روایتی جالب وشنیدنی از حجت السلام والمسلمین مومنی در مورد جوان بی دین و عنایت امام رضا علیه السلام
فیلم درباره ی زندگی حضرت محمد(ص) و داستان افرادی که مسلمان شده اند
ترجمه و زیرنویس فارسی توسط خانم فاطمه بحرانی
(این فیلم تا به حال توسط شخص دیگه ای زیرنویس نشده)
کلیپ صوتی از سلسله جلسات سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین حاج علیرضا پناهیان با موضوع «نگاهی به آثار عزاداری اباعبدالله الحسین (ع)» با عنوان «داستان اثر زیارت حسین(ع) روی یک چاقوکش (طیب)».
توضیحات : آقای مرزوقی و خانواده اش که اهل اندونزی هستند سالهاست در ایران سکونت دارند و هر دو فرزند آنها اهل قم هستند.علت حضور آقای مرزوقی و خانواده اش به جنگ ایران و عراق بر می گردد،سالهایی که نبرد حق علیه باطل در ایران سرنوشت ساز می شد ، سرنوشت خانواده مزوقی را هم دگرگون می کند …
روایت میثم عباسیان یک تجربهگر مرگ موقت از دیدن چهره مبارک امام حسین « علیه السلام»، و ماجرای شفاعت شدن توسط ایشان، که باعث شد برای لحظاتی برنامه متوقف شود.
کلیپ سخنرانی حجت السلام پناهیان علاقه یک جوان روسی به امام حسین (ع) از روی گوش دادن به نوحه ها و روضه های محرم با لینک مستقیم از سایت کربلا میتوانید دریافت نمایید.
کلیپ تصویری بسیار زیبا و دیدنی از خاطره شنیدنی استاد پناهیان از جوانی که با دیدن عزاداری امام حسین علیه السلام شیعه شد.
پ ن: بخش هایی از حضور این جوان در منزل استاد پناهیان و قسمتی از حضورش در حرم امام رضا علیه اسلام در کلیپ قرار داده شده.
مایکل آگرانونیان مسیحی مسلمان شده ای است که از کشور روسیه به سمت حرم مطهر حضرت امام حسین (ع) به راه می افتد.
«رها» دختری است که در محیط «آیین بهائی» رشد یافته، اما فسادها و تناقضهایی که در همکیشان خود دیده است، وی را بهشدت از این مسلک بیزار کرد و این امر، همراه با مطالعه دربارهی اسلام، باعث گرویدن او به دین مبین اسلام شد.
در منطقهی «گنداب»، در همدان، مردى شرور و دائمالخمر به نام «على گندابى» زندگی میکرد. او در عین اینکه توجهى به امور دینى نداشت و سروکارش با اهل فسق و فجور بود، ولى بارقهای از مسائل اخلاقى در وجودش میدرخشید.
«علی گندابی» آوازهی خوبی در شهر ندارد. او میخواهد به قصد زیارت امام حسین(ع) همراه کاروان زیارتی سلیم به کربلا برود، اما دیگر زائران با آمدن او مخالفاند. تا آنکه «مولا حسن»، پیری فرزانه، آنها را از این کار منع میکند و میگوید: «چون علی گندابی قصد زیارت مولایش را دارد، نباید کسی با آن مخالفت کند.»
علی همراه کاروان عازم سفر میشود، اما دست تقدیر او را با زنی به نام «حنانه» آشنا میکند که صاحب کاروان تجاری بزرگی است… این سرآغاز زندگی تازهای برای علی گندابی است.