
علی صیاد شیرازی، فرمانده اسبق نیروی زمینی ارتش، عضو شورای عالی دفاع و یکی از فرماندهان جنگ ایران و عراق بود. او پس از ۳۲ سال خدمت در یگان های مختلف نیروی زمینی ارتش، در تهران و مقابل منزلش ترور شد. خاطرات او را در این کتاب می شنویم.
علی صیاد شیرازی پس از فراغت از تحصیل در شیراز، دوره رنجر و چتربازی را با رتبه عالی گذراند. او در اصفهان دوره تخصصی توپخانه را طی کرد و از سال ۱۳۴۸ به لشکر زرهی تبریز پیوست و خدمت رسمی خود را در نیروی زمینی آغاز کرد. پس از انحلال لشکر تبریز در اسفند ماه سال ۱۳۴۹، به لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه منتقل و در گردان ۳۱۷ توپخانه به عنوان «فرمانده آتشبار» مشغول به خدمت شد.وی در سال ۱۳۵۰ با دختر عموی خود ازدواج کرد و در اوایل سال ۱۳۵۱ با قبولی در آزمون اعزام به خارج دانش آموختگان دانشکده افسری، برای تکمیل تخصص توپخانه به آمریکا اعزام شد.این شهید بزرگوار، دوره سه ماهه تخصص «هواسنجی بالستیک» را در شهر «فورت سیل» ایالت «اوکلاهما» با نمره عالی و احراز رتبه نخست از میان ۲۰ افسر آمریکایی و ایرانی به پایان رساند.صیاد شیرازی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، چندین سال در بخشهای مختلف ارتش، به ویژه در غرب کشور، به پاسداری از کشور پرداخت و در سازماندهی و فعالیت نیروهای انقلابی در ارتش تلاشی گسترده داشت.وی از ابتدای پیروزی انقلاب تا مهر ماه ۱۳۵۸ در اصفهان بود و در این مدت با همکاری نیروهای نظامی و دوستان انقلابی خود – که بعداً پاسدار شدند – گروه ۳۰ نفرهای را تشکیل داده و به حفظ و حراست از پادگان پرداخت. تلاشهای وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ساماندهی ارتش و ساختار نیروهای مسلح متجلّی شد.از مهمترین اقدامات او پس از پیروزی انقلاب اسلامی، میتوان به تهیه طرحهای عملیاتی که منجر به شکستن حصر شهرهای سنندج و پادگانهای مریوان، بانه و سقز شد، اشاره کرد و …
این مستند به روستای طیبه در جنوب لبنان پرداخته و از ایستادگی و مقاومت اهالی این روستا در مقابل اشغالگران صهیونیستی می گوید.

پس از حمله عراق به ایران و تصرف خرمشهر، خانوادهی علی از خرمشهر به تهران میروند. عبدالله (پدر علی) تصمیم میگیرد در تهران با بقیه پساندازی که برایش مانده، مغازهی لوازم یدکی باز کند. اما سرمایهی او برای این کار کافی نیست…
پس از حمله عراق به ایران و تصرف خرمشهر، خانوادهی علی از خرمشهر به تهران میروند. عبدالله (پدر علی) تصمیم میگیرد در تهران با بقیه پساندازی که برایش مانده، مغازهی لوازم یدکی باز کند. اما سرمایه او برای این کار کافی نیست، به ناچار از فردی به نام «وفا» پول نزول می کند.علی در جنگ شهید میشود و شهادت او ضربهی سنگینی بر او می زند، علی هم پسر و هم شوهر جیران بوده است، شهادت او دل و دماغ کار را از عبدالله میگیرد و سرانجام توان بازپرداخت نزول و بدهی وفا را نداشته و ورشکست میشود.در این میان وفا برای گذشتن از پول خود، خواستگار جیران میشود. عبدالله هم نگهبان کارخانهای شده که صاحبش فردی به نام «خسرو محمودی» است. عبدالله برای نجات از دست وفا، به محمودی پناه میبرد. محمودی، پدر پیری دارد که نگهداری از او برایش مشکل است. سرانجام، محمودی از شرایط عبدالله سوءاستفاده کرده و جیران را به عنوان هسمر پدرش به خانه او می برد.سالها می گذرد. حمید که از دوستان صمیمی علی در جبهه بوده، از اسارت آزاد میشود. او به علی قول داده که از خانواده اش مراقبت کند. حمید سراغ جیران را می گیرد؛ عبدالله سرش را پایین میاندازد و سکوت می کند. حمید پیگیر ماجرا میشود. آنها سرانجام داستان زندگی جیران را برای حمید تعریف میکنند و او میگوید حال که محمودیِ پدر فوت کرده، جیران چرا به خانه برنگشته؟ سرانجام درنهایت ناباوری میشنود که جیران هماکنون شوهر دارد…

گروهی از رزمندگان در سرما و بوران منطقه کوهستانی غرب کشور و به منظور نجات مردم گرفتار در کردستان عراق به دل کوه میزنند تا با انجام عملیاتی آنها را از دست مزدوران بعثی نجات دهند …
پرسه در خاک غریبه، حکایت چند رزمنده با روحیات و رفتارهای گوناگون است. دهقان این چند بسیجی را از بین خیل عظیم نیروهای اعزامی به عملیات برگزیده و شرایطشان را از ابتدای حرکت تا انتهای عملیات توصیف میکند.بهرام، ابراهیم، عبدالله، پسرک سبزهرو، اللهمراد و جمال شخصیتهای اصلی داستان محسوب میشوند که نویسنده همه جا در کنارشان است و آنچه را تجربه میکنند، تعریف میکند. این شکل از روایت، هیچ تفاوتی با روایت در خاطرهنویسی ندارد..سبک داستانی دهقان در این رمان که به گفته خود او نوشتنش دغدغه ۱۰ سال از عمر وی بوده است، به پختگی کامل رسیده است. به این معنی که او در این اثر جذابیت در روایت را در کنار چیرهدستی مثال زدنیاش در خلق موقعیتهای داستانی و نیز طنز بیانی منحصر به فردی که از دهقان همواره سراغ داریم را چنان در هم آمیخته که مخاطب او در هیچ بخش از خوانش این متن احساس نمیکند که یکی از این سه رویکرد بر دیگری توفق پیدا کرده باشد.از سوی دیگر این رمان را میتوان سرآغازی برای خلق آثار داستانی جدی و هنرمندانه بر پایه حقایق موجود در دفاع مقدس به دور از هر نوع مقدسمابی و تصویرسازیهای گنگ و غیر شفاف دانست که چیزی جز ایجاد نوعی تقدس مجازی پیرامون این واقعه در درون خود ندارند.دهقان درباره هدفش از نگارش این اثر میگوید: «در این رمان سعی کردم واقعیت جنگ را نشان دهم. خیلیها جنگ را اغراقآمیز یا کاریکاتوری میبینند. واقعیت جنگ درست در میان آتش است. در اینجاست که آدمها ماهیت درونی خود و جوهرشان را نشان میدهند. در این جنگ و آتش است که مادری پس از چند روز فرزندش را به زمین میگذارد و میبیند چند روز است این بچه مرده….»
این فیلم که در اوج تظاهرات بازگشت فیلمبرداری شده است، تصاویری اختصاصی از تظاهراتی دارد که در آن ۲۰۰ غیرنظامی غیرمسلح توسط تکتیراندازان اسرائیلی از ۳۰ مارس ۲۰۱۸ کشته شدهاند.

فرحناز که سالها پیش از منوچهر جدا شده و به انگلیس رفته است، میکوشد سهراب را که جوانی ترسوست، برای فرار از خدمت سربازی به ترکیه بفرستد. از این رو سهراب به باختران رفته است تا به صورت قاچاق از مرزهای کوهستانی غرب فرار کند. فرحناز از انگلیس به ترکیه آمده و منتظر سهراب است.ازطرفی طلعت (مادر منوچهر) که اکنون پیرزنی حدوداً ۷۰ ساله است، در غیاب منوچهر و نوهاش (سهراب) از مش رمضان باغبان، سراغ جیران، زن اول منوچهر، را می گیرد. جیران ۲۵ سال پیش، با سفر منوچهر به خارج از کشور و درحالیکه باردار بود، با دسیسهی طلعت، بیخانمان میشود. منوچهر پس از بازگشت از سفر، با فرحناز (دخترخالهاش) ازدواج میکند.طلعت که در سالهای پایانی عمر به شدت از کارش پشیمان است، قصد دارد جیران را بیابد و از او طلب بخشش کند.در سوی دیگر ماجرا، نامۀ مرموزی از ستاد بسیج منطقه هشت تهران به دست منوچهر می رسد. منوچهر و مادرش به ستاد مراجعه می کنند و مسؤل ستاد به آنها می گوید سهراب یکی از اعضای فعال بسیج آن منطقه است که از آغاز جنگ همیشه در جبهه حضور داشته است.منوچهر و مادرش که میدانند سهراب حتی از صدای ترقه هم وحشت دارد، از شنیدن این حرفها به شدت تعجب می کنند، ولی کم کم، با توضیح رئیس ستاد، متوجه می شوند سهراب دانشجوی پزشکی است که همراه با مادرش، جیران، که پرستار بیمارستان است، در بیمارستان صحرایی جبهه خدمت می کنند….
کتاب «این است شیعه» نوشتهی «باقر شریفالقرشی» و ترجمهی «سیدمحمّد صالحی» است. نویسنده در تلاش است دلایلی محکم و قطعی دربارهی شیعه و شیعگی، ظلمهایی که بر اهل بیت رسول خدا(ص) رفته است و درکل، اثبات حقانیت شیعه، منتشر کند.
شیعه از زمان طلوع تاریخ اسلام، در زندگی سیاسی و دینی مسلمانان ظاهر شد و شعار محبت و دوستیِ اهلبیت نبوت(ع) را سرداد و اهداف آنها را هدف و اساس زندگی و عقیده خود قرار داد.
امروزه شیعه و رسم شیعگی، با وجود دادنِ خون بزرگترین مظلومان عالم، در طول بیش از هزار و دویست سال، هنوز حتی میان کسانی که خود را شیعه مینامند، مظلوم مانده است و نیازمند اثبات و مستندسازی است.
پیرویِ شیعه از اهلبیت و دوستی با آنها، عاطفی و تقلیدی نیست، بلکه دلایل محکم و قاطع از کتاب و سنت آنها را به پیش برده است و از این رو، خود را ملزم به مودّت و پیروی از ائمه(ع) میدانند. با این وضع، ممکن نیست که از کتاب خدا و سنّت نبی او دوری کنند.
میراث حضرت فاطمه(س)، از پدرش در روز سقیفه غصب شد؛ امیرالمومنان(ع) از خلافت منع شد؛ امام حسن(ع) مسموم گشت و امام حسین(ع) آشکارا کشته شد.
زیدبنعلی در کناسه به دار آویخته شد؛ درحالیکه سر او در میدان معرکه بریده شد و فرزندانش محمد و ابراهیم به دست عیسیبنموسی عباسی کشته شدند. علی بن موسی به دست مأمون مسموم شد و ادریس از فَخ فرار کرد تا به آندلس رسید و یحییبنعبدالله بعد از امان و ایمان و بعد از پیمان مؤکد و ضمانت، کشته شد.
نظر بزرگان دربارهی این مذهب و داستان شورای سقیفه، احتجاج بزرگان صحابه، منافقان و مرتدان، روش سیاست نزد شیعه، مراقبتهای تربیتی و اخلاقی نزد شیعه، مرجعیت عامه، صفات مرجع، جدایی مرجعیت از دولت، صفات خدای متعال، عدل الهی، سجده بر تربت حسینی، بوسیدن ضریح، برآوردن حاجت و … برخی از سرفصلهای «کتاب این است شیعه» است.
این کتاب مروری بر خاطرات «مرضیه حدیدچی» مشهور به «طاهره دباغ» از زنان مبارز ایران و از چهرههای نامدار انقلاب اسلامی است.
«طاهره دباغ» در سال ۱۳۱۸ خورشیدی در همدان و در خانوادهای مذهبی و فرهنگی به دنیا آمد. تحصیلات خود را از مکتبخانه آغاز کرد و از معلومات پدر در یادگیری قرآن و نهجالبلاغه بهرهی فراوان برد.
وی هنگامی که به فعالیتهای سیاسی مبادرت ورزید، مادر هشت فرزند بود. با ورود به تشکیلات تحت هدایت «شهید سعیدی» فعالیتهای سیاسی وی بیشتر شد و پس از شهادت «آیتالله سعیدی» در سال ۱۳۴۹، به مبارزه و تبلیغ خود شدت بخشید تا اینکه سرانجام در سال ۱۳۵۳ ساواک او را دستگیر کرد.
دباغ پس از تبعید امام خمینی (ره) به پاریس در سال ۱۳۵۷، به خیل یاران امام پیوست و وظایف اندرونی بیت امام (ره) را برعهده گرفت. وی در خارج از ایران با عناوین «خواهر دباغ، خواهر زینت احمدی نیلی و خواهر طاهره» شناخته میشد.
پس از انقلاب اسلامی، یکی از مؤسسان «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» بود و به عنوان نخستین فرمانده سپاه منطقهی غرب کشور، مسئولیت سپاه همدان را برعهده گرفت. وی در نابودی گروهک «کومله» و «حزب دموکرات کردستان» و شبکههای مخفی «فدائیان» و «مجاهدین» نقش فعالی ایفا کرد.
دباغ به همراه «آیت الله جوادی آملی» و «محمدجواد لاریجانی»، یکی از سه نمایندهای بود که در سال ۱۳۶۷ پیام امام خمینی (ره) را به رهبر اتحاد جماهیر شوروری، «میخائیل گورباچف»، رساند و در راه خدمت به انقلاب اسلامی و مردم ایران از هیچ کوششی دریغ نکرد.
مرضیه حدیدچی دباغ، صبح روز ۲۷ آبان ۱۳۹۵، پس از گذراندن دورهای بیماری، در سن ۷۷ سالگی در بیمارستان خاتمالانبیای تهران درگذشت و در صحن آرامگاه امام خمینی (ره) به خاک سپرده شد.