کتاب علی از زبان علی (ع) برگزیدهای از مهمترین رویدادها، ناگفتهها و شبهات صدر اسلام، پس از رحلت پیامبر (ص)، دربارهی حضرت علی (ع) است که به شکلی داستانگونه نگاشته شده و سپس به کتاب گویا تبدیل شدهاست.
این کتاب دقیقترین و خواندنیترین زندگینامه دربارهی امیرالمومنین علی (ع) است. نویسندگی این اثر که از منابع دستاول شیعه است، مدت ۱۰ سال زمان برده و با صلابت هرچه تمامتر و ایجازی مثالزدنی، وقایع مرتبط با عصر و زندگی حضرت علی (ع) را شرح و بررسی میکند.
نویسنده در این اثر سعی کرده رخدادهای سیاسی و اجتماعی دورهی ملتهب امیرالمومنین (ع) را به زبانی ساده و به شیوهی روایی، از لحظهی ولادت تا شهادت حضرت، شرح دهد.
حجتالاسلام محمدیان در لابهلای زندگی حضرت، برخی از مهمترین شبهههای زندگی امیرالمومنین (ع)، نظیر انصراف دادن ایشان از جنگ، سکوت تلخ ایشان در مسئلهی سقیفه و خلافت رسول خدا (ص) یا دلایل پذیرش حکمیت در جنگ صفین را از زبان خود حضرت و بهنقل از منابع معتبر بررسی کردهاست.
سیر منظم تاریخی و انسجام درونی، خواننده را تا انتها با کتاب همراه میکند. متن روان و بیان متفاوت و سبک جدید نگارش زندگی حضرت علی (ع)، کشش داستانی و انسجام و پیوستگی محتوای آن، مخاطب را مجذوب خود میکند.
تذکر: کتاب صوتی «علی از زبان علی» اگرچه یکی از دقیقترین و کاملترین آثار در نوع خود است، اما منطقاً و از باب معرفت نمیتواند جامع و مانع باشد و این موضوع شامل هر اثر دیگری در این حوزه نیز میشود، چراکه پرداختن به زندگی ائمه (ع) یا نقلی است یا عقلی و به همین دلیل، هیچ کتابی نقطهی پایان و فصلالخطاب نیست، بلکه سرآغاز مفیدی برای تحقیقات بیشتر است.
پس از شهادت امام علی (علیه السلام) گروهی از یاران نزدیک ایشان به حاشیه می روند و عده ای دیگر نیز به روستاهای دور افتاده تبعید می شوند تا از مرکز خلافت دور بمانند. در این دسته، فیلسوف و حکیمی به نام «سعدالدین ادریسی» وجود دارد که از کوفه به خوزستان تبعید شده است. او که مشغول تهیه دارویی تازه است توسط شمسون (داروغه خوزستان) و شبلی (دستیار داروغه) به خاطر اتفاقاتی که در دشت های اطراف افتاده است، بازجویی میشود.
ازطرف دیگر چوپان جوانی به نام «یونس» که تنها دوست صمیمی و شاگرد سعدالدین در روستاست، اسبی بیسوار را در دشت می یابد که موجب مواجه شدن او با مرد زخمی و بیماری به نام «هاروت» می شود. هاروت از زندان کوفه گریخته است. یونس تصمیم میگیرد هاروت را نزد سعدالدین ببرد اما وقتی شتر داروغه را جلوی در خانه حکیم میبیند، منصرف میشود.
یونس که از مخفیانه خود را به کومه حکیم رسانده مرهمی از او می گیرد تا روی زخمهای هاروت بگذارد، متوجه میشود هاروت و طبیب یکدیگر را می شناسند.
یونس تلاش می کند با مرهمی را که از طبیب گرفته زخمهای هاروت را درمان کند اما این مرهم کافی نیست و رساندن هاروت به خانهی طبیب ضروری است امّا در همین زمان داروغه در خانه طبیب بستری است.
سعدالدین با اصرار یونس راضی میشود که برخلاف دستور خلیفه، از روستا خارج شود و هاروت را به خانه ی خود بیاورد. وقتی هاروت تحت درمان قرار می گیرد خبر مهمی به سعدالدین میدهد: او شنیده است که خلیفه دستور به قتل رساندن همه تبعیدیها را صادر کرده است…
دادبه و پدرش (عشوی) که آهنگر است، سعی دارند هر طور شده داد مظلومان را از ظالمان بستانند؛ ازاین رو دادبه تصمیم می گیرد با همسر و فرزندش راهی کوفه شود تا نزد علی برود و دادخواهی کند.
آنها با مأموران حکومتی درگیر میشوند و عشوی به اجبار یکی از مأموران را می کشد. عشوی و دادابه می مانند و خانواده اش به راه می افتند. آنها در بصره با زنی آشنا می شوند که «حُسنا» نام دارد. او همسر و فرزند دادبه را به خانه اش می برد. دادبه و برادر حسنا، هلال، تصمیم می گیرند دور از چشم مأموران خود را به کوفه برسانند، ولی در راه کشته می شوند. در این زمان جنگ جمل اتفاق می افتد و خوارج قصد برکناری علی (ع) را دارند.
سالها میگذرد و عشوی که در این مدت زندانی بوده، در پاسخ نامه ی عروسش به بصره می آید تا با آنها دیدار کند. بعد از این دیدار می گوید قصد دارد، برای یاری علی، به کوفه برود. در این زمان نبرد صفین روی می دهد و عمروعاص با ماجرای «به نیزه زدن قرآنها» پیروز میدان می شود. عشوی در جنگ نهروان کشته می شود و همسر دادبه و حسنا به راه می افتند تا خود به دیدار علی بروند. آنها با مردی به نام عبدالله و همسرش که باردار است، همراه می شوند. خوارج به آنها حمله میکنند و حسنا و عبدالله و زن باردارش را می کشند، اما همسر و فرزند دادبه می گریزند تا خود را به علی برسانند. پسر دادبه آرزو می کند که در رکاب حسین، پسر علی، باشد تا به شهادت برسد.