دکتر عباسی
استاد رائفی پور
خیریه احسان مهدوی

جستجو




در اين سایت
در كل اينترنت

آمار

هم‌سنگران

>

این کتاب گویا روایت‌گرِ دو داستان نمایشی کوتاه از زندگی آدم‌هایی است که پس از جنگ تحمیلی با آسیب‌ها و تبعات آن، دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

* طاها: «طاها» و مادرش همراه تعدادی از اهالی منطقه‌ی جنگی، به محل زندگی خود بازگشته‌اند و با وجود اخطار نیروهای سپاه مبنی بر خروج سریع‌‌تر از منطقه برای پاکسازی مین‌های موجود در آنجا، حاضر به ترک محل زندگی خود نیستند. طاها که به‌‌دنبال جسد پدرش در آنجا می‌گردد، روزی با منفجر کردن یک مین، به گوری دسته جمعی راه می‌یابد.

* یوسف: «یوسف» جان‌‌بازِ دوران جنگ است و مشکل اعصاب دارد و گاهی همسرش «فروزان» را کتک می‌زند. ولی فروزان حاضر نیست یوسف را به آسایشگاه ببرد. یوسف که خودش از این وضعیت ناراحت است، تصمیم می‌گیرد به آسایشگاه برود، ولی فروزان مانع او می‌شود.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :28 تیر 1401 514 بازدیدبدون نظر »

این کتاب گویا دربردارنده‌‌ی خاطرات امیر سرتیپ خلبان «محمد انصاری»، فرمانده‌ی پیشین هوانیروز و جان‌‌بازِ دوران دفاع مقدّس، است.

هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران در روزهای اوّل جنگ ایران و عراق توانست با حضور به‌‌موقع و سریع در مناطق جنگی و همه‌‌ی محورهای جنوب و غرب، پروازهای عملیاتی را شروع کند و سدّ مستحکمی در مقابل نیروهای عراقی به وجود آورد.
خلبانان بال‌گردها همراه با یگان‌هایی از ارتش و سپاه و بسیج در بازداشتنِ دشمن و وادار کردن آنها به ایجاد خاکریز و فرورفتن در دل زمین، نقش به‌سزایی ایفا کردند.
سرتیپ خلبان جان‌‌باز «محمّد انصاری» (متولّد سال ۱۳۲۴ در محله‌‌ی نواب تهران)، فرمانده‌‌ی بال‌گردهای جنگ تحمیلی و فرمانده‌ی پیشین هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران است.
وی در سال ١٣۴٧ تحصیل در دانشکده‌ی افسری را به پایان رساند و سپس به تیپ ۵۵ هوابُرد پیوست. پس از آن با رسته‌‌ی فنّی «اردنانس» وارد هوانیروز شد.
انصاری سپس برای فراگیری دوره‌های خلبانی به ایتالیا اعزام شد و پس از انقلاب، به دستور سرلشکر «علی صیاد شیرازی» (فرمانده‌‌ی وقت نیروی زمینی ارتش) به سِمت فرماندهی پایگاه هوانیروز اصفهان انتخاب شد.
انصاری در سال ١٣۶۶ فرمانده‌‌ی هوانیروز ارتش شد و به‌مدّت هفت سال فرماندهی هوانیروز ارتش و معاونت فرماندهی نیروی زمینی ارتش را (با هفتاد درصد جان‌‌بازی) در کارنامه‌‌ی نظامی خود ثبت کرد.
در خرداد ۱۳۶۸ و در بحبوحه‌ی مراسمِ ارتحال امام خمینی(ره) تمام رجال سیاسی و مسئولان وقت و بیت امام(ره) در روزهایی که مراسم تشییع و تدفین انجام می‌شد، از طریق بال‌‌گردهای هوانیروز ارتش از جماران به بهشت زهرا جابه‌جا می‌شدند.
هنگامی‌‌‌که پیکر امام راحل(ره) بر روی دوش مردم تشییع می‌شد، به‌علّتِ ازدحام جمعیّت و کُندیِ مراسم تشییع، تصمیم گرفته شد پیکر امام خمینی(ره) با بال‌گرد به بهشت‌‌ زهرا(س) انتقال یابد و این کار با همکاری هوانیروز ارتش به انجام رسید.
امیر سرتیپ محمّد انصاری و کمک‌‌خلبان «سرگرد ملکوتی» خلبانان بال‌گردِ حامل پیکر امام(ره) بودند و این مأموریت با بال‌‌گردِ ۲۱۴ هوانیروز در آن روز تاریخی انجام شد.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :28 تیر 1401 680 بازدیدبدون نظر »

این کتاب گویا، روایتی است شنیدنی از زندگی جان‌بازِ شهید «سید محمود موسوی».

این کتاب روایت مردی از اهالی اصفهان است که راننده‌ی کامیون بود. کتاب «همسفر» به‌اجمال زندگی او را در سه مرحله برای مخاطبان بازگو کرده است:
مرحله‌ی ابتدایی که پیش از انقلاب اسلامی است و درظاهر هیچ رابطه‌ای با انقلاب ندارد. وی پس از آشنایی با حضرت «امام خمینی(ره)» به انقلاب اسلامی علاقه‌‌مند می‌شود. بعد از انقلاب به جهاد سازندگی می‌پیوندد و با شروع جنگ تحمیلی علیه ایران، خود را به جبهه می‌رساند و درابتدا به عنوان راننده در بخش تدارکات سپاه پاسداران مشغول به کار می‌‌شود.
پس از مدتی، وارد مرکز مطالعات می‌شود و از همین‌‌جاست که با گروهی از راویان آشنا شده و سیری جذاب و تأثیرگذار در شخصیت این فرد دیده می‌شود.
شهید موسوی اگرچه راوی نبود و به‌‌عنوان راننده و نیروی تدارکاتی در مجموعه‌‌ی راویان جنگ حضور داشت، اما همراهی، آمادگی بالا و قبول مأموریت‌‌های حساس باعث شد تا وی نیز سهم بسیاری در پشتیبانی از راویان صحنه‌‌ی نبرد داشته باشد.
او در عملیات «خیبر» و «طریق‌القدس» به جابه‌‌جایی راویان مشغول بود، تا اینکه در یکی از رفت‌وآمدها دراثر انفجاری مهیب جان‌باز شد. وی در سیزدهم فروردین سال ۱۳۸۳، براثر شدت جراحات وارده، جامه‌ی شهادت را بر تن کرد.

*درباره‌ی کتاب:
کتاب «همسفر» که به‌‌کوششِ «مجید سان‌‌کهن» منتشر شده، یکی از کتاب‌های مجموعه «راویان صحنه جنگ» است که مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدّس آن را منتشر کرده است. هر جلد از مجموعه کتاب‌های راویان صحنه‌‌ی جنگ شاملِ مجموعه خاطرات، داستان‌ها و سرگذشت افرادی است که در زمان جنگ در خطّ مقدّم حضور داشتند و با جنگ، به‌‌شکلِ مستقیم روبه‌رو شدند. این اتفاقات تصویری واضح از شهدای جنگ در اختیار مخاطب علاقه‌مند به تاریخ شفاهی قرار می‌دهد.
هدف مجموعه راویان صحنه‌‌ی جنگ، آشناسازی نسل جوان با انسان‌های پاک و بی‌ادّعایی است که از جان خودشان برای دفاع از میهنشان گذشتند. این مجموعه بخشی از ویژگی‌ها و خاطرات افرادی است که در جبهه‌‌ی نبرد، با شجاعت شهید شده‌اند.
کتاب «همسفر» که گوشه‌‌هایی از زندگی جان‌‌بازِ شهید «سیدمحمود موسوی» را روایت می‌کند، از ۱۰ فصل تشکیل شده و در هر فصل، رفتار شهید با خانواده، دوستان و موقعیت‌های زندگی وی در ادوار گوناگون روایت شده است.
در برخی از فصول نیز خصوصیات شهید موسوی به روایت همسر و دوستان و آشنایان شهید نقل شده و در پایان کتاب، تصاویری از جان‌بازِ شهید سید محمود موسوی درج شده است.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :24 تیر 1401 530 بازدیدبدون نظر »

این کتاب گویا روایت شش قصه‌ی کوتاه نمایشی از خانواده‌هایی است که عزیزانشان در خط مقدم جبهه‌های جنگ تحمیلی ایران و عراق می‌جنگیدند و آنها در پشت جبهه چشم‌انتظار بازگشتشان بودند.

* آبادان: داستان درباره‌ی پرستاری به نام «سودابه» است که در جریان جنگ تحمیلی حاضر به ترک آبادان و فرار نیست. او به انتظار بازگشت همسرش در آبادان می‌ماند و به کارش ادامه می‌دهد.

* رفتن از کنار هم: «ژاله» نویسنده است و برای تکمیل آخرین کارش باید با «کاظم»، هم‌رزم شهید «موسی» که درباره‌ی او می‌نویسد، گفت‌گو کند. در این زمان، همسر برادرش به خاطر بچه‌دار نشدن برادرش، قصد دارد از وی جدا شود. حالا ژاله باید به شهرستان برود تا با او صحبت کند.

* اسیر اسیری: «آقا رمضان» دو پسر به نام‌های «احمدرضا» و «جمشید» دارد. جمشید قصد ازدواج دارد. ولی آقا رمضان می‌گوید تا احمدرضا از جبهه بازنگردد و ازدواج نکند، جمشید نمی‌تواند ازدواج کند. اما احمدرضا عاشق همان دختری است که جمشید قصد ازدواج با وی را دارد!

* دیر آمدن: «حاج علی»، همراه پسر جوان هم‌رزمش، بعد از شانزده سال اسارت آزاد شده‌اند و با خوشحالی به سمت خانه می‌روند. غافل از اینکه «ناهید»، دختر حاج علی، معتقد است نبودن پدرش موجب شده تا مادرش دق کند و بمیرد.

* سوغات جنگ: «رضا» شوهر «فاطمه» قرار است از جبهه بازگردد و فاطمه نگران قولی است که به بچه‌هایش داده است (پدرشان از جبهه برایشان سوغاتی بیاورد). او می‌خواهد به هر قیمتی شده برای بچه‌ها سوغاتی بخرد تا آنها پدرشان را با دست پر ببینند.

* ردپای عشق: «سید مهدی» پسر «سید رضا علوی»، فرمانده‌ی بسیج شرق که اسیر شده است، شانزده ساله است و اصرار دارد تا به جبهه اعزام شود. ولی هیچ پایگاهی حاضر به اعزام او نیست.
تا اینکه مسئول یکی از پایگاه‌ها او را می‌شناسد و به دیدار مادرش می‌رود تا مطمئن شود که او پسر سید رضا است.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :24 تیر 1401 609 بازدیدبدون نظر »

مادر، پس از شهیدشدن پسرش «جاسم»، با بغضی در سینه، آرزوی دامادکردن پسر دیگرش را دارد؛ اما ….

این داستان با لهجه‌‌ی شیرین جنوبی اجرا شده است و مربوط به اولین روزهای آغاز جنگ تحمیلی است. خرمشهر در آستانه‌‌ی سقوط است و مردم درحال رفتن از شهر هستند.
داستان، درباره‌‌ی خانواده‌‌‌‌ای آبادانی است که یکی از فرزندانشان شهید شده است و فرزندان دیگر هم در خرمشهر مشغول دفاع از شهر هستند. آنها تصمیم می‌‌‌‌گیرند از آبادان به شهرهای دیگر مهاجرت کنند، اما مادر مخالف است.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :23 تیر 1401 577 بازدیدبدون نظر »

این کتاب گویا دربردارنده‌‌‌ی خاطرات «اقدس محمّدزاده» بانوی امدادگر دوران دفاع مقدس است.

هشت سال جنگ گرچه ظاهر خشن و عصیان‌‌‌گری دارد، آسیب­‌های شدیدی به همراه آورد. عزیزان زیادی به خون غلتیدند، ولی در آن سال­‌ها انسان‌‌­هایی تربیت شدند که ذخیره شد برای عصر‌های بعد، اتفاق­‌هایی افتاد که درس­‌های بزرگی شد برای قرن‌‌­های بعد… چنان‌‌­که در آن روز‌ها حضرت امام خمینی(ره)، مراد جوانان، در وصف فداکاری­‌های بانوان سرزمینمان فرمودند:
«این‌‌‌جانب در طول این جنگ صحنه­‌هایی از مادران، خواهران و همسران عزیز ازدست‌‌‌داده دیده­‌ام که گمان ندارم در غیر این انقلاب نظیری داشته باشد. این عظمت اسلام است که در چهره‌‌ی زنان انقلابی ما آشکار شده است و امروز بحمدلله آشکار است».

*درباره‌ی کتاب:
این کتاب داستان زندگی «اقدس محمّدزاده» است؛ دختر ۱۷ساله­‌ای که به عشق خدمت به میهنش راهی مناطق جنگی شد، در حالی که هم­‌زمان با او، برادرانش هم در مناطق دیگری از جبهه حضور داشتند. او تا آخرین روز بازگشت، حتی لحظه­‌ای از آمدن پشیمان نبود.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :23 تیر 1401 518 بازدیدبدون نظر »

این کتاب گویا مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه طنز، ویژه گروه سنی نوجوان، دربار‌‌ه‌‌ی گروه تدارکات جبهه‌ است.

بازتاب هر پدیده‌ی اجتماعی سیاسی را در هر جای دنیا می‌توان در ادبیات دید؛ چون ادبیات از فضای جامعه جدا نیست و پیوند محکمی با وقایع زندگی دارد. به عبارت دیگر، ادبیات بهترین بستر برای ثبت تاریخ و حفظ و اشاعه‌ی مسائل مهم روز است.
در کشور ما هم جنگ ایران و عراق، از امور خطیری است که بازتاب گسترده‌ی آن به شکل‌گیری یک نوع ادبی جدید با عنوان «ادبیات دفاع مقدّس» منجر شده و آثار ارزنده‌ی فراوانی به گنجینه‌ی ادبی ما افزوده‌ است؛ با وجود این، برای کودک و نوجوان امروزی که آن سال‌ها را درک نکرده است، از جنگ سخن گفتن، کاری بس دشوار است.
نوجوان امروزی با وجود پیشرفته‌ترین وسایل ارتباط جمعی و در اختیار داشتن سرگرمی‌های به‌روزِ دنیا، به درک و فهم بسیار بالایی رسیده است و نوشتن برای این مخاطب باهوش، آن هم به قصد ایجاد شور و انگیزه و متعاقباً، آموختنِ بایدها و نبایدهای زندگی، کار سختی است.
آثاری که از جنگ می‌گویند، رنگ حماسی دارند و بیشتر به مسائل جدّی و واقعیّت‌های جبهه و نبرد می‌پردازند و به همین دلیل ممکن است مخاطب نوجوان را آن‌گونه که باید، جذب نکنند. نوشتن برای کودک و نوجوان، نیاز به آگاهی از شخصیّت، طرز تفکّر، علایق و نیازهای این رده‌ی سنّی دارد. با درنظرگرفتن شرایط سنّی، نیازها و علاقه‌مندی‌ها و نیز، توجه به موضوعِ جنگ و دفاع مقدّس، نویسنده‌ی توانا و چیره‌‌‌دست، باید از راهی وارد شود که او را در رسیدن به هدفش (تأثیر در مخاطب و ایجاد انگیزه برای پیگیری اثر) یاری دهد. یکی از این راه‌ها، استفاده از طنز است. بسیاری از بزرگان ما در قالب طنز، دردها، فقدان‌ها، آرمان‌های خویش و جامعه را به تصویر کشیده‌اند.

*درباره‌ی ‌کتاب:
برخی اوقات از دفاع مقدس آن‌قدر گریه‌دار حرف می‌زنیم که خیلی‌ها فکر می‌کنند جبهه خنده به خود ندیده است.
نویسنده در این کتاب کوشیده است بر مبنای خاطرات رزمندگان دوران دفاع مقدس در ۱۴ داستان طنز از شیرین‌کاری‌های بامزه و جذاب، به موضوع تدارکات‌چی‌ها و افراد پشت صحنه جنگ بپردازد. کتاب «سُمبات»، داستان‌هایی با عنوان‌های «تویوپ بابا رسول»، «تشت وضو»، «تکون نخور تا گندش درنیومده!»، «حمارمون سقط‌ شده»، «شما خجالت نمی‌کشید نماز نمی‌خوانید؟!»، «ماده‌‌‌‌شیر»، «قربان الاغت، آقا قربانی» و … را دربردارد.
در خلال این داستان‌ها، تصاویری به صورت سیاه‌قلم کار شده است تا مخاطب نوجوانِ این اثر بتواند با متن کتاب ارتباط بهتری برقرار کند.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :22 تیر 1401 537 بازدیدبدون نظر »

ناشر این کتاب، در پیش‌‌گفتار چنین نوشته است: «در تاریخ معاصر ایران بزرگ‌ترین واقعه‌ای که امنیت ایران را سخت تهدید کرد، بی‌گمان هجوم ارتش حکومت وقت عراق به مرزهای غربی کشور است.»

«عشق و نفرت»، روایتی ساده و جذاب از زندگی مردانی‌ است که در جنگ تحمیلی، علیه دشمن جنگیدند. این کتاب، روایت ایثار و قهرمانی‌هاست؛ روایت عشق و نفرت تواَمان.

*عشق و نفرت، نویسنده: نعمت‌الله سلیمانی، ناشر: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس (مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ)، ۱۳۸۳.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :22 تیر 1401 572 بازدیدبدون نظر »

در روزگار ما وقایعی به‌دست دشمنان دین اتفاق افتاد که تـاریخ، مشابه آن را به‌‌‌جز در صدر اسلام، با این کیفیت و حجـم، کمتـر به یـاد مـی‌آورد. هرکدام از این اتفاقات فتنه‌ای جدا بود که برای دگرگون کـردن جامعه‌ای بزرگ کفایت می‌کرد.

درباره‌ی کتاب:
این کتاب حکایت واقعی از سفرِ نویسـنده به همـراه دانشمند فقید، مرحـوم حجهالاسـلام والمسـلمین حـاج شـیخ حسـین قاسمی به مکّه معظمه است. این داستان، ذکر تـرور نافرجـام بزرگ‌‌مردی ماندگار است که عملیات موفقی را نیـز درون خـود جـای داده است. در این کتاب سـعی شده است که نام‌‌های نقـش‌‌‌‌آفرینـان داسـتان حتـی‌‌الامکان حقیقی باشد تا ضمن شاهدبودن بر صـحت نگـارش، تجلیلـی هم از رشادت‌های آنها بشود.

درباره‌ی نویسنده:
«محمدحسن صادق‌‌‌زاده» در سال ۱۳۲۶ در اصــفهان متولــد شد و در ســال ۱۳۴۵ بــه اسـتخدام ارتـش در آمـد. وی در سـال ۱۳۵۳ وارد دانشکده‌‌ی افسری شد و پس از دریافـت درجه‌‌ی ستوانی به هنگ دانشجویان اصفهان منتقل شد. در مـاه‌‌هـای اوج‌‌گیـری انقـلاب اسـلامی در سـال ۱۳۵۷ مدّتی به علّت فعالیت در جهـت پیـروزی انقـلاب اسـلامی بازداشت شد.
وی از سال ۱۳۵۸ تا سال ۱۳۶۲ عهـده‌‌دار مشـاغلی چون مسئولیت انجمـن اسـلامی پادگـان سـقز، فرمانـده‌‌ی آتش‌‌‌‌بار توپ‌‌خانـه، سرپرسـتی عقیـدتی-‌‌‌‌سیاسـی تیـپ ۲ سـقز، فرمانـده‌‌ی گروهـان قرارگـاه و بسـیج در قرارگـاه شـمال غـرب و همچنـین بازرسی لشکر ۲۸ سنندج بود.
سـال ۱۳۶۲ بـه اصـفهان منتقل شد و به تدریس در دانشـکده‌‌ی پدافنـد هـوایی، رئـیس بازرسی گروه ۵۵ توپخانه و تدریس در دانشـکده توپخانـه مشغول بود. سال ۱۳۶۵ به دوره‌‌ی عالی رسته‌ای اعزام و پس از طی دوره به لشکر ۵۸ منتقل شد و در سمت فرمانـده‌‌ی گـردان توپخانـه خـدمت کرد.
پس از طی دوره به لشکر ۵۸ منتقـل شد و در سـمت فرمانـده توپخانه خدمت کرد. پس از یک سال به لشـکر ۲۸ منتقـل شد و در آن لشکر مسئولیت رئیس آجودانی لشـکر و خودکفـایی لشـکر را عهـده‌‌‌دار گردیـد.
از سـال ۱۳۶۸ تـا ۱۳۷۳ در آمادگـاه اصـلی اصفهان خدمت کرد. در سال ۱۳۷۳ به لشکر ۷۷ پیاده منتقل شد و مسئولیت رئیس آجودانی لشکر و فرماندهی خـدمات آن لشـکر را عهـده‌‌‌دار بـود و در سـال ۱۳۷۵ بـا درجـه‌‌ی سـرهنگی بـه افتخـار بازنشستگی رسید.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :10 تیر 1401 590 بازدیدبدون نظر »

این کتاب گویا، بیان‌گر چند روایت از دوران اسارت آزادگان و نامه‌نگاری آنها با رهبر معظم انقلاب «حضرت آیت ‌الله خامنه‌ای» است.

روایت‌های ابتدای کتاب از ماجرای اعزام آزادگان به جبهه آغاز می‌شود، به نحوه‌ی اسیر شدن و شرایط اسارت می‌‌پردازد و تا زمان آزادی ادامه پیدا می‌کند. وجه ‌اشتراک روایت‌‌های کتاب، نامه‌‌نگاری اسرا، با حضرت آقا هست. با توجه به شرایط اسارت، نوشتن نامه‌هایی خطاب به حضرت «امام خمینی(ره)» و مقام معظم رهبری با خطرات زیادی برای آزادگان عزیز همراه بود؛ این نامه‌‌ها معمولاً در اتاق سانسور از بین می‌رفت. جایی که عراقی‌ها به همراه تعدادی از منافقین، نامه‌ها را کنترل می‌کردند تا مطلب خاصی در نامه‌ها نباشد و غالباً به ایران نمی‌رسید.
رسیدن نامه‌هایی معدود که با خلاقیت آزادگان و به ‌صورت رمزی نگارش شده و ‌رسیده، شبیه معجزه است؛ معجزه‌ای برای ماندگار شدن ارادت اسرا به امام شهدا و حضرت آقا (و بالعکس) در تاریخ.
در مقابل، روایت ششم و پایانی کتاب، شرحی ا‌ست از شرایط اسرای عراقیِ دوران جنگ که مهمان جمهوری اسلامی بودند و در امتداد زمان اسارت خود، خدمات فراوانی از جانب نظام اسلامی دریافت کردند، که منجر به علاقه و ارادت آنها به ایران و جمهوری اسلامی شد.
فصل‌های کتاب عبارتند از:
اشاره
روایت اول: عموی چشم انتظارت (آزاده مهدی وطن خواهان)
روایت دوم: خدا با ماست (آزاده مجید عباسی)
روایت سوم: سلام خدا بر این مادر و فرزند (آزاده سید مرتضی نبوی)
روایت چهارم: مایه‌ی افتخار کشورید (آزاده محمد صالحی)
روایت پنجم: مژده‌ی زنده بودن و امید (آزاده مهدی طیبی تفرشی)

* این کتاب به همت «موسسه فرهنگی هنری ایمان جهادی(صهبا)» تهیه و تدوین شده و انتشار یافته است.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :09 تیر 1401 523 بازدیدبدون نظر »

امروزه بسیاری از کوچه‌ها با نام بزرگ شهدا مزیّن شده‌‌اند. روزگاری این نام و نشان‌‌ها، جزء مهربان‌‌ترین و بااستعدادترین جوانان اهل محل بودند که همه از خوبی‌‌ها و بزرگی‌‌هایشان می‌‌گفتند؛ مانند کوچه‌‌ی شهید بزرگی.

«رضا»، پسر کوچک خورشیدخانم، به جبهه رفته است و خورشید خانم و همسرش با یادگاری‌‌های رضا روزگار می‌‌گذرانند. رضا مدام برای مادرش نامه می‌‌فرستد، تا اینکه خبر شهادتش به دست مادر می‌‌رسد.
عکاسیِ همه‌‌ی مجالس محل برعهده‌‌ی رضا بود و اگر کسی می‌‌خواست، حتی نقاشی‌‌شان را می‌‌کشید و یادگاری‌‌های رضا در خانه‌‌ی تک‌‌تک اهالی کوچه‌‌ی شهید بزرگی باقی مانده است. وسایل عکاسی و نقاشی‌‌ او همچنان در مغازه‌‌اش مانده است و به چیدمان آن هم دست نزده‌‌اند.
قبل از اینکه رضا به جبهه برود، دلش می‌خواست با دختری به نام مریم ازدواج کند. اما اوضاع به گونه‌‌ای پیش رفت که به جبهه برود و درخواستش را هیچ وقت مطرح نکند.
رضا در جبهه، با نوشتنِ نامه‌ای از مادرش خواست همچنان دست نگه دارد تا خودش برگردد و به خواستگاری بروند و انگشتر و پارچه‌ای را که برای مریم خریده بود، به او هدیه کند؛ البته هیچ‌‌گاه این اتفاق نیفتاد و رضا هیچ‌‌وقت برنگشت و مریم هم ازدواج کرد و از محل رفت….

* نمایش «کوچه‌‌ی شهید بزرگی» دربردارنده‌‌ی پنج داستان «اصل و قلب»، «بود و نبود»، «دوست و دشمن»، «مهر و کینه» و «وصل و فصل» است.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :08 تیر 1401 424 بازدیدبدون نظر »

کتاب «خرمشهر در جنگ طولانی» اثری از مهدی انصاری، محمد درودیان و هادی نخعی است که وقایع سیاسی و نظامی خرمشهر، از زمان پیروزی انقلاب تا آغاز حمله‌ی عراق، را بررسی می‌کند.

درباره‌ی کتاب
در بخش دوم کتاب «خرمشهر در جنگ طولانی» به‌‌طور مفصل این مباحث بازگو شده است:
جریان آمادگی‌‌های نهایی ارتش متجاوز صدام برای شروع هجوم نظامی مستقیم تا اشغال کامل خرمشهر، اوضاع مرز و شهر خرمشهر، عملیات و تحرکات مرزی عراق پس از پیروزی انقلاب و واکنش سازمان‌‌های مسئول جمهوری اسلامی، چگونگی شروع هجوم سراسری دشمن در منطقه‌ی خرمشهر و واکنش مردم، نحوه‌ی هجوم زمینی و یگان‌های متجاوز و محورهای تجاوز و چگونگی مقابله با آنها، شکل‌گیری و سازمان‌دهی نیروهای مقاومت، شکست صدام در کسب یک پیروزی سریع و اعلام آتش‌بس از جانب رژیم او و واکنش جمهوری اسلامی، تمرکز قوا و توجه اصلی رژیم صدام به اشغال خرمشهر و آبادان، وضعیت مدافعان در آغاز مرحله‌ی دوم هجوم و مشکلات و کمبودها، عبور دشمن از کارون و چگونگی نفوذ دشمن در شهر پس از ۲۲ روز تلاش و تحمل تلفات، تشریح جنگ شدید خیابانی و مقابله‌ی جانانه مدافعان خرمشهر و جنگ خانه‌به‌خانه برای جلوگیری از سقوط خونین‌شهر و هجوم نهایی دشمن.
پیوست اوّل کتاب «خرمشهر در جنگ طولانی» با نام «زنان در حماسه خونین‌‌شهر» یادی است از تلاش بانوان متعهد در خرمشهر و در جریان مقاومت ۳۵روزه‌‌ی خرمشهر و فعالیت‌هایی که در زمینه‌ی نبرد مستقیم با دشمن، پشتیبانی رزمندگان و امدادگری انجام دادند.
پیوست دوم کتاب، زندگی‌نامه‌ی «شهید شیخ محمدحسن شریف قنوتی» است و به نقش و فعالیت‌های این شهید در خرمشهر اشاره شده است.

*************************
فصل اول: مقدمه
فصل دوم: «اصلی شدن اشغال خرمشهر و تمرکز نیرو» (بخش اول)
فصل سوم: «اصلی شدن اشغال خرمشهر و تمرکز نیرو» (بخش دوم)
فصل چهارم: «اصلی شدن اشغال خرمشهر و تمرکز نیرو» (بخش سوم)
فصل پنجم: «جنگ ده‌روزه پشت دروازه‌های خرمشهر» (بخش اول)
فصل ششم: «جنگ ده‌روزه پشت دروازه‌های خرمشهر» (بخش دوم)
فصل هفتم: «جنگ ده‌روزه پشت دروازه‌های خرمشهر» (بخش سوم)
فصل هشتم: «دشمن در شهر خونین» (بخش اول)
فصل نهم: «دشمن در شهر خونین» (بخش دوم)
فصل دهم: «تهاجم نهایی و اشغال خونین‌شهر» (بخش اول)
فصل یازدهم: «تهاجم نهایی و اشغال خونین‌شهر» (بخش دوم)
فصل دوازدهم: «تهاجم نهایی و اشغال خونین‌شهر» (بخش سوم)
فصل سیزدهم: «تهاجم نهایی و اشغال خونین‌شهر» (بخش چهارم)
فصل چهاردهم: نقش زنان در حماسه‌‌ی خونین شهر (ضمیمه اول)
فصل پانزدهم: یادی از شهید شیخ محمدحسن شریف‌قنوتی (ضمیمه دوم)

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :08 تیر 1401 642 بازدیدبدون نظر »
این کتاب گویا درواقع زندگی‌نامه و خاطرات «شهید محمدرضا علیجانی» است که برادرزاده‌ی شهید، «مهرداد علیجانی»، نگاشته است.

«ادریس» رفیق و هم‌رزم «شهید محمدرضا علیجانی» که مشغول کار و زندگی روزمره شده و گذشته‌اش را فراموش کرده است، پس از سال‌ها فراموشی، در سفری به دماوند متوجه می‌شود که سه‌شنبه در مدرسه‌ای مراسم یادبودی برای آن شهید برگزار می‌کنند.
او به تهران برمی‌گردد، با افسوس از اینکه چرا آن رفیق شفیق را از یاد برده است. روز سه شنبه کار و دغدغه‌های روزمرگی را رها می‌کند و دوباره از تهران به دماوند می‌رود تا در آن مجلس یادبود شرکت کند. بعد از مراسم با افسوس و غمی فراوان به سمت مزار شهدا حرکت می‌کند تا با رفیق و هم‌رزم قدیمی‌اش، شهید علیجانی، دردِ دل کند. ادریس خاطراتش را به یاد می‌آورد که همراه با محمدرضا و دیگر هم‌رزمان محله‌‌ی خود عازم «جزیره مجنون» شدند.
از چند روز قبل آنها را برای عملیات آماده کرده بودند و آنها وقتی به جزیره‌‌ی مجنون رسیدند، داخل کانال شدند و همان‌جا سنگر گرفتند. چون تانک‌های دشمن دیده می‌شدند و دائم شلیک می‌کردند. سرانجام عملیاتشان شروع شد و آنها توانستند چند تانک را منهدم کنند. اما دشمن مجهز بود و بلافاصله تانک‌های تازه‌ای را جانشین منهدم‌‌شده‌ها کرد.
تا عصر که مبارزه ادامه داشت، آنها نتوانستند پیش‌‌رَوی کنند و حتی بسیاری از هم‌رزمان خود را از دست دادند. مهماتشان هم تمام شده بود و ناچار به عقب‌نشینی شدند تا با تجهیزات کامل‌تر، عملیات تازه‌ای را شروع کنند. محمدرضا علیجانی به هر کسی اجازه نمی‌داد که به خط اول برود. از نظر او کسی باید به خط اوّل می‌رفت که نیّت خدایی داشته باشد و نه نیّت‌های زمینی.
آنها مدّتی را در گرگان، لاهیجان و آستانه‌‌ی اشرفیه مأموریت کاری داشتند. محمدرضا با درایت خود توانست در آن مناطق به بهترین نحو کارهای فرهنگی محوله را انجام دهد و درس‌هایش را هم به‌‌خوبی بخواند و در دانشکده‌‌ی الهیات دانشگاه تهران قبول شود. ادریس و محمدرضا مدّتی را در جبهه‌های جنگ بودند و بعد مأموریت یافتند که کارهای فرهنگی برخی از مناطق را سروسامان دهند.

*درباره کتاب:
کتاب «مجنون در جزیره» با روشی متفاوت به معرفی یکی از شهدای پرافتخار کشور می‌پردازد. نویسنده کتاب آن‌قدر به این شهید بزرگوار ارادت پیدا کرده است که درصدد برآمد درباره‌‌ی زندگی و مبارزات او تحقیق کند و کتابی از آن تحقیقات فراهم آورد. بنابراین با چندین نفر از دوستان نزدیک و هم‌رزمان او دیدار و گفت‌وگو کرد و حاصل آن گفت‌‌وگوها را در قالبی داستان‌گونه و از زبان یک راوی به نام «ادریس»، در این کتاب به ثبت رساند.
نویسنده، پس از پایان هر چند بخش، اشعاری با نامِ «مجنون‌نامه» از شاعر گران‌قدر «امین قلیخانی» آورده است.
این کتاب در مدت زمان کوتاهی به چاپ ششم رسید. عنوان هر فصل، از فیلم‌‌های ساخته شده در حوزه‌‌ی دفاع مقدس اقتباس شده است.
این کتاب پس از ترجمه به زبان انگلیسی، درحال ترجمه به زبان اردو برای شبه قاره است.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :21 اردیبهشت 1401 396 بازدیدبدون نظر »

کتاب «نبرد امام مهدی(عج)» شرح عملیاتی است که از آن به عنوان مبدأ تحول و زمینه‌‌ی آزادسازی سوسنگرد یاد می‌شود.

درباره‌ی کتاب
اثر پیش رو، روایت و بازخوانی عملیات امام مهدی(عج) است که در ۲۶ اسفند ۱۳۵۹ در منطقه‌ی عمومی دشت آزادگان و جبهه سوسنگرد، یکی از مهم‌ترین محورهای عملیاتی جنوب کشور، اجرا شده است. جبهه‌ای که ارتش عراق درآغاز جنگ برای دست‌رسی سریع به هدف اصلی‌اش، یعنی اشغال اهواز، آن را برگزید و در خیال واهی خود امید داشت مردم آن شهر -به دلایل مختلف- یاری‌اش می‌کنند. اما مردم نه‌تنها هیچ قرابتی با گرایش و رویکرد دشمن نداشتند، با هوشمندی و ازخودگذشتگی، علاوه بر آنکه مانع دست‌یابی نیروهای متجاوز به هدف خود شدند، با همیاری رزمندگان، قوای دشمن را متوقف و زمین‌گیر و تلفات و خسارات چشم‌گیری به آنها وارد کردند.

کتاب «نبرد امام مهدی(عج)» پنج ویژگی دارد:
۱. ترسیم خطوط کلّی باورهای اصلی و رایج جنگ و شرح اقدامات رزمندگان؛ آنهایی که فارغ از هیاهوی جنبی، صرفاً برای صیانت از جمهوری اسلامی تا حدّ نثارِ جان‌شان با دشمن متجاوزستیز کردند.
۲. بهره‌گیری از اسناد: نویسنده کوشیده تا حدّ امکان از سندهای دست اوّل و اصلی بهره بگیرد و پیوسته منبع اطلاعات ارائه‌شده (اعم از اسناد محرمانه و آشکار) را ذکر کند.
۳. گفت‌وگو با رزمندگان: بخش‌هایی از کتاب بر پایه‌ی گفت‌وگو با رزمندگانی است که در عملیات یادشده شرکت داشتند که جز عده معدودی، بیش‌ترِ آنها تمایل به گفت‌وگو داشتند؛ اگرچه به‌‌سبب گذشت ۳۷ سال از آن واقعه برقراری ارتباط با رزمندگان آن دوران کاری بس دشوار بود.
۴. دقت در صحّت منابع: مؤلف پیوسته کوشیده است در بهره‌داری از منابع از درستی یا نادرستی اسناد و اطلاعات مطمئن شود.
۵. درنتیجه‌ی شنیدن این کتاب گویا چند پرسش اساسی در حوزه‌ی اندیشه و تفکّر نظامی و عملیاتی فرماندهان و هنر برنامه‌ریزی‌های عملیاتی مطرح خواهد شد. پرسش‌هایی چون:
– اندیشه و تفکر عملیاتی عراق در انتخاب مسیر سوسنگرد به اهواز چگونه بود؟
– این مسیر چه ویژگی‌هایی از حیث راهبرد نظامی و جنبه‌های تاکتیکی داشت؟
– عملیات امام مهدی(عج) در چه شرایطی طرح‌ریزی شد؟
– طراحان اصلی عملیات امام مهدی(عج) چه کسانی بودند؟

درباره‌ی نویسنده
«مهدی حاجی خداوردی خان» با بیان اینکه کتاب «نبرد امام مهدی(عج)» درباره‌ی وقایع سوسنگرد است، گفت: محورهای اصلی این کتاب پاسخ به چند پرسش مهم است؛ از قبیل اینکه «چرا عراق در بدو حمله به ایران و در راستای پیشروی به سمت اهواز، مسیر سوسنگرد را انتخاب کرد؟» «اندیشه و تفکر عملیاتی فرماندهی عراق برای انتخاب این مسیر چه بود؟» «این مسیر و این جبهه از حیث راهبرد نظامی و جنبه‌های تاکتیکی چه اهمیتی داشت؟»
وی به برخی از جنبه‌های بااهمیت این عملیات که در تاریخ ۱۳۵۹/۱۲/۲۶ انجام‌گرفت، اشاره و عنوان کرد: این عملیات آزمونی مهم در جهت قدرت و تفکر تهاجمی در جبهه‌ها تلقی می‌گردد و در آن اعتبار و قدرت نظامی نیروهای مردمی و سپاه به نمایش گذاشته‌ شده است. این عملیات بیان‌گر قابلیت و ارتقای سطح تفکر نظامی فرماندهان جوان سپاه بود که باوجودآنکه فقط شش ماه از جنگ می‌گذشت، در مقایسه با نیروهای دیگر مستقر در منطقه، طرح‌های بدیع و خلاقانه‌ای را در نبرد با دشمن اجرا کردند.

* کتاب «نبرد امام مهدی (عج) مبدأ تحول و بستری برای آزادسازی سوسنگرد»، به نویسندگی مهدی حاجی خداوردی‌جان، از سوی مرکز اسناد تحقیقات دفاع مقدّس چاپ و منتشر شده و در پایگاه کتاب گویای ایرانصدا، در قالب کتاب صوتی، در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :21 اردیبهشت 1401 671 بازدیدبدون نظر »

دکتر «حبیب جریری» که در روز ۱۴ مهر سال ۱۳۵۹ با گروهی از پزشکان به مناطق جنگی جنوب کشور اعزام شده بود، به اسارت نیروهای ارتش متجاوز صدام درآمد و تاکنون هیچ اطلاعی از سرنوشت او در دست نیست.

درباره‌ی کتاب
کتاب یادگاران انقلاب ١۲: نشان حبیب، براساس خاطرات حبیب جریری.
«حبیب جریری» از فعّالان و مبارزان سیاسی قبل از انقلاب اسلامی است که در زندان رژیم طاغوت و در دوران جنگ، در زندان‌های حزب بعث، حبس و شکنجه شد.
«نشان حبیب» کتابی است که زندگی حبیب جریری، مبارز سیاسی و مفقودالاثر را بررسی می‌‌کند. این کتاب برای نشان‌‌دار کردن او نیست، بلکه برای معرّفی و شناخت اوست. هم‌اکنون هیچ‌کس از سرنوشت جریری که در دوران دفاع مقدّس به اسارت بعثی‌ها درآمد، اطّلاعی ندارد و حتّی نام او در فهرست صلیب‌‌سرخ نیز ثبت نشده است.
منبع اصلی تألیف این کتاب گفت‌وگو با اعضای خانواده، دوستان و هم‌رزمان حبیب جریری است. این کتاب در چهار فصل و با نگاهی بر زندگی و مبارزه‌‌های او از زندان‌های رژیم پهلوی تدوین شده است. در بخشی از کتاب آمده است: «نوازش که آغاز می‌شد، مثل کبکی که در چنگال شاهین افتاده باشد، فریاد می‌کشیدم. از خدا یاری می‌خواستم تا آزادم کنند. جان آدم تا لب گور کشیده می‌شد و برمی‌گشت. درد از چهارستون بدنم بالا می‌رفت. بازجو به این واکنش‌ها اعتنایی نداشت و داد و بیداد به دردش نمی‌خورد. او در صداهای گوش‌خراش من، تنها به دنبال فرکانس موردنظرش می‌گشت؛ یک کلمه اعتراف یا اقرار و فاش‌‌کردن آنچه به مانند دفینه‌‌ای در سینه‌‌ام مانده بود. به زمین می‌‌افتادم و موزاییک‌ها را می‌خراشیدم. بازجوی قوی‌الجثه، سرم را از پشت چنگ می‌زد و تکان می‌داد. این صید بزرگ، در سوراخ لانه‌ی بازجو نمی‌رفت؛ بنابراین، بیشتر کلافه می‌شد و شکنجه‌ام می‌داد. مردی شریر از راه می‌رسید و در را باز می‌گذاشت تا بازجو برود و نفسی تازه کند. سپس، خودش دست‌به‌کار می‌شد. من که مسلک آنان را می‌دانستم، غرولند می‌‌کردم و آب می‌طلبیدم. بازجوی اوّلی، می‌رفت و عوض لیوان با سطل بازمی‌گشت و به‌جای نوشاندن، مثل فرش کهنه‌ای برم می‌گرداند و بر تمام پیکرم آب می‌پاشید. افزون بر شکنجه‌ی جسمی، با اعصابم هم بازی می‌کرد؛ همان‌طور به پشت خوابیده بودم و لرز و سرمای بیشتری به جانم می‌افتاد.»

درباره‌ی نویسنده
«مصطفی محمّدی» سال ۱۳۷۸ در پنجمین دوره‌ی انتخاب کتاب سال دفاع مقدّس برای اثر «روز سوم» -زندگی‌نامه‌ی شهید حاج عبداله نوریان- برگزیده شد؛ این کتاب از سوی کنگره‌ی سرداران شهید سپاه استان تهران منتشر شد.
وی پیش‌‌تر، در سال ۸۱ کتاب، «یاوران بی‌یار» -زندگی‌نامه‌ی ۲۳۰ شهید سپاه- را منتشر کرد و یک‌سال بعد کتاب «از پنج نفر» -زندگی‌نامه‌ی شهیدان یزدان‌خواه- را از سوی نشر شاهد به چاپ رساند. وی در همان سال کتاب دیگری را با عنوان «روی ابروی چپ» -زندگی‌نامه‌ی شهید علی‌اصغر نایب- نوشت که از سوی کنگره‌ی سرداران شهید سپاه پاسدارن استان خراسان به دست علاقه‌مندان ادبیات جنگ رسید. رمان «هشت بهشت» این نویسنده نیز در سال ۸۳ از سوی نشر شاهد به کتاب‌فروشی‌ها راه یافت.
محمّدی از نویسندگان صاحب‌ذوق در عرصه‌ی دفاع مقدّس است که با الهام از مفاهیم قرآنی و موضوعات عرفانی، کارهای ارزشمندی را در این حوزه منتشر کرده است.

*کتاب «نشان حبیب» به نویسندگی «مصطفی محمدی» از سوی نشر شاهد منتشر و در پایگاه کتاب گویای ایرانصدا، در قالب کتاب صوتی، تولید شده است.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :20 اردیبهشت 1401 480 بازدیدبدون نظر »
این کتاب دربردارنده‌‌ی ۱۶ داستان کوتاه با موضوع دفاع مقدّس است. داستان‌های کوتاه این کتاب از خاطرات خانواده‌‌ی شهدا بازنویسی و منتشر شده است.

درباره‌ی کتاب:
«چشم‌‌های شرجی» نوشته‌‌ی مریم عرفانیان، دربردارنده‌‌ی ۱۶ داستان کوتاه دفاع مقدّس است که با حمایت سازمان نشر آثار و ارزش‌‌های مشارکت زنان در دفاع مقدّس و نیروی دریایی سپاه پاسداران به چاپ رسیده است.
نویسنده، در این مجموعه، به نقش زنان و حضور مادران، همسران و خواهران شهدا در شکل‌‌گیری داستان‌‌ها تأکید می‌‌کند. چنانچه در قسمتی از مقدّمه‌‌ی کتاب می‌‌خوانیم: «برای تو می‌‌نویسم که زن هستی و نمایی از نگاه پرصداقتت، راه را به فرزندانت نشان داد. تویی که زن هستی و میوه‌‌ی دلت را به‌‌سوی میدان جنگ روانه ساختی».

درباره‌ی نویسنده:
«مریم عرفانیان» نویسنده‌‌ی عرصه‌‌ی دفاع مقدّس، چاپ کتاب‌‌هایی چون پاییز آن سال‌‌ها، جرعه‌ای از ملکوت، گرم‌ترین شب زمستانی، حنابندان، تونلی زیر رودخانه و … را در کارنامه‌‌ی کاری خود دارد.

*کتاب:
چشم‌های شرجی
نویسنده: مریم عرفانیان
ناشر: انتشارات طنین قلم
تاریخ نشر: ۱۹ اسفند ۱۳۹۳

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :20 اردیبهشت 1401 548 بازدیدبدون نظر »

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :19 اردیبهشت 1401 428 بازدیدبدون نظر »

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :19 اردیبهشت 1401 531 بازدیدبدون نظر »

صفحات

دسته بندی

اسکرول بار

تصویر ثابت