
این کتاب گویا، بیانگر چند روایت از دوران اسارت آزادگان و نامهنگاری آنها با رهبر معظم انقلاب «حضرت آیت الله خامنهای» است.
روایتهای ابتدای کتاب از ماجرای اعزام آزادگان به جبهه آغاز میشود، به نحوهی اسیر شدن و شرایط اسارت میپردازد و تا زمان آزادی ادامه پیدا میکند. وجه اشتراک روایتهای کتاب، نامهنگاری اسرا، با حضرت آقا هست. با توجه به شرایط اسارت، نوشتن نامههایی خطاب به حضرت «امام خمینی(ره)» و مقام معظم رهبری با خطرات زیادی برای آزادگان عزیز همراه بود؛ این نامهها معمولاً در اتاق سانسور از بین میرفت. جایی که عراقیها به همراه تعدادی از منافقین، نامهها را کنترل میکردند تا مطلب خاصی در نامهها نباشد و غالباً به ایران نمیرسید.
رسیدن نامههایی معدود که با خلاقیت آزادگان و به صورت رمزی نگارش شده و رسیده، شبیه معجزه است؛ معجزهای برای ماندگار شدن ارادت اسرا به امام شهدا و حضرت آقا (و بالعکس) در تاریخ.
در مقابل، روایت ششم و پایانی کتاب، شرحی است از شرایط اسرای عراقیِ دوران جنگ که مهمان جمهوری اسلامی بودند و در امتداد زمان اسارت خود، خدمات فراوانی از جانب نظام اسلامی دریافت کردند، که منجر به علاقه و ارادت آنها به ایران و جمهوری اسلامی شد.
فصلهای کتاب عبارتند از:
اشاره
روایت اول: عموی چشم انتظارت (آزاده مهدی وطن خواهان)
روایت دوم: خدا با ماست (آزاده مجید عباسی)
روایت سوم: سلام خدا بر این مادر و فرزند (آزاده سید مرتضی نبوی)
روایت چهارم: مایهی افتخار کشورید (آزاده محمد صالحی)
روایت پنجم: مژدهی زنده بودن و امید (آزاده مهدی طیبی تفرشی)
* این کتاب به همت «موسسه فرهنگی هنری ایمان جهادی(صهبا)» تهیه و تدوین شده و انتشار یافته است.
قابهایی از گفتوگوی صمیمانه رهبر معظم انقلاب با فرزندان و خانوادههای شهدای مدافع حرم در نماهنگ «بابای قهرمان من» را در این ویدیو ببینید.
شهید رحیم رفیعی که در خانواده و محله به مرتضی شهرت دارد، یکی از شهدای طلبه شهرستان برخوار است که در این گزارش به معرفی او پرداخته ایم.
نماهنگی از تصاویر شهید مدافع حرم جواد محمدی که در تاریخ ۱۶ خرداد ماه ۱۳۹۶ در منطقه حما سوریه به درجه رفیع شهادت رسیده است به مناسبت سالروز شهادت او بازنشر کرده ایم.
آشنایی با غرفه های نمایشگاه ردای سرخ که با هدف تبیین حضور روحانیت و شهدای روحانی در دفاع مقدس در مصلی قدس قم برپا شد
در میان غرفه های نمایشگاه ردای سرخ که با هدف تبیین حضور روحانیت و شهدای روحانی در دفاع مقدس در مصلی قدس قم برپا شده، غرفه دیدنی ایثار و شهادت علمای اهل سنت نیز می درخشد.

تاب «فوتبال و جنگ»، نوشتهی محمود جوانبخت، جلد هشتم از مجموعهی «قصه فرماندهان»، زندگینامهی شهید کاظمی، از فرماندهان بزرگ دفاع مقدس، است.
دربارهی کتاب
جمعیت زیادی منتظر بالگردِ رئیسجمهور بودند. دستها سایبان شده و چشم به دور دستها دوخته بودند. جوان وقتی جمعیت را دید، ناخودآگاه به طرفشان کشیده شد. از صبح در کوچه پسکوچهها پرسه زده بود. فکر کرد چه چیزی بهتر از این. شاید در شلوغی میتوانست از آب گلآلود ماهی بگیرد و خرج امروزش را از جیب کسی بردارد. کار هر روزش بود. خرج مواد مخدر را باید درمیآورد. آب دماغش را به زحمت بالا کشید و میان جمعیت خزید. چندبار خواست دست به کار شود، ولی موقعیّت مناسب نبود.
***
«ناصر کاظمی» در خرداد ۱۳۳۵ در تهران متولد شد. در دانشگاه، در رشتهی تربیت بدنی درس خواند و همزمان با تحصیل، به کار معلمی در مدارس جنوب تهران مشغول شد. کاظمی در این کلاسها با طرح مباحث دینی و سیاسی دانشآموزانش را دربارهی مسائل روز آگاه میکرد.
از سال ۱۳۵۵ به مبارزات سیاسی خود وسعت بخشید. در همین سال زندانی شد و با اوجگیری مبارزات مردم، جدیتر از گذشته به مبارزه پرداخت تا اینکه انقلاب پیروز شد.
کاظمی در سال ۱۳۵۸ سپاهی شد و به دنبال غائلهی خلق عرب در خوزستان به آنجا رفت. بعد از این توطئه برای مبارزه با گروهکهای ضدانقلاب کردستان، راهی این منطقه شد و به پیشنهاد شهید بروجردی، فرمانده وقت سپاه کردستان، همراه چند نفر در دی ماه ۱۳۵۸ به پاوه رفت. او ابتدا فرماندار و سپس فرمانده سپاه پاوه شد.
این میداندار بزرگ جهاد سرانجام در ۶شهریور۱۳۶۱ هنگام پاکسازی محور پیرانشهر ـ سردشت به شهادت رسید.
دربارهی نویسنده
«محمود جوانبخت» در سال ۱۳۵۱ در تهران متولد شد و تحصیلات خود را تا پایان مقطع کارشناسی در رشتهی تاریخ ادامه داد. زمینهی فعالیت او روزنامهنگاری است. وی علاوه بر سردبیری نشریهی «خاطره امروز» با نشریات «سلام» و «بیان» و «گروه ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری همکاری» دارد.
از میان آثار او کتابهای سقوط، آبی + قرمز و مهربان مثل مسیح، در جشنوارهی کتاب کانون برگزیده شده است. کتاب «جا مانده از کاروان»، برگزیدهی جشنوارهی ادبیات عاشورایی، و کتاب «حکایت آن مرد غریب» برگزیدهی جشنوارهی دفاع مقدس است. جامانده از کاروان، آبی + قرمز، مهربان مثل مسیح، ماهیها در آب زندهاند، حکایت آن مرد غریب از آثار اوست.

کتاب «نبرد امام مهدی(عج)» شرح عملیاتی است که از آن به عنوان مبدأ تحول و زمینهی آزادسازی سوسنگرد یاد میشود.
دربارهی کتاب
اثر پیش رو، روایت و بازخوانی عملیات امام مهدی(عج) است که در ۲۶ اسفند ۱۳۵۹ در منطقهی عمومی دشت آزادگان و جبهه سوسنگرد، یکی از مهمترین محورهای عملیاتی جنوب کشور، اجرا شده است. جبههای که ارتش عراق درآغاز جنگ برای دسترسی سریع به هدف اصلیاش، یعنی اشغال اهواز، آن را برگزید و در خیال واهی خود امید داشت مردم آن شهر -به دلایل مختلف- یاریاش میکنند. اما مردم نهتنها هیچ قرابتی با گرایش و رویکرد دشمن نداشتند، با هوشمندی و ازخودگذشتگی، علاوه بر آنکه مانع دستیابی نیروهای متجاوز به هدف خود شدند، با همیاری رزمندگان، قوای دشمن را متوقف و زمینگیر و تلفات و خسارات چشمگیری به آنها وارد کردند.
کتاب «نبرد امام مهدی(عج)» پنج ویژگی دارد:
۱. ترسیم خطوط کلّی باورهای اصلی و رایج جنگ و شرح اقدامات رزمندگان؛ آنهایی که فارغ از هیاهوی جنبی، صرفاً برای صیانت از جمهوری اسلامی تا حدّ نثارِ جانشان با دشمن متجاوزستیز کردند.
۲. بهرهگیری از اسناد: نویسنده کوشیده تا حدّ امکان از سندهای دست اوّل و اصلی بهره بگیرد و پیوسته منبع اطلاعات ارائهشده (اعم از اسناد محرمانه و آشکار) را ذکر کند.
۳. گفتوگو با رزمندگان: بخشهایی از کتاب بر پایهی گفتوگو با رزمندگانی است که در عملیات یادشده شرکت داشتند که جز عده معدودی، بیشترِ آنها تمایل به گفتوگو داشتند؛ اگرچه بهسبب گذشت ۳۷ سال از آن واقعه برقراری ارتباط با رزمندگان آن دوران کاری بس دشوار بود.
۴. دقت در صحّت منابع: مؤلف پیوسته کوشیده است در بهرهداری از منابع از درستی یا نادرستی اسناد و اطلاعات مطمئن شود.
۵. درنتیجهی شنیدن این کتاب گویا چند پرسش اساسی در حوزهی اندیشه و تفکّر نظامی و عملیاتی فرماندهان و هنر برنامهریزیهای عملیاتی مطرح خواهد شد. پرسشهایی چون:
– اندیشه و تفکر عملیاتی عراق در انتخاب مسیر سوسنگرد به اهواز چگونه بود؟
– این مسیر چه ویژگیهایی از حیث راهبرد نظامی و جنبههای تاکتیکی داشت؟
– عملیات امام مهدی(عج) در چه شرایطی طرحریزی شد؟
– طراحان اصلی عملیات امام مهدی(عج) چه کسانی بودند؟
دربارهی نویسنده
«مهدی حاجی خداوردی خان» با بیان اینکه کتاب «نبرد امام مهدی(عج)» دربارهی وقایع سوسنگرد است، گفت: محورهای اصلی این کتاب پاسخ به چند پرسش مهم است؛ از قبیل اینکه «چرا عراق در بدو حمله به ایران و در راستای پیشروی به سمت اهواز، مسیر سوسنگرد را انتخاب کرد؟» «اندیشه و تفکر عملیاتی فرماندهی عراق برای انتخاب این مسیر چه بود؟» «این مسیر و این جبهه از حیث راهبرد نظامی و جنبههای تاکتیکی چه اهمیتی داشت؟»
وی به برخی از جنبههای بااهمیت این عملیات که در تاریخ ۱۳۵۹/۱۲/۲۶ انجامگرفت، اشاره و عنوان کرد: این عملیات آزمونی مهم در جهت قدرت و تفکر تهاجمی در جبههها تلقی میگردد و در آن اعتبار و قدرت نظامی نیروهای مردمی و سپاه به نمایش گذاشته شده است. این عملیات بیانگر قابلیت و ارتقای سطح تفکر نظامی فرماندهان جوان سپاه بود که باوجودآنکه فقط شش ماه از جنگ میگذشت، در مقایسه با نیروهای دیگر مستقر در منطقه، طرحهای بدیع و خلاقانهای را در نبرد با دشمن اجرا کردند.
* کتاب «نبرد امام مهدی (عج) مبدأ تحول و بستری برای آزادسازی سوسنگرد»، به نویسندگی مهدی حاجی خداوردیجان، از سوی مرکز اسناد تحقیقات دفاع مقدّس چاپ و منتشر شده و در پایگاه کتاب گویای ایرانصدا، در قالب کتاب صوتی، در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.

این کتاب دربارهی عملیات مروارید و ناوچهی پیکان است. فقط هفت نفر پس از پایان این عملیات زنده ماندند. این کتاب به همهی شهدای این عملیات و بازماندگان پرافتخار ناوچهی پیکان پیشکش شده است.
بخش ابتدایی کتاب دربارهی تشکیل گروه رزمی ۴۲۱ در بوشهر، تمهیدات انجامگرفته، مشکلات و تدابیر اتخاذشده در اینباره است. سپس به تعداد نفرات و اهداف عملیات مروارید و تلفات نیروهای بعثی در این عملیات اشاره میشود. در ادامه تعدادی از قهرمانان شهید ناوچهی پیکان را معرفی کرده است. پس از عملیات مروارید و زمان بازگشت، ناوچهی پیکان هدف دو موشک قرار گرفت و از کارکنانش فقط هفت نفر زخمی نجات یافتند که تعدادی از آنان نیز بعداً به شهادت رسیدند.
این کتاب پاسداشت یاد و خاطرهی رزمندگان و دریادلان غیور نیروی دریایی ارتش در هشت سال دفاع مقدس است که همچون تندری رعدآسا صاعقهی خشم و نفرت خود را بر تارک دشمن بعثی فروریختند و هیمنهی پوشالی آن را بر صخرههای نیستی و هلاکت کوفتند تا مایهی عبرتی بر دیگر متجاوزانی که در فکر تعرض به این آبوخاک هستند، باشد.
* پیکان در عرش به همت انتشارات آتشبار، وابسته به سازمان حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس، معاونت فرهنگی و هنری ستاد مشترک ارتش ج.ا.ا نوشته شده و برای گویاشدن در اختیار پایگاه کتاب گویا ایرانصدا قرار گرفته است.

«سه روایت از یک مرد» عنوان رمانی از نویسندهی معاصر، محمدرضا بایرامی، است که بر اساس زندگینامه شهید «حسین علمالهدی»، از فرماندهان سپاه خوزستان، در سه بخش نوشته شده است.
دربارهی کتاب
در این کتاب نویسنده برای بازتاب اندیشهها و همچنین زندگی شهید حسین علمالهدی از شیوههای رایج و کلیشهای زندگینامهنویسی شخصیتهای برجستهی تاریخی فاصله گرفته و از شیوههای نو استفاده کرده است. البته شیوهی نویسنده در این کتاب در داستاننویسی معاصر متداول است، ولی دربارهی زندگینامهنویسی نمونههای موفقی در این زمینه نداشتهایم.
بایرامی به زندگی شهید حسین علمالهدی از سه زاویه نگریسته است: زاویه اول از چشم «معبر» است؛ شکنجهگری که بارها علمالهدی را زیر سختترین شکنجهها قرار داده. او بیشتر از دوران کودکی حسین تعریف میکند؛ از زمانی که حسین نوجوانی بیش نبود و همیشه باعث دردسر دستگاه امنیتی رژیم شاه میشد.
معبر در یادآوری خاطرات گذشته خود راجع به حسین، به آتشزدن سیرک مصریها در اهواز اشاره میکند که حسین به خاطر بیحجابی زنانی که در سیرک میرقصیدند، به کمک دوستان نوجوانش، دور از چشم نیروهای امنیتی و بدون اینکه کسی مطلع بشود، آنجا را به آتش میکشد و این ماجرا تا مدتها باعث گیجی و سردرگمی نیروهای امنیتی رژیم شاه میشود.
معبر شخصاً حسین را زیر سختترین شکنجهها قرار میدهد، اما حسین همچنان او را در دستیابی به اطلاعات ناکام میگذارد، سرانجام بعد از پیروزی انقلاب اسلامی حسین با کمک مردم و کمیته معبر را دستگیر میکنند. معبر در آستانهی مرگ خاطرات دردناک سالهای گذشته را روایت میکند، خاطراتی که گوشهای از چهرهی حسین علمالمهدی را نشان میدهد.
تا اینجای داستان پروندهی زندگانی شهید حسین علمالهدی بسته میشود. آنچه باقی میماند ناگفتههایی از زندگی شهید علمالهدی است که نویسنده در این قسمت شخصیت تازهای را وارد داستان نمیکند، بلکه یکی از شخصیتهای روایت دوم را از دل روایت بیرون میکشد تا خود حدیث دیدار خود با شخصیت مرکزی کتاب (حسین علمالهدی) را روایت کند.
روایت سوم از منظر دید شخصیت «حسن»، قاچاقچی منطقه، است که در روایت دوم به آن اشاره کوتاهی شده است.
حسن خاطراتی را نقل میکند که در روزهای جنگ به کار قاچاق مواد غذایی و غیره اشتغال داشته و به کمک همکارانش اشیای قاچاقی را از آنسوی مرزها وارد کشور میکردند و حسن در توزیع آنها در منطقهی محل سکونت خود فعال بود.
حسن بهواسطهی شغلی که دارد با تمام کورهراههای منطقه آشناست. همچنین محلهای استقرار نیروهای عراقی را مثل کف دست میشناسد.
دربارهی نویسنده
محمدرضا بایرامی متولد ۱۳۴۴ است و تاکنون ۱۳ کتاب داستان که دو خاطره از دفاع مقدّس در میان آنها دیده میشود، به چاپ رسانده است. تعدادی از این آثار مربوط به نوجوانان و برخی از این آثار مربوط به بزرگسالان است. بیشتر آثار بایرامی یا دربارهی روستا است یا دفاع مقدّس. علت این امر هم آن است که بایرامی زادهی روستاست و در اواخر دورهی دبستان خانوادهاش روستا را ترک و به تهران نقل مکان میکنند. هنوز خاطرات کودکی در ذهنش وجود دارد و موجدِ آثار ارزشمندی از او شده است.
بایرامی موفق به دریافت جایزههای متعددی شده است. یک جایزهی بینالمللی هم در کارنامهی خود دارد: جایزهی «کبرای آبی» از سوئیس برای کتاب «کوه مرا صدا زد».
کتاب «پل معلق» این نویسنده تاکنون پنج بار تجدید چاپ شده است.
از آثار او میتوان به: کوه مرا صدا زد (رمان)، بر لبۀ پرتگاه (رمان)، بعد از کشتار (مجموعه داستان)، رعد یک بار غرید (داستان)، دود پشت تپه (رمان نوجوانان)، عقابهای تپۀ ۶۰ (رمان نوجوانان)، دشت شقایقها (خاطرۀ ادبی)، هفت روز آخر (خاطرۀ ادبی)، به کشتی نشسته (داستان)، به دنبال صدای او (مجموعه داستان)، عبور از کویر (داستان)، همراهان (مجموعه داستان)، دره پلنگها و … اشاره داشت.
* کتاب «سه روایت از یک مرد» بر اساس زندگینامهی «شهید حسین علمالهدی» به نویسندگی «محمدرضا بایرامی» از سوی انتشارات شاهد منتشر و در پایگاه کتاب گویای ایرانصدا، در قالب کتاب گویا، تولید شده است.

این کتاب روایتی از زندگی شهید «محمدابراهیم همت»، فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص)، است.
فرماندهان و تصمیمگیران جنگی بهدلیل نقش و تأثیری که در خلق حادثههای میدانهای نبرد دارند، همیشه مورد توجهند و نام فرماندهان بزرگ یادآور جنگهای بزرگ است. مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس با این دیدگاه، رفتارها، تجربهها و نکاتی مفید از زندگی فرماندهان شهید جنگ را در قالب مجموعهی «فرماندهان جوان» تدوین و منتشر کرده و کتاب «شهید همت در مکتب نبوی» یکی از کتابهای این مجموعه است. در این کتاب «علیرضا شفیعی»، بخشهایی از رفتارهای مدیریتی شهید محمدابراهیم همت را روایت میکند.