خانواده این شهید والامقام ازدوستانش روایت کردند که وی درخواب دیده که سرش گوش تا گوش بریده می شود، با ترس ازخواب بیدار شده و بار دیگر به خواب می رود. این بار حضرت امام حسین(ع) را درخواب دیده که به وی می فرماید: عزیز من! سر تو را خواهند برید همانطور که بر سر من در واقعه کربلا گذشت. اما دردی حس نخواهی کرد، چون فرشتگان ازهر طرف تو را دربر خواهند گرفت.نام این شهید ۱۷ساله ذولفقار عزالدین است.
حوادث ۱۱ سپتامبر، بهترین بهانه برای حضور آمریکایی در عراق بود؛ درگیری ها و بمباران های هوایی نگرانی در مورد نجف و کربلا را تشدید کرده بودند، شهرهایی که در طول تاریخ بارها مورد تاخت و تاز دشمنان اسلام قرار گرفته بودند.
تجربه به مردم عراق آموخته بود که برای آمریکایی ها، حفظ حرمت نجف و کربلا معنایی ندارد زیرا در گذشته از جمله انتفاضه مردم این کشور، این حرمت شکنی را به چشم دیده بودند.
مردانی از کربلا سلاح برداشتند و حفاظت از حرم مقدس امام حسین(ع) را بر عهده گرفتند، اینک محافظان حرم اباعبدالله(ع) به جمع مدافعان عراقی پیوسته بودند و بسیاری از آنها در گمنامی به شهادت رسیدند.
آمریکایی ها همین مقدار مقاومت شیعیان از داشته هایشان را بر نمی تابیدند، به همین دلیل هر جا محافظ حرم حسینی را می دیدند، دستگیر می کردند و با شدیدترین وجه ممکن، شکنجه می کردند.
مستند «ناصران عمورا» در مورد این محافظان و فعالیت های آنها در دوران اشغال عراق است؛ یکی از این محافظان حرم به بیان خاطرات خود از دوران صدام و شکنجه در زندان های بعث می گوید؛ همچنین به حضور داعش و دیگر تکفیری ها در عراق و مبارزه امروز محافظان حرم با آنها اشاره می شود.
در انتها داستان به پیاده روی عظیم اربعین گره می خورد، بزرگ ترین اجتماع انسانی که عاملی برای وحدت میان شیعه و سنی و دیگر مذاهب اسلامی شده است.
گزیده کوتاهی از زندگی و شهادت مصطفی صدرزاده، شهیدی که نذر حضرت ابوالفضل العباس رود را در این ویدیو ببینید.
حضرت آیتالله خامنهای: وقتی شما راجع به امید صحبت میکنید، بعضی دوست دارند در این امیدواریِ شما با ذکر همین مشکلات خدشه کنند. میگویند شما از واقعیّتها خبر ندارید. چطور ممکن است از واقعیّتها کسی خبر نداشته باشد؟ واقعیّتی که آنها میگویند، همین واقعیّتهای اقتصادی است، همین مشکلات معیشتی است.
سردار سرتیپ پاسدار حسین همدانی از فرماندهان دوران دفاع مقدس و مستشاران ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و مدافعان حرم در حین انجام ماموریتهای مستشاری در حومه شهر حلب سوریه به دست تروریستهای تکفیری به شهادت رسید.
خبرگزاری میزان-ویدئویی از روایت تکاندهندهای از هدایت قرآنی الهی همسر شهید جمشیدیان شهید مدافع حرم پس از شهادت وی که باعث تعجب و ابراز نکاتی توسط رهبر انقلاب شد، منتشر شده است که در ادامه آن را مشاهده میکنید.
کلیپ صوتی میکس شده ازسخنرانی استادپناهیان باموضوع مهدویت:شهدای امروزمان درس آمادگی برای ظهوربه ما می دهند…

«مهمان شام» زندگینامه و خاطرات شهید مدافع حرم، «مهندس سید میلاد مصطفوی» است که در هر بخش، از شخصیت و ویژگیهای اخلاقی شهید پردهبرداری میشود.
«سیّد میلاد (محمّد) مصطفوی» ۱۵ اردیبهشتماه سال ۱۳۶۵ در شهرستان بهار همدان دیده به جهان گشود. او دومین فرزند یک خانواده پنج نفره بود که در دامان خانواده متعهد و دیندار بزرگ شد. پدرش «سیّد هاشم» نام داشت و با کسب روزی حلال سعی میکرد فرزندان خود را با سرشتی پاک و خداجوی پرورش دهد.
میلاد دانشآموز نمونه و دانشجوی فعّال دانشگاه صنعتی بود. مدرک مهندسی عمران گرفت، امّا بیشتر شبها دنبال کارهای بسیج بود. او از بسیجیان فعّال گُردان امام حسین(ع) شهرستان بهار بود. از این طریق بسیاری از نسل جدید را با شهدا آشنا کرد.
عشق به پروردگار و اهل بیت از کودکی در وجود سیّد میلاد جوانه زد. نماز اول وقت و دائمالوضو بودن از ویژگیهای بارز این شهید بزرگوار بود، عشق به ائمه (علیهم السلام) و شهدا باعث شده بود که از نوجوانی راهی دیار عشق، کربلای ایران و مناطق جنگی جنوب کشور شود و در تعطیلات عید نوروز با پای پیاده از جان و دل به زائران خدمت کند.
رویِ گشاده و شوخطبعی از دیگر ویژگیهای این شهید بزرگوار بود. از ویژگیهای بارز شخصیّتی ایشان میتوان به روحیهی جهادی و مبارزه در راه خدا و شجاعت بسیار اشاره کرد.
رابطهی بسیار خوبی با شهدا داشت و همیشه از «شهید همّت» و «شهید زینالدّین» یاد میکرد. بیش از ۱۲ سال در کسوت خادمیِ شهدا در مناطق عملیاتی حاضر شد و به خدمترسانی به زوار در این مناطق میپرداخت.
بیشترِ خوبیهای که یک انسان میتوانست داشته باشد، این جوان متواضع و بااخلاق داشت. برای فریضه نماز اوّل وقت اهمیّت قائل بود و همیشه نوجوانان و جوانان را به مسیر معنویت و عبادت سوق میداد.
سرانجام همزمان با تاسوعا و عاشورای حسینی، در سال ۱۳۹۴ به عنوان مدافع حرم، در محور «حلب» برای دفاع از حرم «حضرت زینب(س)» در سوریه حضور یافت و در سن ۲۹ سالگی در مقابل با تکفیریها به مقام رفیع شهادت نائل آمد.
پیکرش مدّتها در همان منطقه باقی ماند و به دست تکفیریها قطعه قطعه شد. گفته میشود داعش بعد از شهادت شهید مصطفوی، پیکر او را با خود برد؛ امّا بعد از مدّتی خودِ شهید نشانیِ دقیق پیکر را در خواب به یکی از دوستانش می دهد.
سرانجام با رشادت همرزمان و آزادسازی مناطق تحت اشغال داعشیهای تکفیری، پیکرش به آغوش خانواده و یارانش بازگشت و در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد تا مزارش زیارتگاه عاشقان و دلدادگان باشد.
این شهید والامقام در سال ۱۳۹۸ به عنوان شهید شاخص شهرستان «بهار» معرفی شد.
* دربارهی کتاب:
این کتاب دربردارندهی داستانهای کوتاهی است که دربارهی زندگی و خاطرات شهید «سید میلاد مصطفوی» نگاشته شدهاند. «شب قدر»، «سفر به مشهد»، «هدایتگری»، «توسلات»، «کاروان آشتی»، «سرباز بینماز»، «بیقرار رفتن»، «توسّل» و «بازگشت» برخی از داستانهای این کتاباند.
این داستانها از زبان نزدیکان و آشنایان شهید روایت شدهاند و در آنها سعی شده است سیمای واقعی شهید «سید میلاد مصطفوی» بهخوبی برای مخاطبان، بهویژه نسل جوان، نمایان گردد.
اون شب رو حاج قاسم بخاطر موفقیت های عملیاتی که حججی مهره ی موثری بودش، «لیل الفتوح» نام گذاشت. ولی این پیروزی باعث کینه ی داعشی ها از حججی شد.
این کتاب نگاهی است بر زندگینامه و خاطرات شهید مدافع حرم، «مجتبی کرمی».
«مجتبی کرمی»، شهید مدافع حرم، بیستم آذرماه ۱۳۶۵ در روستای «کهنوش» از توابع شهرستان «تویسرکان» استان همدان به دنیا آمد.
از کودکی، پابهپای پدر، با مکتب اهل بیت (علیهم السلام) آشنا شد و از آنجا که پدرش به امام حسن مجتبی(ع)، کریم اهل بیت، عشق و ارادت خاصّی داشت، این نام را برایش انتخاب کرد.
در دوران دبیرستان از اعضای فعّال بسیج مدرسهی مصطفی خمینی بود و بهعنوانِ بسیجی نمونه به دیدار آقا و مولایِ خود «حضرت امام خامنهای» مفتخر شد.
در سال ۱۳۸۲ زادگاهش را به همراه پدر و مادر ترک کرد و در شهر همدان ساکن شد. در اوج جوانی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و جزو «گردان تکاور ۱۵۴ حضرت علیاکبر(ع) شد.
وی در کنار همرزمان خود، آموزشهای سخت نظامی و ویژهی تکاوری، مانند غواصی، پرواز، عملیّات ویژه را فراگرفت. در کنار اشتغال به کار، تحصیلاتش را ادامه داد و موفّق به دریافت مدرک کارشناسی شد.
در ۲۳ سالگی شریک زندگی خود را انتخاب کرد و از شرایط سخت زندگی با یک نظامی با او سخن گفت؛ اینکه امکان دارد روزی برای نبرد با دشمنان دین خدا به کشورهای مسلمان همسایه، مانند لبنان، اعزام شود (در آن زمان سوریه امن بود و درگیر جنگ داخلی نبود).
در سالهای ۱۳۹۰ و ۹۲، هنگام مأموریت بهشدّت مجروح شد؛ حتّی یکبار شدّت جراحت بهحدّی بود که همرزمانش تصوّر کردند مجتبی شهید شده است؛ اما خداوند متعال بقای عمر او را رقم زد.
سرانجام در مهرماه ۱۳۹۴، به امر ولیِ امر مسلمانان جهان، لباس رزم پوشید و برای دفاع از حرم «حضرت زینب(س)» و مردم ستمدیده و مظلوم سوریه، عازم جبهههای نبرد شد و پس از ۱۲ روز حضور در جبهههای مقاومت، در تاریخ ۲۵ مهرماه ۱۳۹۴ (سوم محرم الحرام ۱۴۳۷ هجری قمری) در عملیّات آزادسازی حومهی «حلب»، به دستِ تکتیراندازان تروریست داعش، براثر اصابت گلوله قناسه به سرش، به فیض شهادت نائل شد.
پیکر پاکش، پس از سه روز، به وطن بازگشت و پس از تشییع بینظیر امّت شهیدپرور همدان در «باغ بهشت همدان» قطعهی شهدا به خاک سپرده شد و اینگونه مدال افتخار مدافع حرم آل الله بر سینهی شهید کربلایی مجتبی کرمی حک شد.
حاصل زندگی مشترک این شهید مدافع حرم، دختری به نام ریحانه است.
این شهید والامقام در بخشی از وصیتنامهی خود مینویسد: «اکنون که باب جهاد در راه خدا به امر ولی و مولایم ابلاغ شده، عازم نبرد میشوم. به دختر سهسالهام، ریحانه جان، بگویید که دوستش داشته و دارم؛ ولی دفاع از حرم حضرت زینب (س) و دردانهی سهسالهی امام حسین (ع) واجب بود.» و اینچنین است مرام عاشقان اهل بیت که جان خویش در طبق اخلاص، فدای راه ولایت میکنند. روایت این سفر عارفانه شنیدنی است!