
سید ناصر در این جنگ نابرابر از ناحیهی پا جراحت سنگینی بر می دارد و اسیر میشود. روزهای اسارت روزهایی سخت و پردرد برای اوست و مدام مورد اهانت و ضرب و شتم عراقی ها قرار میگیرد؛ تا جایی که فکر میکند دیگر تحمل این وضعیت را ندارد.
او را به خاطر سن و سال کم و جراحتی که دارد، با پیک علی هاشمی اشتباه میگیرند و او در این جریان مجبور میشود هویت اصلیاش را در اطلاعات افشا کند. بعد از تحمل شکنجه های فراوان، او را به زندان الرشید در بغداد منتقل میکنند و ناصر به خاطر وضعیت بدی که دارد، هر لحظه آرزوی مرگ میکند. مجروحان بعد از مدتی به بیمارستان منتقل میشوند و ناصر از این موضوع بسیار خوشحال است. او طی یک عمل جراحی پای خود را از دست میدهد و بعد از مدتی دوباره به زندان الرشید بازمیگردد…
«پایی که جا ماند»، یادداشتهای روزانه سید ناصر حسینیپور درباره زندانهای مخفی عراق است که انتشارات سوره ی مهر منتشر کرده است.
سید ناصر حسینیپور این کتاب را به گروهبان عراقی، ولید فرحان، سرنگهبان اردوگاه ۱۶ تکریت، که در زمان اسارت، او را بسیار شکنجه و آزار داده، تقدیم کرده است.
-
۱:۵۸
-
۳۱:۳۵
-
۲۸:۵۸
-
۳۰:۴۰
-
۲۱:۱۸
-
۲۶:۱۳
-
۳۱:۲۵
-
۳۰:۱۷
-
۲۷:۵۱
-
۲۴:۰۲
-
۲۹:۱۷
-
۳۱:۱۱
-
۲۸:۲۷
-
۳۲:۵۰
-
۳۰:۲۹
-
۳۰:۲۴
-
۴۳۴:۳۷
جلد دوم
-
۲:۵۶
-
۲۵:۲۹
-
۲۹:۳۸
-
۲۹:۵۴
-
۳۲:۰۰
-
۲۶:۱۸
-
۲۴:۰۷
-
۲۴:۰۰
-
۲۶:۲۲
-
۲۷:۴۶
-
۳۱:۴۰
-
۳۰:۱۳
-
۲۷:۱۴
-
۲۳:۴۷
-
۲۶:۵۵
-
۲۷:۴۷
-
۴۱۲:۴۶




