خط آتش (فیلم) فیلمی به کارگردانی فرید سجادی حسینی، سیدعلی سجادیحسینی و نویسندگی علی توکل نیا ساختهٔ سال ۱۳۷۳ است. تکاوران ایرانی برای انجام مأموریتی مهم به خاک عراق می روند. اما درست قبل از انجام مأموریت، با صحنه شکنجه دو بسیجی را رو به رو می شوند و …. احمد نجفی داوود رشیدی حسین ملاقاسمی داوود رسولیان جمشید جهان زاده نادیا دلدارگلچین سیامک اطلسی از بازیگران این فیلم جنگی هستند
خلاصه داستان فیلم خط آتش :
تکاوران ایرانی برای انجام مأموریتی مهم به خاک عراق می روند. اما درست قبل از انجام مأموریت، با صحنه شکنجه دو بسیجی را رو به رو می شوند و ….
«حجت » که تنها برادرش را در جنگ از دست داده است از اینکه در سال های آخر در کنارش نبوده رنج می برد و برای تسلی خاطر خود تابلویی را به یاد او سفارش می دهد. به زودی شرکتی که حجت با موفقیت اداره اش می کرد، دچار مشکل مالی می شود. تلاش او برای رفع این مشکل فرصتی فراهم می آورد تا به گذشته برگردد و زندگی خود و برادرش را مرور کند.
خلاصه داستان فیلم : در فیلم عیسی می آید ، عیسی، اسیر ایرانی، از اردوگاه اسارت عراقی ها می گریزد و به سمت مرز ایران حرکت می کند. در بین راه نامه دخترش حنا را می خواند که از او خواسته زودتر به ایران برگردد و او را با دختر به باغوحش و شهربازی ببرد. عیسی که سخت مجروح شده، خود را تا لب مرزی آبی می رساند…. فیلم عیسی می آید را با لینک مستقیم و به صورت رایگان می توانید از ایرانیان دانلود دریافت کنید.
بازیگران فیلم : رضا کیانیان، رضا افشار، شیلا خداداد، آیدا تبیانیان، مجید عبدالعظیمی، علی اصغر طبسی
رعنا که مدتهاست منتظر بازگشت همسرش (حبیب) از جبهه است، حین نگهداری از پدر پیرش به وی در کار چراغ سازی نیز کمک می کند. این در حالی است که مردی به نام رحمت نیز خواستگارش است…
کارگردان: پناه بر خدا رضایی
بازیگران: محمد کاسبی ، مجید مجیدی ، رضا چراغی ، حبیب ولی نژاد ، عصمت مخملباف و …
خلاصه داستان : مشهدی ایمان عشق رفتن به جبهه را در سر دارد برای همین بدهکاری هایش را تسویه می کند، دخترش را به خانه بخت می فرستد و فرزند نابینایش را از روستا به بیمارستانی در تهران می برد، ولیکن دامادش و پسرش زودتر از او به جبهه می روند و با شهادت داماد و مجروح شدن پسرش و همینطور برای کمک به خانواده های بی سرپرست روستا، مشهدی ایمان در روستا ماندگار می شود، ولی برای اینکه مشکلات رفتن به جبهه از سر راهش برداشته شود به امام رضا پناه می برد و همان جاست که شفای فرزندش را می گیرد.
فیلمی به کارگردانی مجتبی راعی ساختهٔ سال ۱۳۷۱ است.
گروهی از رزمندگان ایرانی پس از عبور از موانع بسیار به نیروهای دشمن حمله ور می شوند وپس از وارد کردن ضرباتی به آن ها در محاصره قرار می گیرند. رزمندگان با کمبود مهمات و تلفات سنگین و تنگ تر شدن حلقه محاصره دشمن تصمیم می گیرند برای شکستن حلقه محاصره تونل باریکی حفر کنند….
بازیگران: مهدی فقیه, عبدالحسن برزیده , علیرضا اسحاقی , محسن قصابیان , فرید کشن فلاح
خلاصه داستان : در جنگ ایران و عراق، حامد که پدر و مادر خود را در بمباران و اشغال بستان گم کرده است، به اردوگاه مهاجران جنگی د رشمال کشور منتقل می شود….
بازیگران : مهدی اسدی ، محسن پناهی ، محسن موسوی ، فاطمه تقوی ، رضا یاقوتی ، هدایت اله نوید ، علیرضا رهبری ، محمد یوسفی ، مریم اشرفی
تارا به اصرار همسر رزمنده اش فرهاد، به مناسبت انتشار اولین کتابش «تب توت فرنگی» از همه کسانی که نامشان در این کتاب برگرفته از خاطرات واقعی تارا آمده، دعوت می کند تا با هم جشن بگیرند. همان شب در جریان جشن، پس از ورود ناشناسی به خانه آنها صدای شلیک می آید، فرهاد کشته و تارا نیز به شدت زخمی می شود. پلیس بهترین سرنخ را همان کتاب تارا می داند و از همه کسانی که نامشان در کتاب آمده تحقیق می کند. سیمین، ترانه دوست صمیمی تارا را پیدا می کند و پیشنهاد می کند تا کتاب را بخواند. تارا کتاب را تقدیم به دوستش روژین کرده است. ترانه با خواندن کتاب گذشته را به خاطر می آورد. این که آنها ـ تارا و روژین و او ـ دوستان صمیمی همدیگرند، اما روژین که مجبور است تن به ازدواجی ناخواسته بدهد درست در روز ازدواجش توسط عوامل پسرخاله اش جلال دزدیده می شود. از آن سو ترانه، تورج برادرش را به یاد می آورد که خواستگار سمج تارا است، اما تارا به فرهاد، رزمنده ای که دوست برادر شهیدش محمود است، علاقه دارد. در زمان حال و در مراسم تدفین فرهاد، امیر شوهر ترانه به دیدن او می آید و معلوم می شود آنها با داشتن یک دختر پنج ساله به نام غزاله، متارکه کرده اند و امیر اصرار دارد که آنها دوباره با هم زندگی کنند. از سوی دیگر پلیس به تورج مشکوک است، زیرا سال ها قبل تارا به خواستگاری تورج جواب منفی داده، اما خودش به خواستگاری فرهاد رفته و نهایتاً با او ازدواج کرده است. نسرین گذشته را به خاطر می آورد که تورج چگونه در یکی از روزها به مقر زنان رزمنده آمده تا از تارا انتقام بگیرد، اما نهایتاً دست به خودزنی می زند و باز در زمان حال وقتی ترانه و سیمین به محل کار تورج می روند متوجه می شوند که او توسط پلیس دستگیر شده است. همکارش می گوید حیف که تورج در زمان جنگ و در اسارت توانایی حرف زدنش را از دست داده و گرنه تعریف می کرد که او سردار را نکشته است. چند شب بعد غزاله توسط شخصی از ماشین پدرش امیر دزدیده می شود و رباینده، امیر را تهدید می کند که می تواند انتخاب کند که یا چشم های او کور شود یا چشم های دخترش غزاله. از طرفی رباینده به ترانه زنگ می زند و به او می گوید حالا زمانی است که او باید به ماهیت واقعی امیر که نام مستعار شهاب را دارد پی ببرد. ترانه که به امیر معترض است و به ترانه می گوید که شوهر روژان کسی است که چشمان فرهاد را کور کرده و حالا هم قصد کشتن او را دارد. نسرین که از زبان ترانه نام روژان را می شنود، باز گذشته و روز دستگیری روژان به جرم جاسوسی برای عراقی ها را به یاد می آورد و این که چگونه چند روز بعد عوامل جلال به قرارگاه حمله می کنند تا روژان را نجات دهند، اما او که در مواجهه با تارا معنای زندگی را فهمیده از رفتن امتناع می کند و نهایتاً کشته می شود. جلال با این تصور که زنش در قرارگاه و توسط فرهاد کشته شده چشمان او را کور می کند ولی بعد براساس کتاب تارا پی می برد که قاتل روژان شهاب بوده است. در زمانی که قرار می گذارد غزاله را به او تحویل دهد و چشمانش را کور کند، امیر باز او را گول می زند و تأکید می کند روژان زنده است و جلال می تواند با موبایل با او صحبت کند. اما موبایل در دست جلال منفجر و او کشته می شود. ترانه که در جریان همه وقایع قرار گرفته، با نفرت می گوید که دیگر نمی تواند امیر را تحمل کند. امیر هم که نمی تواند او را بکشد نهایتاً خودش را از بالای برج پرتاب می کند. از طرفی دیگر تارا با به یاد آوردن فرهاد در بیمارستان می میرد.
پدر و مادر چهار برادر در بمباران شهرستان کشته میشوند و هیچ اثری از جنازهشان بدست نمیآید. چهار پسر آنها، هادی (کارگردان سینما)، جعفر (پزشک)، حسن (مهندس) و جلال (دلال) راهی شهر زادگاهشان شده و در آنجا با خانهٔ ویران شدهشان روبرو میشوند. پدر به تناوب بر هر کدام از این برادران و خانوادهشان ظاهر میشود و از آنها میخواهد که به خانهشان بازگردند. برادران جستجوی وسیع را برای یافتن پدر و مادر آغاز میکنند. آنها در پایان میفهمند که پدر و مادرشان از بمباران جان سالم به در بردهاند و این حوادث به تمامی تمهیدی بوده از طرف پدر و مادر تا آنان را مجدداً به اصلشان بازگرداند.
خلاصه داستان :
فیلم سینمایی دموکراسی تو روز روشن , روایتی از سرگذشت یک سردار جنگ است که در زندگی اشتباهاتی مرتکب شئه است. وی در عالم برزخ سعی در جبران خطاهایش دارد…
هنرمندان :
محمدرضا گلزار، حمید فرخ نژاد، نیکی کریمی، محمدرضا فروتن، نیوشا ضیغمی، نیما شاهرخ شاهی، ارژنگ امیر فضلی، قاسم زارع، مهران رجبی، فخرالدین صدیق شریف و…
خلاصه داستان : قدیر رزمنده ای است که برای انجام مأموریتی بعد بیست سال به روستای زادگاهش آمده است، دشمن روستا را کاملاً تخریب کرده است….
«علی» پس از اطلاع از مجروح شدن پدرش در جبهه، عازم مناطق جنگی می شود. یکی از هم رزمان پدر او را در این سفر همراهی می کند. آن دو به خط مقدم می روند. پدر به شهادت رسیده است و پیکر او در نقطه ای قرار گرفته که امکان دسترسی به آن میسر نیست «علی» بین بازگشت به خانه و ماندن در جبهه، ماندن را بر می گزیند و عملیات آغاز می شود…
خلاصه داستان : در فیلم دلبری ، طوبی مادر خانواده، فرزندانش را برای رفتن به جشن عروسی خواهرزادهاش آماده میکند و آنها را به دست برادرش میسپارد که به مراسم ببرد و خودش تنها نزد همسر جانباز قطع نخاعیش “میثم” میماند که آخرین لحظات زندگیش را میگذراند…
تهیه کننده: مصطفی علمیفرد
مجری طرح: شرکت هورشید فیلم
مدیر برنامهریزی و تولید: محمد عفراوی
مدیر صدابرداری: وحید سلطانی
تدوین: مهدی مهرنیا
طراح صحنه و لباس: محمد محمدی
طراح چهرهپردازی: فاطمه سنجرانی
دستیاران کارگردان : امیرعلی فارغی، بهزاد طالبی
موسیقی: محمد مهدی گورنگی
صداگذار: مهدی اکبریانپور
نورپرداز: مرتضی صفدرینهاد
مدیر تدارکات: مرتضی پویاچی
مشاور تولید: فاطمه حیدری
عکاس: آرمین مهدوی
بازیگران: جعفر دهقان، زهرا سعیدی، حسین توشه، شهرام ابراهیمی، اکبر دانیالی، سولماز آقمقانی، سیما خضرآبادی، مهرداد نیکنام، میترا دهقانی، مجید شمیلی، رحمان برهانی، مهناز فردین و علیرضا دغلاوی
بازیگران : حمید فرخ نژاد – لادن مستوفی – باران کوثری – حبیب دهقان نسب – آتش تقی پور – آرتویت زهرابیان و …
خلاصه داستان : چهلمین روز بعد از آغاز جنگ تحمیلی، دریاقلی سورانی پس از آن که خانواده اش را از شهر آبادان راهی می کند، به اوراق فروشی خود در حاشیه بهمن شیر برمی گردد و با ماجراهایی روبرو می شود….
خلاصه داستان: قصه عشق یک خبرنگار ایرانی به یکی از بازماندگان بمباران شیمیایی حلبچه است و روایتی عاشقانه از آدم هایی است که در میان مرگ و زندگی برای مقاومت و حفظ حیات انسانی به عشق و ایمان متوسل میشوند…
~~~~~~~~
بازیگران: بهرام رادان، شیلان رحمانی، بهمن زرینپور، قطبالدین صادقی، شوان عطوف