوگو با سید موسی، تحتتأثیر ویژگیهای شخصیتی این طلبهی جوان قرار گرفت.
سید موسی هم در زمان اقامت خود در نجف دو بار به صور سفر کرد. در این سفرها، علامه شرفالدین همهی تلاش خود را به کار گرفت تا ضمن آشناکردن سید موسی با لبنان، بذر علاقه به شیعیان مظلوم این دیار را در دل وی بکارد و مقدمات جانشینیاش را، پس از خود، فراهم کند و چنین نیز شد.
تکلیف خود میدانم که برای آنها کاری انجام دهم. چیزهایی که از ایران میدانید خود نیز میدانم. شاید بیشتر از شما هم بدانم. میدانم که موقعیتهای خوبی در ایران وجود دارد، اما از تکلیف شرعی نمیتوان خلاص شد.
مدتی بعد علامه شرفالدین دارفانی را وداع گفت و فرزندانش برای عمل به توصیهی پدر از سید موسی دعوت کردند تا رهبری شیعیان لبنان را عهدهدار شود. دعوتی که از جانب بزرگانی همچون آیتالله بروجردی و آیتالله حکیم نیز به استجابت آن سفارش شد.
این کتاب زندگینامهی مختصری از امام موسی صدر با زبانی ساده است که فعالیت و ابعاد مختلف زندگی وی را شرح میدهد.
در این مستند به اشغال افغانستان توسط سربازان آمریکایی پرداخته می شود که به کشتار و استفاده از سلاحهای شیمیایی مثل فسفر سفید در افغانستان اقرار کردند.
خلاصه داستان : آتش دل داستان زندگی هنرمند برجسته ای است که در شش سالگی پدرش را که از هنرمندان به نام قلمزنی است از دست می دهد، او که حشمت الله نام دارد همراه مادر و خواهرش زندگی را با مشقت و سختی می گذرانند. خانواده برای امرار معاش، حشمت را برای فراگیری حرفه قلمزنی راهی کارگاه شاگر سابق پدری می کنند اما …
بازیگران : جهانبخش سلطانی، سپهر آزادی، سید محقق، مینا فرامرزی، افسانه هاشمی، پروین ریاحی، شیوا کیائی، سید مرتضی حسینی و …
ویسندگان این کتاب، ضمن مصاحبههای مفصل با برخی از فرماندهان بلندپایهی ارتش عراق، زوایای پنهان و مختلفی از جنبههای سیاسی و نظامی تجاوزِ رژیم بعث عراق به ایران را آشکار کردهاند.
دربارهی کتاب
کتاب «جنگ ایران و عراق از دیدگاه فرماندهان صدام» دومین مجلد از مجموعه کتابهایی به شمار میرود که با حمایت شورای اطلاعات ملی آمریکا تهیه شده تا برخی مسائل مربوط به عراق در زمان صدام را از طریق گفتوگو با مقامات رژیم سابق عراق روشن کند.
این کتاب، با محوریت گفتوگو با چهار نفر از افسران عالیرتبهی عراقی دربارهی عملیاتهای دریایی، هوایی، اطلاعات نظامی و توسعهی توانمندیهای نظامی ارتش سابق عراق ترجمه شده است. سرلشکر «میسر رشید الطرفه العبیدی»، افسر ارشد و یکی از فرماندهان اطلاعات عراق در بخش مرتبط با ایران در طول جنگ، سرلشکر بازنشسته «علاءالدین حسین مکی خمس»، رئیس ستاد سپاه سوم و فرمانده ادارهی توسعهی رزمی عراق در زمان جنگ با ایران، سپهبد «عبید محمد الکعبی» فرمانده نیروی دریایی ارتش عراق در سالهای ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۸ و سرلشکر «علوان حسّون علوان العبوسی» فرمانده اسکادران و تیپ هوایی در جنگ با ایران، در این کتاب سخن گفتهاند.
* کتاب:
جنگ ایران و عراق از دیدگاه فرماندهان صدام
مؤلفان: لیلا سابارا، آناام. ونگاس، ویلیامسون مورای، الیزابت ناتان، کوین وودز
مترجم: عبدالمجید حیدری
زبان: فارسی
سال چاپ: ۱۳۹۵
ناشر: مرز و بوم، وابسته به مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه
تصویرگر: سید هادی خاوشی
تعداد صفحات: ۴۱۸
****شنونده گرامی، پیشاپیش از کیفیت پایین و اشکالات جزئی برخی از بخشهای نمایش پوزش میطلبیم.****
این داستان، ماجرای خانوادهای است که با اولین هجوم دشمن، از اهواز به شوشتر نقل مکان میکنند و در آنجا ساکن میشوند، اما فرزندشان اسماعیل، با این هجرت مخالف است و سعی میکند حداقل پدرش را برای دفاع از شهرشان به اهواز برگرداند.
یک خانوادهی اهوازی با اولین حملههای هوایی رژیم بعث، اهواز را ترک کردند و هر کدام به جایی رفتند. خانوادهی «مشهدی ابراهیم کفاش» به شوشتر رفتند و آنجا زندگی سختی را آغاز کردند. در این بین فرزند خانواده که اسماعیل نام دارد، با خانوادهاش درگیر این بحث است که چرا شهر را ترک کردهاند. پدر خانواده راضی است که همراه پسر به اهواز برگردد و دکان کفاشیاش را باز کند، اما مادر سعی میکند آنها را از این تصمیم منصرف کند. اسماعیل از اینکه شهرشان را ترک کردهاند شرمگین است؛ بنابراین همراه پدرش به اهواز برمیگردد و به جمع کسانی که در شهر ماندهاند، میپیوندد.
اسماعیل در اولین مرحلهی ورودشان به اهواز، پدرش را به بازار میبرد تا مغازهی کفاشیاش را باز کند. با باز شدن دکان کفاشی مشهدی ابراهیم، کاسبهای دیگر بازار هم یکییکی شروع به بازکردن مغازههایشان میکنند. نانوایی که باز میشود، مردم صف میکشند برای خرید نان. در این حال خمپارهی دشمن همچنان بر سر اهالی شهر میبارد.
مردی به نام «آقا جبار» به هرکجا سرک میکشد و مراقب کارهای مردم است. اسماعیل که چیزهایی دربارهی آقا جبار شنیده، نمیتواند پدرش را به قبول آن شنیدهها وادار کند… .
***
* دربارهی نویسنده:
«سید محمود قادری گلابدرهای» متولد ۱۳۱۸ در گلابدرهی شمیران است. او از شاگردان «جلال آلاحمد» و بعدها از دوستان وی بود. وی پس از پایان تحصیلات متوسطه، برای تحصیل در رشتهی ادبیات به دانشگاه ادبیات دانشگاه تهران وارد شد، اما تحصیلش را نیمهکاره رها کرد. سپس در دانشگاه بینالمللی لندن در رشتهی ادبیات انگلیسی درس خواند و در همان دوران با زنی سوئدی ازدواج کرد. گلابدرهای در سالهای حضور در ایران کارهای متنوعی را تجربه کرده است. از شبانی در کوههای شمیران، گردو و بلالفروشی سرِ پل تجریش، تا مترجمی زبان سوئدی، مسئولیت انتخاب کتابهای ایرانی برای مهاجران ایرانی در سوئد، کارشناسی مرکز پژوهش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، اپراتوری و فوتره گرامتری سازمان نقشهبرداری و….
سید محمود گلابدرهای در ۱۵ مرداد سال ۱۳۹۱ در سن ۷۳سالگی و پس از گذراندن یک دورهی بیماری در بیمارستان الغدیر تهران از دنیا رفت.
از محمود گلابدرهای تاکنون ۳۳ کتاب منتشر شده که نخستین آن «سگ کورهپز» در سال ۱۳۴۹ منتشر شد. وی در سال ۱۳۵۰ رمان «پر کاه» را نوشت و «بادیه» را در سال ۱۳۵۶ به چاپ رساند؛ رمانی که «عباس کیارستمی» فیلمنامهای اقتباسی بر اساس آن نوشت. رمانهای پرستوها، دال، حکومت نظامی، سنگ به مثقال، آقا جلال، سفر به حجلهگاه عشق، ده سال هوملسی در آمریکا و … از دیگر آثار وی هستند.
«داریوش مهرجویی» از رمان «دال» فیلمنامهای با نام «صحرای سرد» نوشته که موضوع آن در سوئد میگذرد و به زبانهای دیگر نیز برگردانده شده است.
داستان «اسماعیل، اسماعیل» یکی از اولین آثار داستانی دفاع مقدس است که در سال ۱۳۶۰ منتشر شده و چندین بار در شمارگان بالا چاپ شده است.
«اسماعیل، اسماعیل» نمونهای برجسته از رمانهای مثبتگرایانهی حوزهی دفاع مقدس است. شخصیتهای این داستان برای رضای خدا میجنگند و همسو با دولت، انقلاب و تودههای عظیم مردم هستند و مرگ را در این جنگ شهادت میدانند. زبان صمیمی و خودمانی گلابدرهای، چه بر روی صفحهی کاغذ، چه با صدای استاد رضوی، خواندنی و شنیدنی است.
هر قسمت از سریال «اسرار نهان» به مسائل مختلف اجتماعی می پردازد. همچنین هر قسمت با مضامین اخلاقی و دینی همراه شده و آنچه مخاطب امروزی با آن درگیر است بیان می شود.