کیمیای محبت از یک پیشگفتار و چهار بخش تشکیل شده و بخش اول با عنوان «ویژگیها» از هشت فصل تشکیل شده و دربردارنده زندگی، کار و فعالیت، ایثار، تعبد، اخلاق، مسئله انتظار، دیدگاه شیخ رجبعلی خیاط درباره شعر و برخی از شاعران و پارهای از دیدگاههای این عارف بزرگ در مسائل سیاسی و پیشگوییهای او است.بخش دوم «جهش» نام دارد؛ این بخش از سه فصل سامان یافته و درباره نقطه عطف زندگی شیخ رجبعلی خیاط و امدادهای غیبی و کمالات معنوی وی است. بلندترین بخش این مجموعه، بخش سوم با نام «زندگانی» است و و از ۱۰ فصل سامان یافته که از سرفصلهای روش سازندگی شیخ و اطلاع از باطن افراد، احسان به دیگران، رهنمودهای شیخ درباره نماز، رهنمودهای شیخ درباره حج، تلاش برای زیارت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف تشکیل شده است.
آخرین بخش از مجموعه کیمیای محبت، به عروج ملکوتی شیخ رجبعلی خیاط اختصاص دارد؛ فرزند شیخ میگوید «روز قبل از وفات، پدرم سالم بود. مادرم در خانه نبود، تنها من در خانه بودم. عصر هنگام، پدرم آمد و وضو گرفت و مرا صدا زد و گفت که قدری کسل هستم، اگر آن بنده خدا آمد که لباساش را ببرد، دم قیچیها (یعنی پارچههای زایدی که بعد از دوخت لباس باقی میماند) در جیبش است و سی تومان باید اجرت بدهد.»سخن شیخ به تلویح و در لفافه حاکی از این بود که او به زودی به عالم برزخ سفر خواهد کرد ولی فرزند وی از این سرّ در آن هنگام آگاه نشد. این کتاب صوتی را می توانید در ادامه دانلود کنید.
سرگذشت یک یهودی اهل روسیه که برای مدتی در فلسطین اشغالی زندگی کرده و بعد از گذر چندی مجبور به بازگشت به وطن اصلی خود شده است.
دل کنده از تعبیر رویا
هم سفره با دل های خاکی
اونی که از دنیا بریده
باید ببینی بسته با کی ؟
تو اومدی توو اون هیاهو
فرماندهی رو دس گرفتی
هم خاک و هم آئینمون رو
از دس دشمن پس گرفتی
ترسی
از جبهه ها نداریم
هستیم
ما رو به روی آتش
هرگز
جایی عقب نمیریم
هستیم
حتی بدون آرش
با دل شروع کردی و آخر
با سر رسیدی خط پایان
نه پاوه که هر جای جبهه
دلتنگه چمران ِ به قرآن
چشماتو بستی خنده گم شد
از راه سوسنگرد برگرد
چشماتو واکن رو به امروز
جای تو اینجا خالی مرد

این کتاب، زندگینامهی داستانیِ شهید «محمود امیرخانی» است که از لابهلای تعدادی گفتوگو بازآفرینی شده است.
«محمود امیرخانی» در سال ۱۳۲۹ در مشهد بهدنیا آمد. او پس از پایان تحصیلات دانشگاهی، برای ادامهی تحصیل راهی کشور فیلیپین شد. دو عامل سبب ماندن او در این کشور شد: در فیلیپین علاوه بر تحصیل، موفق به تشکیل انجمن اسلامی دانشجویان فیلیپینی شد و با الهام از نهضت اسلامی کشورش، علیه دستگاه حاکم فیلیپین به مبارزه پرداخت.
امیرخانی در دوران دفاع مقدس در چندین عملیات شرکت کرد: در تنگهی چزابه جنگید؛ در عملیات طریقالقدس به قلب دشمن زد؛ در عملیات رمضان دلاورانه جنگید و در فتح خرمشهر حضوری شجاعانه داشت.
او سرانجام در ۱۶ مهر ۱۳۶۱ در جبههی سومار، هنگامی که فرماندهیِ تیپ جوادالائمه را بهعهده داشت و مشغول بررسی نقشهی عملیاتی حملهی «مسلم بن عقیل» بود، به درجهی رفیع شهادت رسید.
* چشم بیدار، نویسنده: جلیل امجدی، نشر شاهد، ۱۳۹۱.