مستند قصه شهر جنگی به مقاومت جانانه نیروهای مردمی در برابر دشمن بعثی در آبادان و فعالیت نیروهای پالایشگاه ابادان در دوران دفاع مقدس میپردازد.
شهید «محمود مهاجر» متولد ۱۹ اسفند ۱۳۵۰ در تهران است. وی از دوران کودکی با همراه پدر و مادر در جلسات و هیئتهای مذهبی حضور پیدا کرد و با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل بسیج، به خیل عظیم بسیجیان پیوست و از هیچ کاری کوتاهی نکرد.
محمود در سال ۱۳۶۵ بعد از جراحت شیمیایی برادرش، برای حضور در عملیات «کربلای هشت» وارد میدان نبرد حق علیه باطل شد و در حالی که فرماندهی دسته ۲۲ نفره را بر عهده داشت، در این عملیات به شهادت رسید و مفقودالاثر شد.
پیکر مطهر این شهید دانشآموز بعد از گذشت ۲۵ سال در پی جستجو پیکر شهدا در شلمچه به میهن اسلامی بازگشت و در جمع شهدای قطعه ۲۶ بهشت زهرا(س) آرامید.
“شهید محمود مهاجر” یکی از چند شهیدی است که پیکر او همراه کاروان ۸۰ نفره شهدای تازه تفحص شده به دامان ملت ایران بازگشت. محمود مهاجر متولد ۱۳۵۰ استان تهران است. وی در سن ۱۵ سالگی و در عملیات کربلای ۸ سال ۶۶ به شهادت رسیده است. او یکی از ۱۲ شهید شناسایی شده از این ۸۰ شهید است که پیکر او سالها مفقود بوده است.
محمود بلافاصله پس از آنکه برادرش از جبهههای جنگ بعلت عارضه شیمیایی برمیگردد علاقمند اعزام به جبهه میشود. او به سبب سن کم خود اجازه ورود به جبهههای جنگ را نداشت. از پدرش اجازه میگیرد و در نهایت با جعل عنوان شناسنامه برادر خود احمد، راهی پایگاه اعزامی ابوذر و از آنجا راهی جنوب میشود. وی در عملیات کربلای ۸ درحالیکه فرمانده یک دسته ۲۲ نفره بوده است، به شهادت میرسد.
مستندی بسیار زیبا از شکست حصر سوسنگرد ، خیانت های بنی صدر و نامه رهبر معظم انقلاب که باعث پیروزی سپاه اسلام شد.
عملیات والفجر ۸ در بیستم بهمن ماه ۱۳۶۴ شروع شد که طولانی ترین عملیات دوران جنگ بود و ۷۵ روز به طول انجامید. این عملیات تقریبا تنها عملیات مهمی بود که رزمندگان سپاه اسلام توانستند با انجام آن منطقه بسیار مهمی از خاک عراق را به تصرف خود در آورند به نحوی که در والفجر ۸ ارتباط دریایی عراق با خلیج فارس قطع شد و مثلث فاو که بر روی نقشه مشاهده می شود به طور کامل به تصرف ایران در آمد. این فیلم قسمت چهاردهم از مجموعه نوزده قسمتی مستند «دفاع مقدس» می باشد که در واحد مرکزی خبر صدا و سیما تولید شده و به بازخوانی حقیقی هشت سال دفاع پر فراز و نشیب و دشوار ملت ایران می پردازد.
نماهنگ زیبای “مادران گمنامی” با صدای صابر خراسانی | شبکه افق
تقدیم به مادران صبور شهدای گمنام
فیلم مستند نبرد تام کت ها / شکارها / روایتی از دلاورمردی خلبانان هوا نیروز ارتش / لینک مستقیم دانلود
فیلم مستند نبرد تام کت ها، روایتی از دلاورمردی خلبانان هوا نیروز ارتش است، این مستند به گونه ای ساخته شده است که بینندگان در خلال صحبت های خلبانان، صحنه های بازسازی شده این جنگ را می بینند. بازسازی درگیری هوایی خلبانان F14 ایران با خلبانان عراقی در آسمان خارک، اصفهان و تهران از جمله بخش های فیلم مستند “نبرد تام کت “است.
در این قسمت به مقابله با اولین تجاوز های هوایی عراق توسط خلبانان جنگنده های اف-۱۴ پرداخته شده است.
مدت زمان : ۲۶ دقیقه
کیفیت : TVRip (عالی)
کارگردان : محمد شکیبانیا
پخش از : شبکه جام جم ۱
این مستند به شهر آمل و حمله ضد انقلاب هابه این شهر در ۶ بهمن ۱۳۶۰ پرداخته و از زبان مدافعان شهر این واقعه را شرح می دهد.
نوروز یکی از جانبازان سال های دفاع مقدس است.وی سال هاست که بر روی تخت در منزل خویش بستری است.همسر و خانواده وی از او مراقبت میکنند. زندگی و گذران او در این چهار دیواری در خانه وی به تصویر کشیده شده است.آرزوی دیدار وی با مقام معظم رهبری در سفر ایشان به استان کرمانشاه در سال ۱۳۹۰ روایت شده است.
در میان شهدا،
عده ای نیز هستند که هم نام دارند و هم پلاک…
اما هنوز گمنام هستند…
گمنام در اذهان ما.
برای مطالعه زندگینامه، خاطرات و وصیتنامه ی شهید، به ادامه مطلب مراجعه کنید:
این مستند پیرامون بچه های جبهه و جنگ و بیمارستان ها و شرایط سختی که رزمندگان در آن روزها سپری میکردند پرداخته و با برخی مسئولین به گفتگو میپردازد
حاج احمد گفت: ندیده بودم امام پیشانی کسی را ببوسد/ وقتی از گردان چهارصد نفره هجده نفر برگشتند!
چهارصد نفر بودند که تپه «بردزرد» را فتح کردند. کار سختی نبود، اسیر هم گرفتند. اما سختی کار تازه بعد از مستقر شدن گردان فجر روی تپه شروع شد. عراق نمیخواست تپه را از دست بدهد؛ پاتک پشت پاتک! اما بچههای گردان فجر مقاومت کردند، آن هم بدون آب و غذای درست و حسابی. چهار پنج روز مقاومت کردند تا نیروی کمکی رسید و تپه حفظ شد. اما دیگر خبری از گردان فجر نبود؛ گردان شده بود گروهان و کمکم گروهان هم شده بود دسته؛ آخر از چهارصد نفر فقط ۱۸ نفر مانده بودند! آنقدر شهید زیاد شده بود که میگفتند تعداد اسرای عراقی از تعداد رزمندههای ایرانی بیشتر شده است! گردان رفته بود و دسته برگشته بود…
این یکی از اتفاقاتی بود که نام گردان فجر و فرماندهاش شهید مرتضی جاویدی را سر زبانها انداخت تا هر وقت کار گره میخورد یا قرار بود عملیات سختی انجام شود، نگاه فرماندهان جنگ بچرخد سمت آنها. از آنطرف هم خیلی از جوانهای شیرازی برای جبهه رفتن سر و دست میشکستند که به این گردان راه پیدا کنند.
اما مرتضی به این راحتیها کسی را راه نمیداد؛ شرایط خاص خودش را داشت. از تمرینهای ورزشی و رزمی گرفته تا تعهد گرفتن از رزمندهها که هر شب سوره واقعه را بخوانند.
مرتضی جاویدی فقط بین رزمندهها یا فرماندهان ایرانی معروف نبود. عراقیها هم حسابی او را میشناختند و هر چند وقت یکبار بلوف میزدند که «اشلو» را کشتهایم. اشلو لقبی بود که مرتضی پیدا کرده بود؛ اشلو مخفف «ان شی لونک» بود، به معنی حال و روزت چطور است؟! این لقب را هم بخاطر این به مرتضی داده بودند که…