این کتاب گویا روایت شش قصهی کوتاه نمایشی از خانوادههایی است که عزیزانشان در خط مقدم جبهههای جنگ تحمیلی ایران و عراق میجنگیدند و آنها در پشت جبهه چشمانتظار بازگشتشان بودند.
* آبادان: داستان دربارهی پرستاری به نام «سودابه» است که در جریان جنگ تحمیلی حاضر به ترک آبادان و فرار نیست. او به انتظار بازگشت همسرش در آبادان میماند و به کارش ادامه میدهد.
* رفتن از کنار هم: «ژاله» نویسنده است و برای تکمیل آخرین کارش باید با «کاظم»، همرزم شهید «موسی» که دربارهی او مینویسد، گفتگو کند. در این زمان، همسر برادرش به خاطر بچهدار نشدن برادرش، قصد دارد از وی جدا شود. حالا ژاله باید به شهرستان برود تا با او صحبت کند.
* اسیر اسیری: «آقا رمضان» دو پسر به نامهای «احمدرضا» و «جمشید» دارد. جمشید قصد ازدواج دارد. ولی آقا رمضان میگوید تا احمدرضا از جبهه بازنگردد و ازدواج نکند، جمشید نمیتواند ازدواج کند. اما احمدرضا عاشق همان دختری است که جمشید قصد ازدواج با وی را دارد!
* دیر آمدن: «حاج علی»، همراه پسر جوان همرزمش، بعد از شانزده سال اسارت آزاد شدهاند و با خوشحالی به سمت خانه میروند. غافل از اینکه «ناهید»، دختر حاج علی، معتقد است نبودن پدرش موجب شده تا مادرش دق کند و بمیرد.
* سوغات جنگ: «رضا» شوهر «فاطمه» قرار است از جبهه بازگردد و فاطمه نگران قولی است که به بچههایش داده است (پدرشان از جبهه برایشان سوغاتی بیاورد). او میخواهد به هر قیمتی شده برای بچهها سوغاتی بخرد تا آنها پدرشان را با دست پر ببینند.
* ردپای عشق: «سید مهدی» پسر «سید رضا علوی»، فرماندهی بسیج شرق که اسیر شده است، شانزده ساله است و اصرار دارد تا به جبهه اعزام شود. ولی هیچ پایگاهی حاضر به اعزام او نیست.
تا اینکه مسئول یکی از پایگاهها او را میشناسد و به دیدار مادرش میرود تا مطمئن شود که او پسر سید رضا است.
حکومت سیاه به بررسی سیاستهای بینالمللی ایالات متحده در حوزه نفت میپردازد و درصدد است تصویر روشنی از برنامههای آمریکا طی یک قرن اخیر در حوزه نفت و انرژی ارائه دهد.
این مستند به سیاستهای کاخ سفید در ایجاد و حفظ هژمونی نفتی خود با ابزار تحریم، جنگ، کودتا، ترور، ناکارآمدی اقتصادی، شورشهای اجتماعی و … میپردازد که اسناد مورد اشاره در این قسمت، از اسناد خود آمریکاییها استخراج شده است.
همچنین به صورت ویژه، سیاستهای آمریکا در کشورهای عربستان، شوروی، لیبی، عراق و ونزوئلا به عنوان منابع اصلی نفت جهان مورد بررسی قرار میگیرد تا مخاطب با اقدامات واشنگتن برای حفظ قدرت نفتی خود آشنا شود.
مادر، پس از شهیدشدن پسرش «جاسم»، با بغضی در سینه، آرزوی دامادکردن پسر دیگرش را دارد؛ اما ….
این داستان با لهجهی شیرین جنوبی اجرا شده است و مربوط به اولین روزهای آغاز جنگ تحمیلی است. خرمشهر در آستانهی سقوط است و مردم درحال رفتن از شهر هستند.
داستان، دربارهی خانوادهای آبادانی است که یکی از فرزندانشان شهید شده است و فرزندان دیگر هم در خرمشهر مشغول دفاع از شهر هستند. آنها تصمیم میگیرند از آبادان به شهرهای دیگر مهاجرت کنند، اما مادر مخالف است.
در خلاصه این سریال آمده است؛ «امیرحسین» سال ها در کمپنی دارویی همایون کار میکند و با جمشید پسر همایون رفاقت دارد و به آیدا دختر همایون علاقمند است. جمشید با یک سارق دارو شریک میشود و نقشه دزدی از کارگاه پدرش را میچیند، دزدان شرکت همایون را سرقت میکنند و امیرحسین زخمی میشود و پیکرش را به خارج از شهر منتقل میکنند. با پیگیریهای پلیس…
این کتاب گویا دربردارندهی خاطرات «اقدس محمّدزاده» بانوی امدادگر دوران دفاع مقدس است.
هشت سال جنگ گرچه ظاهر خشن و عصیانگری دارد، آسیبهای شدیدی به همراه آورد. عزیزان زیادی به خون غلتیدند، ولی در آن سالها انسانهایی تربیت شدند که ذخیره شد برای عصرهای بعد، اتفاقهایی افتاد که درسهای بزرگی شد برای قرنهای بعد… چنانکه در آن روزها حضرت امام خمینی(ره)، مراد جوانان، در وصف فداکاریهای بانوان سرزمینمان فرمودند:
«اینجانب در طول این جنگ صحنههایی از مادران، خواهران و همسران عزیز ازدستداده دیدهام که گمان ندارم در غیر این انقلاب نظیری داشته باشد. این عظمت اسلام است که در چهرهی زنان انقلابی ما آشکار شده است و امروز بحمدلله آشکار است».
*دربارهی کتاب:
این کتاب داستان زندگی «اقدس محمّدزاده» است؛ دختر ۱۷سالهای که به عشق خدمت به میهنش راهی مناطق جنگی شد، در حالی که همزمان با او، برادرانش هم در مناطق دیگری از جبهه حضور داشتند. او تا آخرین روز بازگشت، حتی لحظهای از آمدن پشیمان نبود.
«در لباس سربازی» روایتی ویژه از حضور رهبر انقلاب در جبههها از نخستین روزهای آغاز جنگ تحمیلی تا ترور ایشان در تیرماه سال ۶۰ است.
این کتاب گویا مجموعهای از داستانهای کوتاه طنز، ویژه گروه سنی نوجوان، دربارهی گروه تدارکات جبهه است.
بازتاب هر پدیدهی اجتماعی سیاسی را در هر جای دنیا میتوان در ادبیات دید؛ چون ادبیات از فضای جامعه جدا نیست و پیوند محکمی با وقایع زندگی دارد. به عبارت دیگر، ادبیات بهترین بستر برای ثبت تاریخ و حفظ و اشاعهی مسائل مهم روز است.
در کشور ما هم جنگ ایران و عراق، از امور خطیری است که بازتاب گستردهی آن به شکلگیری یک نوع ادبی جدید با عنوان «ادبیات دفاع مقدّس» منجر شده و آثار ارزندهی فراوانی به گنجینهی ادبی ما افزوده است؛ با وجود این، برای کودک و نوجوان امروزی که آن سالها را درک نکرده است، از جنگ سخن گفتن، کاری بس دشوار است.
نوجوان امروزی با وجود پیشرفتهترین وسایل ارتباط جمعی و در اختیار داشتن سرگرمیهای بهروزِ دنیا، به درک و فهم بسیار بالایی رسیده است و نوشتن برای این مخاطب باهوش، آن هم به قصد ایجاد شور و انگیزه و متعاقباً، آموختنِ بایدها و نبایدهای زندگی، کار سختی است.
آثاری که از جنگ میگویند، رنگ حماسی دارند و بیشتر به مسائل جدّی و واقعیّتهای جبهه و نبرد میپردازند و به همین دلیل ممکن است مخاطب نوجوان را آنگونه که باید، جذب نکنند. نوشتن برای کودک و نوجوان، نیاز به آگاهی از شخصیّت، طرز تفکّر، علایق و نیازهای این ردهی سنّی دارد. با درنظرگرفتن شرایط سنّی، نیازها و علاقهمندیها و نیز، توجه به موضوعِ جنگ و دفاع مقدّس، نویسندهی توانا و چیرهدست، باید از راهی وارد شود که او را در رسیدن به هدفش (تأثیر در مخاطب و ایجاد انگیزه برای پیگیری اثر) یاری دهد. یکی از این راهها، استفاده از طنز است. بسیاری از بزرگان ما در قالب طنز، دردها، فقدانها، آرمانهای خویش و جامعه را به تصویر کشیدهاند.
*دربارهی کتاب:
برخی اوقات از دفاع مقدس آنقدر گریهدار حرف میزنیم که خیلیها فکر میکنند جبهه خنده به خود ندیده است.
نویسنده در این کتاب کوشیده است بر مبنای خاطرات رزمندگان دوران دفاع مقدس در ۱۴ داستان طنز از شیرینکاریهای بامزه و جذاب، به موضوع تدارکاتچیها و افراد پشت صحنه جنگ بپردازد. کتاب «سُمبات»، داستانهایی با عنوانهای «تویوپ بابا رسول»، «تشت وضو»، «تکون نخور تا گندش درنیومده!»، «حمارمون سقط شده»، «شما خجالت نمیکشید نماز نمیخوانید؟!»، «مادهشیر»، «قربان الاغت، آقا قربانی» و … را دربردارد.
در خلال این داستانها، تصاویری به صورت سیاهقلم کار شده است تا مخاطب نوجوانِ این اثر بتواند با متن کتاب ارتباط بهتری برقرار کند.
“خلیل” مرد میانسالی است که با پسرش “اشکان” دور از تمامی خانواده در مشهد زندگی میکند. اشکان قصد ازدواج با دختری به نام “ستاره” را دارد، به همین خاطر از پدر میخواهد برای ازدواجش به خواستگاری ستاره برود. خلیل که سالهای سال اشکان را بدون مادر، بزرگ کرده به خواستگاری ستاره میرود اما عمه ستاره بزرگترین مشکل این ازدواج میشود….
ناشر این کتاب، در پیشگفتار چنین نوشته است: «در تاریخ معاصر ایران بزرگترین واقعهای که امنیت ایران را سخت تهدید کرد، بیگمان هجوم ارتش حکومت وقت عراق به مرزهای غربی کشور است.»
«عشق و نفرت»، روایتی ساده و جذاب از زندگی مردانی است که در جنگ تحمیلی، علیه دشمن جنگیدند. این کتاب، روایت ایثار و قهرمانیهاست؛ روایت عشق و نفرت تواَمان.
*عشق و نفرت، نویسنده: نعمتالله سلیمانی، ناشر: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس (مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ)، ۱۳۸۳.
سرمدی رئیس کارخانه نساجی خط تولید جدیدی را راهاندازی میکند تا با تولید انبوه پارچه، بازار این محصول تامین شود. همزمان با این اقدام، محموله بزرگی از پارچه قاچاق وارد کشور شده و در این جریان سرمدی، خانواده و کارخانهاش را درگیر ماجراهایی میکند.
سردشت سومین شهر قربانی جهان بر اثر استفاده از جنگ افزارهای شیمیایی پس از شهرهای هیروشیما و ناگازاکی است و جامعه بین الملل ۳۵ سال است در مقابل این اقدام صدام و حامیان تسلیحاتی آن سکوت کرده!
ادعا میکنند طرفدار بشرند؛ هواپیمای مسافری ایران را روی آسمان میزنند، قریب سیصد نفر مسافر را از بین میبرند عذرخواهی هم نمیکنند، به آن کسی که این جنایت را انجام داده، مدال هم می دهند…! ۱۳۹۲/۸/۲۹
در دوم تیر ماه ۱۳۶۰ انفجار مهیبی راه آهن قم را لرزاند، منافقین با این جنایت ثابت کردند که هیچ ابایی از کشتار بیرحمانه مردم بیگناه ندارند.
سالروز مراسم حج سال ۶۶ یادآور کشتار بیش از ۲۷۰ نفر از شهروندان ایرانی است که برای حضور در مراسم “برائت از مشرکین” شرکت کرده بودند.
روایت سردار شادمانی از خنثی شدن کودتای «نقاب»/ قرار بود ۵ میلیون نفر در بمباران تهران کشته شوند معاون قرارگاه معاون قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا گفت: حضرت امام، مردم و مادران ایران را میشناختند و به همین خاطر فرمودند دست کودتاچیها به تهران نمیرسد. اگر کودتای نقاب [اشتباهاً معروف به نوژه] اتفاق میافتاد، انقلاب شکست نمیخورد، اما خسارت فراوانی میدیدیم.
سال ها کار و تلاش کردند، مستند ساختند تا بگویند: آقا، خانم! آنجا یعنی در آمریکا خبری از بهشت برین نیست که تصورش را می کنید! آنجا هنوز برده داری و نژاد پرستی موج می زند، هنوز سیاه پوست ها را می کشند و حقوقی برای شان قائل نیستند، حتی برای نژادهای دیگر هم حق و حقوقی قائل نیستند، چه رسد به سیاه پوست ها که حق عبور از خیابان ها را هم ندارند.
بعد از سالها بیخبری دو برادر از هم، برادر بزرگتر اصلان (کامران تفتی) که آخرین ساعات حیات خود را پشت سر میگذارد به سراغ برادر کوچکتر علی یار (صادق برقعی) میرود تا وصیت کند؛ وصیتی که زندگی برادر کوچک را دستخوش چالشی بزرگ میکند و سرنوشتش را تغیر می دهد…