در مستند « برقرار » همرزمان شهید مدافع حرم « محمد حسین حمزه » فرزندان وی را به نیابت از پدر شهیدشان برای برگزاری مراسم اربعین به کربلا می برند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:
إِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ فِی السَّمَاءِ أَکْبَرُ مِنْهُ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمَکْتُوبٌ عَنْ یَمِینِ عَرْشِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِصْبَاحُ هُدًى وَ سَفِینَهُ نَجَاهٍ ؛
مقام حسین بن على در آسمان بالاتر از [مقام] او در زمین است، و در طرف راست عرش الهى در باره او چنین نوشته شده است: چراغ هدایت و کشتى نجات.
( عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج ۱، ص ۵۹ – ۶۴،)
قیام امام حسین علیه السلام براى دنیاطلبى، شهرت، کسب قدرت و مقام و اهداف مادى و دنیوى نبود بلکه آن حضرت با اخلاص کامل براى احیاء دین خدا و احکام آن، اصلاح امور امت جدش و… قیام فرمودو به طور حتم کسى که تنها به خاطر جلب رضاى خدا و عمل به دستورها و فرمان هاى الهى بر ضد ظالمان و ستمگران قیام کند، پیروز واقعى است و نام و یاد او در خاطره ها جاودانه خواهد ماند و دوستى و محبت او نیز در دل مؤمنان و انسان هاى آزاده و عدالت خواه خواهد ماند.
ما به عنوان وارثان قیام خونین حسینی وظیفه داریم معارف و آموزه های نهضت کربلا و عاشورا را به نسل های آینده منتقل کنیم تا نسل های آینده و جوانان و نوجوانان از این چشمه جوشان سیراب گردند و در برابر ظالمان و ستمگران ساکت و خاموش ننشینند.
در همین راستا و با هدف ترویج و تبلیغ آموزه های حسینی و تبیین معارف انسان ساز مکتب عاشورا انجمن گفتگوی دینی مجموعه ای را در قالب نرم افزار پاسخ به شبهات محرم(۲) تهیه و تدوین نموده که در آن به برخی از شبهات و سئوالات در باره قیام حضرت اباعبد الله پاسخ گفته است. (نرم افزار پاسخ به شبهات محرم (۱) را از اینجا دریافت بفرمایید.)
امیدواریم این خدمت اندک مورد قبول آستان حضرت حسین ابن علی علیهما السلام قرار گیرد.
در پایان از همه همکاران بزرگواری که در تهیه و تولید این نرم افزار فاخر همت گماردند و مخلصانه تلاش کردند؛ به ویژه کارشناسان و ارزیابان مرکز ملی پاسخگویی به سئوالات دینی ،کارشناس محترم جناب مقداد ؛ جناب گل لیلا مدیر محترم نشریات و نرم افزارهای دینی ؛ مدیر محترم محتوایی نرم افزارها؛ جناب مهدی بزرگوار؛ سرکار خانم آدینه ، سرکار خانم سلیله الزهرا و همه دوستان و بزرگوارانی که زحمت کشیدند تشکر و قدر دانی می کنم
بخشی از مقدمه نرم افزار نوشته شده توسط:
مدیر انجمنهای گفتگوی دینی و قرآنی
مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
با اینکه روسای جمهور مختلف آمریکا در سال های متمادی با بیان تهدیداتی از جمله « گزینه روی میز» تلاش کرده اند تا بر جمهوری اسلامی ایران فشار بیاورند،اما هر سال شاهد پیشرفت و اقتدار روز افزون جمهوری اسلامی ایران بوده اند.
به مناسبت فرارسیدن ۳۰ تیر ماه، سالروز شهادت عباس دوران روایتی از شجاعت ایشان را در این ویدیو ببینید.
صبح پیروزی ۲
با صدای : محمد گلریز
شاعر: راضیه رجایی
کارگردان : میثم مرادی
تدوین : محسن عقیلی
تهیه شده در حوزه هنری انقلاب اسلامی خراسان رضوی
با مشارکت معاونت فرهنگی اجتماعی سپاه امام رضا علیه اسلام
در کتاب عملیات ثامنالائمه(ع) که به همّت مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدّس منتشر شده است، گوشهای از دلاوریهای سربازان وطن را در هشت سال دفاع مقدّس میخوانید.
دربارهی کتاب:
کتاب «عملیات ثامن الائمه(ع)، مبدأ تحول در استراتژی نظامی ایران» در شش فصل این عملیات را بررسی کرده است.
در فصل اول، با بررسی «محیط بینالمللی» و ساختار نظام بینالملل در زمان وقوع جنگ، تعامل انقلاب اسلامی با نظام بینالملل و کنشگران اصلی آن بیان شده است.
در فصل دوم، «استراتژی نظامی عراق» تحلیل و بررسی شده است.
در فصل سوم، «بحران داخلی و مسئله جنگ» توصیف و تحلیل شده است.
در فصل چهارم، «استراتژی نظامی ایران» واکاوی شده است. در این فصل وضعیت نیروهای مسلح شامل ارتش، سپاه و بسیج بیان شده و همچنین استراتژی نظامی ایران از زمان تجاوز عراق تا قبل از عملیات ثامنالائمه بررسی و تحلیل شده است. مباحث این فصل امکان مقایسهی تحول و استراتژی نظامی ایران را که پس از عملیات ثامن الائمه بهوجود آمد، فراهم میکند.
فصل پنجم، شامل شرح و بررسی عملیات در پنج مبحث است:
ابتدا موقعیت جغرافیایی منطقه عملیات بررسی شده تا روشن شود که عملیات در چه منطقه و با چه ویژگیهای جغرافیایی اجرا شده است. در مبحث دوم، چگونگی محاصرهی آبادان و اشغال شرق کارون در بدو تجاوز ارتش عراق به ایران، در نیمهی دوم مهرماه ۱۳۵۹ بازگو شده است. طراحی عملیات، بحث بعدی این فصل است که دلایل انتخاب شرق کارون، عوامل مؤثر در طراحی عملیات و طرح مانور، مهمترین موضوعات آن است. در بحث چهارم آمادهسازی زمینهی اجرای عملیات بیان گردیده است. سرانجام نیز شرح عملیات و چگونگی عقبراندن و آزادسازی شرق کارون و درنتیجه شکستن محاصرهی آبادان آمده است.
خبرنگاری پس از سالها که از دوران دفاع مقدّس گذشته است، بهدعوت یک میزبان ناشناخته، سوار قطار جنوب شده و در ایستگاه محلی «سپیددشت» در خاک لرستان پیاده میشود تا به جایی آشنا در گذشته، اما غریب در امروز، وارد شود؛ «چم سنگر»!
در نیمهشبی سرد از بهمن ۱۳۸۰ شمسی، (مقارن با بیستوسومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی) «بهمن صالحی» (نویسنده و خبرنگار) وارد ایستگاه سپیددشت لرستان میشود.
چه کسی منتظر اوست؟ اصلاً چرا آمده است؟ چرا باید به آن دعوتنامهی مرموز اهمیت میداد و پا در راه این سفر ناشناخته میگذاشت؟ بهمن تمام راه با این پرسشهای بیجواب کلنجار میرفت.
بهمن از قطار پیاده شد و مدتی در هوای بسیار سرد زمستانی ایستگاه منتظر ماند. تا اینکه با مردی به نام «سالار سنجری» روبهرو شد که ظاهراً به استقبالش آمده بود. سالار سنجری از او خواست که بازگردد. او سوار خودرویش شد و بهمن را ترک کرد.
بعد از کمی انتظار، زنی به نام «رویا سنجری» (خواهر سالار سنجری) به سراغ بهمن آمد و او را سوار ماشینش کرد و به راه افتاد.
آنها در مسیر «چم سنگر»، دربارهی موضوع دعوت ناخواندهای که از بهمن شده است، صحبت کردند. از میان حرفهای رویا مشخص شد که پدر رویا و سالار، دعوتکننده و میزبان اصلی بهمن صالحی است؛ پدری که درحال مرگ است.
آنها به چم سنگر رسیدند و بهمن در خانهی اربابی آقای سنجری بزرگ ساکن شد. صبح که از خواب برخاست، متوجه شد که آقای سنجری حالش وخیم شده و به همراه دخترش به شهر رفته است. او تلاش کرد از مستخدم آقای سنجری، «آقا صفدر»، اطلاعاتی دربارهی علّت اصلی دعوتش به دست بیاورد، اما موفق نشد!
در غیاب رویا و آقای سنجری، سالار به سراغ بهمن صالحی رفت و ….
این کتاب گویا روایتگرِ سه داستان نمایشی کوتاه از تلخ و شیرینهای زندگی جانبازانِ سرافراز دوران دفاع مقدّس است.
* دستهای خالی: «مهری رحیمی» که در دانشگاه فلسفه خوانده است، باوجود وضع مالی و خانوادهی مناسب، اصرار دارد که با یک جانباز ازدواج کند. با هماهنگیِ پدرش، جانبازی به نام «عباس آقایی» را که شرایط دشواری دارد، به او معرفی میکنند تا از این کار منصرف شود. ولی مهری مصرّانه به خواستگاری عباس میرود و باوجودِ تمام تلاشهای پدرش برای جداکردن آنها، کمکم عاشق او میشود.
* روزهای سوخته: پدر «زینب» در دوران جنگ موجی شده و حالا نگهداری از او بسیار دشوار است. خانواده باوجود مخالفت زینب تصمیم میگیرند با مشورت پزشک او را به آسایشگاه ببرند.
* شوق ندیدن: عموی «آیدا» در جبهه مجروح شده و بینایی خود را از دست داده است. آیدا که در کارهایش به او کمک میکند، متوجه میشود که عمویش عاشق پرستاری است که در دوران جنگ در بیمارستان اهواز از او مراقبت میکرد و برایش کتاب میخواند. آیدا از طریق اینترنت آن پرستار را مییابد و پس از برقراری ارتباط، وی برای دیدن عموی آیدا از آلمان به ایران میآید.
* عکس آخر: «اسماعیل» قصد دارد به خطّ مقدم جبهه برود و برای نمایشگاهی با عنوان «صلح» که در آلمان برگزار میشود، عکاسی کند. او در آستانهی پدرشدن است و همسرش «گلی» مخالف رفتن اوست. اسماعیل به جبهه میرود و در حین عکاسی، شیمیایی میشود. سرانجام عکس او در آلمان به رتبهی اول میرسد.
چند تایی عرب مرب ریختن
میگن عقب بکش ببین منم اصلا بلد نیستم
تاریخ و از دم مرور کن
پس تو خاک ایران جای توی ولد نیست نه
راتو بکش برو اشتباه اومدی
اینجا ایرانه بی شرف زیر خشت و مال اومدی
هرچند پشت ما میزدی دادی کشته هارو سریع
حتی نتونست برسه به یه مشتِ خاک ضریح
شما گلنگ تاریخین به یه شکنجه وا میدین
پای طرقه ها میرین به این خدنگه شاه میگین ؟
نمدونین مگه ایرانه و عزمش
یه لب تر کنم میان میریزن یه ارتش
نمیدونی یا که سخته برات طعمش خونش
شهیدا ریخت غیرتو که نمیکشه ترکش
من و قلم و یه دفتر که شعره
هرکی اسم موندن آورد باید اشهدو بگه
مرد تمدن دنیا که شنیدی
حتی یه وجب خاکش نباشه اصلا تو فکرت
بگو به اون شاه ولد و چموشت
اینجا شهیدامون ترک و لر و عرب و بلوچه
هرجا حرف جنگ و ایرانو شنیدی
بدون صدیم ۸۰ تا کشوریم نه کوچه
شبا تو خیال من قدم بزنید
میرید تو توهم با خودتون منغل هم ببرید
ایرانه و کل منطقه یه وریست
سگ کی باشی حرف بخوای پشت رهبرم بزنی
من و سه رنگ پرچمم میریم راهم همیشه راست