حوادث ۱۱ سپتامبر، بهترین بهانه برای حضور آمریکایی در عراق بود؛ درگیری ها و بمباران های هوایی نگرانی در مورد نجف و کربلا را تشدید کرده بودند، شهرهایی که در طول تاریخ بارها مورد تاخت و تاز دشمنان اسلام قرار گرفته بودند.
تجربه به مردم عراق آموخته بود که برای آمریکایی ها، حفظ حرمت نجف و کربلا معنایی ندارد زیرا در گذشته از جمله انتفاضه مردم این کشور، این حرمت شکنی را به چشم دیده بودند.
مردانی از کربلا سلاح برداشتند و حفاظت از حرم مقدس امام حسین(ع) را بر عهده گرفتند، اینک محافظان حرم اباعبدالله(ع) به جمع مدافعان عراقی پیوسته بودند و بسیاری از آنها در گمنامی به شهادت رسیدند.
آمریکایی ها همین مقدار مقاومت شیعیان از داشته هایشان را بر نمی تابیدند، به همین دلیل هر جا محافظ حرم حسینی را می دیدند، دستگیر می کردند و با شدیدترین وجه ممکن، شکنجه می کردند.
مستند «ناصران عمورا» در مورد این محافظان و فعالیت های آنها در دوران اشغال عراق است؛ یکی از این محافظان حرم به بیان خاطرات خود از دوران صدام و شکنجه در زندان های بعث می گوید؛ همچنین به حضور داعش و دیگر تکفیری ها در عراق و مبارزه امروز محافظان حرم با آنها اشاره می شود.
در انتها داستان به پیاده روی عظیم اربعین گره می خورد، بزرگ ترین اجتماع انسانی که عاملی برای وحدت میان شیعه و سنی و دیگر مذاهب اسلامی شده است.
این مستند توسط یک گروه درنروژ ساخت شده و در موسسه فرهنگی هنری راسخون ترجمه و زیرنویس فارسی شده است.
وقتی میرید زیارت اربعین، وقتی میرید پیاده روی، اگر کسی شما رو به عنوان زائر به خونه اش دعوت کرد؛ همیشه ازشون درباره زندگیشون بپرسید. داستان های عجیب و غریبی ازشون میشنوید، قصه های ۲۳ میلیمتری یکی از این داستان هاست.
ممنون اجازه دادی عاشق شم
ما خونوادهمون نمکگیره
مثل بابا بزرگ هر جایی
اسمتو میشنوم دلم میره
دفتر نقاشیمو مدادای رنگیمو
نذر کردم که باهاشون هی حرم بکشم
مثلاً اومدم پیشت توی حرم نزدیکت
دستمو رو سینه بذارم خیس گریه بشم
حرف قلبمو باید بگم بهت
دست من که نیست اگه هستم عاشقت
آرزومه که بغلم کنی خودت
عزیزم حسین عزیزم حسین
عزیزم عزیزم عزیزم حسین
نمیگذرن روزا دور از تو
آدم بزرگا خوب میدونن
یه وقتا میگم نکنه آقا
خدا نکرده دلخوری از من
یکی که تو دنیا شی تمام رؤیاها شی
طاقت دوریتو نداره دیگه خسته شده
دلش واست پر پر زد وقتی به دنیا اومد
چشماشو وانکرده بهت وابسته شده
حرف قلبمو باید بگم بهت
دست من که نیست اگه هستم عاشقت
آرزمه که بغلم کنی خودت
عزیزم حسین عزیزم حسین
عزیزم عزیزم عزیزم حسین
ما خونوادهمون نمکگیره
مثل بابا بزرگ هر جایی
اسمتو میشنوم دلم میره
دفتر نقاشیمو مدادای رنگیمو
نذر کردم که باهاشون هی حرم بکشم
مثلاً اومدم پیشت توی حرم نزدیکت
دستمو رو سینه بذارم خیس گریه بشم
حرف قلبمو باید بگم بهت
دست من که نیست اگه هستم عاشقت
آرزومه که بغلم کنی خودت
عزیزم حسین عزیزم حسین
عزیزم عزیزم عزیزم حسین
نمیگذرن روزا دور از تو
آدم بزرگا خوب میدونن
یه وقتا میگم نکنه آقا
خدا نکرده دلخوری از من
یکی که تو دنیا شی تمام رؤیاها شی
طاقت دوریتو نداره دیگه خسته شده
دلش واست پر پر زد وقتی به دنیا اومد
چشماشو وانکرده بهت وابسته شده
حرف قلبمو باید بگم بهت
دست من که نیست اگه هستم عاشقت
آرزمه که بغلم کنی خودت
عزیزم حسین عزیزم حسین
عزیزم عزیزم عزیزم حسین