پس از شهادت امام علی (علیه السلام) گروهی از یاران نزدیک ایشان به حاشیه می روند و عده ای دیگر نیز به روستاهای دور افتاده تبعید می شوند تا از مرکز خلافت دور بمانند. در این دسته، فیلسوف و حکیمی به نام «سعدالدین ادریسی» وجود دارد که از کوفه به خوزستان تبعید شده است. او که مشغول تهیه دارویی تازه است توسط شمسون (داروغه خوزستان) و شبلی (دستیار داروغه) به خاطر اتفاقاتی که در دشت های اطراف افتاده است، بازجویی میشود.
ازطرف دیگر چوپان جوانی به نام «یونس» که تنها دوست صمیمی و شاگرد سعدالدین در روستاست، اسبی بیسوار را در دشت می یابد که موجب مواجه شدن او با مرد زخمی و بیماری به نام «هاروت» می شود. هاروت از زندان کوفه گریخته است. یونس تصمیم میگیرد هاروت را نزد سعدالدین ببرد اما وقتی شتر داروغه را جلوی در خانه حکیم میبیند، منصرف میشود.
یونس که از مخفیانه خود را به کومه حکیم رسانده مرهمی از او می گیرد تا روی زخمهای هاروت بگذارد، متوجه میشود هاروت و طبیب یکدیگر را می شناسند.
یونس تلاش می کند با مرهمی را که از طبیب گرفته زخمهای هاروت را درمان کند اما این مرهم کافی نیست و رساندن هاروت به خانهی طبیب ضروری است امّا در همین زمان داروغه در خانه طبیب بستری است.
سعدالدین با اصرار یونس راضی میشود که برخلاف دستور خلیفه، از روستا خارج شود و هاروت را به خانه ی خود بیاورد. وقتی هاروت تحت درمان قرار می گیرد خبر مهمی به سعدالدین میدهد: او شنیده است که خلیفه دستور به قتل رساندن همه تبعیدیها را صادر کرده است…
دادبه و پدرش (عشوی) که آهنگر است، سعی دارند هر طور شده داد مظلومان را از ظالمان بستانند؛ ازاین رو دادبه تصمیم می گیرد با همسر و فرزندش راهی کوفه شود تا نزد علی برود و دادخواهی کند.
آنها با مأموران حکومتی درگیر میشوند و عشوی به اجبار یکی از مأموران را می کشد. عشوی و دادابه می مانند و خانواده اش به راه می افتند. آنها در بصره با زنی آشنا می شوند که «حُسنا» نام دارد. او همسر و فرزند دادبه را به خانه اش می برد. دادبه و برادر حسنا، هلال، تصمیم می گیرند دور از چشم مأموران خود را به کوفه برسانند، ولی در راه کشته می شوند. در این زمان جنگ جمل اتفاق می افتد و خوارج قصد برکناری علی (ع) را دارند.
سالها میگذرد و عشوی که در این مدت زندانی بوده، در پاسخ نامه ی عروسش به بصره می آید تا با آنها دیدار کند. بعد از این دیدار می گوید قصد دارد، برای یاری علی، به کوفه برود. در این زمان نبرد صفین روی می دهد و عمروعاص با ماجرای «به نیزه زدن قرآنها» پیروز میدان می شود. عشوی در جنگ نهروان کشته می شود و همسر دادبه و حسنا به راه می افتند تا خود به دیدار علی بروند. آنها با مردی به نام عبدالله و همسرش که باردار است، همراه می شوند. خوارج به آنها حمله میکنند و حسنا و عبدالله و زن باردارش را می کشند، اما همسر و فرزند دادبه می گریزند تا خود را به علی برسانند. پسر دادبه آرزو می کند که در رکاب حسین، پسر علی، باشد تا به شهادت برسد.
دانلود آهنگ محسن چاوشی به نام تنها ترین + کلیپ تصویری در رثای امام علی علیه السلام
کلیپ خون جگر (زدی شمشیر بر فرق امامی که حتی مهربانتر از پدر بود) – حاج محمود کریمی (شهادت امیر المومنین علی علیه السلام)
• زمان : 04:۰۱
آهنگ فوق العاده زیبای امین فیاض ، مصطفی فتاحی و هنرمند خردسال محمد عین الله زاده به نام فراق
( تنظیم : آرمین نصرتی ، به مناسبت شبهای قدر و شهادت حضرت علی (ع) )
درباره امیرالمومنین (ع)
کسی که چنین غرق خون و تب است
کسی که چنین ذکر حق بر لب است
کسی که در اندیشه ی فتح عشق
به فکر رسیدن به فردا شب است
ابر مرد فقر و فنا و دعاست
که فقر از غبایش دمی بر نخواست
ترازوی انصاف آیندگان
به لطفش شکوه عدالت بجاست
شب آخرین را یادش بخیر
شب مرگ دلخواه یادش بخیر
غم بغض دریا و گوش کویر
دل کوچک چاه یادش بخیر
به صاحب صفات سمیع و بصیر
کریم خطا بخش پوزش پذیر
جهان قعر خواب بدی رفته است
بجای جهان هم تو احیا بگیر
ببین گوشه دنج مهراب را
ببین تیغ بر فرق مهتاب را
سر پنجه های پلنگ عجل
ببین ماه افتاده در آب را
ببین کعبه مات و سیاه پوش شد
هر آینه ای تار و مقدوش شد
دو پیمانه زهر از سبو ریخت و
زمین و زمان شوکران نوش شد
شب آخرین را یادش بخیر
شب مرگ دلخواه یادش بخیر
غم بغض دریا و گوش کویر
دل کوچک چاه یادش بخیر