خدیجه اسماعیلی خاله آرتین و آرشام است که در این ویدئو قصه پر غصه مجروحیت آرتین و شهادت پدر و مادر و برادرش را روایت میکند.
این کتاب در سال ۱۹۹۷ (۱۳۷۶ شمسی) به زبان عربی تدوین شد و مرکز فرهنگی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آن را در سال ۱۳۷۷ ترجمه و منتشر کرد.
کتاب «ویرانی دروازه شرقی» مطالبی خواندنی و مفید برای محققان و علاقهمندان به مباحث جنگ عراق علیه ایران و هجوم ارتش بعث به کویت و پیامدهای آن دارد.
این کتاب اوضاع عراقِ دوران صدام را بررسی میکند و اطلاعات جامع و مفیدی در اختیار خوانندگان قرار میدهد.
ویرانی دروازهی شرقی منبع معتبری برای کسانی است که میخواهند اوضاع عراق را بررسی کنند
تا بهحال درباره اهمیت کردستان فکر کردهاید؟ چرا دشمنان برای ضربه زدن به ایران از این عنوان استفاده می کنند؟
در صد و یازدهمین رادیان رسا اخباری از مواضع دیرهنگام و دوپهلوی علوی بروجردی، غوغای عبدالحمید، کمیته حقیقت یاب سروش محلاتی، آزادی بیان به سبک دپارتمان سیاسی دانشگاه مفید، دعوای مدعیان روشنفکری دینی و انتظارات برای تعیین مدیر حوزه خراسان را به سمع مخاطبان می رسانیم.
کتاب «دزفول: گزارشی از شهر مقاوم دزفول» دربارهی مقاومت شهر دزفول بین سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ است.
دربارهی کتاب
شهر دزفول به «شهر موشکها و توپها» و بهقول عراقیها «بلدالصوارخ» معروف است که در طول سالهای دفاع مقدس و در جریان جنگ، صدها بار مورد اصابت بمب و موشک ارتش بعث عراق قرار گرفت. دزفول در طول ۲۷۰۰ روز مقاومت، ۲۶۰۰ شهید تقدیم اسلام و انقلاب کرد.
کتاب «جنگ شهرها، گزارشی از شهر مقاوم دزفول» دربارهی مقاومت شهر دزفول بین سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ است.
دربارهی نویسنده
«عبدالرضا سالمینژاد» یکی از نویسندگان دفاع مقدس به شمار میرود. از نوجوانی در رادیو دزفول کار میکرد. وی با نشریات، مجلات و کتابهای بسیاری همکاری کرده است. رشتهی تحصیلی وی زبان فرانسه است و با الهام گرفتن از ادبیات این ملت توانسته سبک جدیدی را وارد نویسندگی ایران کند.
این نویسنده در سال ۱۳۸۵ انتشارات نیلوفران را تأسیس کرد و تاکنون موفق به چاپ و انتشار بیش از ۸۰ جلد کتاب شده است. وی هماکنون مدیر مسئول این انتشارات است.
* کتاب:
دزفول: گزارشی از شهر مقاوم دزفول در جنگ شهرها ۱۳۶۷ – ۱۳۵۹، عبدالرضا سالمینژاد، فرهاد درویشی سهتلانی، ۱۳۹۷، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس.
حجت الاسلام مهدی طائب به بیان مطالبی در خصوص اغتشاشات اخیر و چرایی و چگونگی بر هم زدن معادله قدرت در جهان می پردازد.دیدن این کلیپ را از دست ندهید.
مستند پژوهشی « عکاسی جنایی » بررسی عکاسی در صحنه جرم است و بدین منظور تاریخ عکاسی از زندانیان، تشخیص هویت و عکاسی حوادث نیز روایت می شود.
با پیروزی انقلاب اسلامی، گروههایی بودند که حاضر نشدند اقبال انقلاب میان مردم را قبول کنند، یکی دو تا نبودند از منافقین بگیر تا …؛ گروهکهایی که سودای مسند داشتند و در پی زمامداری میگشتند اما خب تفکر و نوع نگاه آنها، مورد پسند مردمی نبود که پیرو پیر جماران شدند؛ منافقین و یا به ظن خودشان سازمان مجاهدین خلق، وقتی با ایستادگی مردم مواجه شدند، هموطن تیرباران کردند و جنایاتی ناگفتنی بروز دادند و صفحه تاریکی را در دل تاریخ رقم زدند.
سازمان تروریست مجاهدین خلق (منافقین) که دهه ۶۰ مسؤولان و سران نظام را هدف ترورهای خود قرار داده بود، جنایت دیگری نیز به نام خود ثبت کرد.
در پی جنایت تروریستی شیراز و شهادت جمعی از هموطنان در این حادثه، نمازگزار در سراسر کشور بعد از اقامه نماز جمعه در محکومیت این جنایت هولناک و هتک حرمت حرم نورانی و اعلام همدردی با خانوادههای شهداء و مجروحان این اقدام ددمنشانه، پس از اقامه نماز عبادی و سیاسی این هفته در سراسر کشور، نفرت و انزجار خود را از توطئههای مزدوران وابسته آمریکا و صهیونیسم اعلام کردند.
امنیت را مدیون کسانی هستیم که برای حفظ ایران عزیزمان از جگرگوشههای خویش گذشتند. اسامی برخی شهدای امنیت را در این ویدیو ببینید.
اصلیتمون بوشهریه؛ یعنی بابام بوشهری بود. تو دوازدهسیزدهسالگی از بوشهر بیرون زده و اومده بود خرمشهر، بعدش هم شد کارگر پالایشگاه آبادان.
پدرم آدم خوبی بود. معمولاً آروم بود، اما بعضی وقتها عصبانی میشد و میافتاد به جونمون. من و خواهرم و برادرم هیچوقت از دستش ناراحت نمیشدیم؛ به هر حال پدرهای اون موقع همهشون سختگیر بودن. اگه بخوام راستش رو بگم خداییش زیادی شیطون بودیم، در عین حال ازش حساب هم میبردیم. وقتی توی خونه شیطنت میکردیم، مادرم خط و نشون میکشید و انگشت تکون میداد که بذار بابات از سر کار بیاد.
دربارهی مادرم باید عرض کنم که اصلیت مادرم بحرینی بود. بعضیها میگفتن پدرِ مادرم از بحرین به میناب مهاجرت کرده و همونجا زن گرفته. بعضیها هم می گفتن اهل دشتستان بوده، احتمالاً دومی درستتر باشه.
برعکس پدرم، مادرم خیلی آروم بود؛ ساکت و سر به زیر .
پدرم بعدِ بازنشستگی مغازه لوله کشی باز کرد. من فکر میکنم لوله کشی بیشتر ساختمونهای قدیمی خرمشهر کار پدرم بود. از اونجایی که بیشتر کارگرهای شرکت نفت لوله کشی و برقکاری بلد بودند؛ بابا مغازه لوله کشی زده بود. حتی بعضیهاشون نقاشی و بنایی هم یاد داشتند. به قول پدرم همه شون آچارفرانسه بودند. همیشه
میگفت: : توپالایشگاه باید همه کاری بلد باشی، اگر هم نباشی باید یاد بگیری؛ چون پالایشگاه ازمون میخواد، اگه بلد نباشی کلات پس معرک س.
مستند «خون صلح»، روایتگر زندگی حاج عباس عربی است که رنگ صلح را جایگزین خون و چوبه دار کرده است. وی که برای هدف والای بخشش و ترویج آن در جامعه بهعنوان فرهنگی درست و انسانی تلاش میکند، از سختیهای رضایتگرفتن برای محکومان به اعدام و زندگی شخصی خود سخن میگوید.