روضه الشهدا (به معنی باغ شهدا) مقتلی است از حسین واعظ کاشفی دربارهٔ سرگذشت حسین بن علی (علیه السلام) و وقایع حزنانگیز کربلا که در ۱۰ باب و به سال ۹۰۸ هجری قمری تألیف شد.
تمرکز کتاب بر واقعهٔ کربلاست، ولی در ابوابی از آن شرح مصائب دیگر انبیا و امامان شیعه آمده است. روضه الشهدا در اواخر عهد تیموریان تألیف شد؛ زمانی که جنبوجوش طریقتهای صوفی–شیعی و گرایش به تشیع در سرتاسر دنیای فارسی زبان از مدتها پیش فزونی گرفته بود، شاه اسماعیل صفوی تبریز را فتح کرده و تشیع دوازدهامامی را مذهب رسمی دولت خویش اعلام کرده بود و خطر ازبکان سنّی از جانب شمال شرق احساس میشد. در این برههٔ حساس بود که کاشفی به نوشتن روضه الشهدا با حمایت شاهزاده سید عبدالله میرزا همت گماشت و کتاب نیز به او تقدیم شدهاست. کتاب روضه الشهدا نقش مهمی در روند گسترش تشیع در ایران ایفا کرد و به اندیشهٔ تشیع رنگ و بوی ایرانی بخشید.

این کتاب گویای نمایشی حوادث رخداده بعد از شهادت سالار شهیدان «حضرت اباعبدالله الحسین(ع)» را بررسی میکند.
در سال ۶۱ هجری «خولیبنیزید» از جانب «عمربنسعد» مأموریت یافت تا سرِ مبارک امام حسین(ع) را از کربلا به کوفه ببرد و به دست امیر کوفه، یعنی عبیداللهبنزیاد، برساند.
هنگامی که خولی، به امید پاداشگرفتن، سر مبارک امام حسین(ع) را نزد عبیدالله میبرد، عبیدالله ادعا میکند که هرگز خواهان کشتهشدن حسین نبوده و برای کسب تکلیف، خولی را با سر مبارک امام روانهی شام میکند، تا خودِ یزید دربارهی عمربنسعد و به ادعای او تمردش از فرمان، تصمیم بگیرد.
از سویی دیگر «شمربنذالجوشن» برخی از مردان سپاه کوفه را برمیانگیزد تا به غارت غنایم و حتی اسب دواندن بر پیکر شهدا مبادرت کنند.
از سویی «یزیدبنمعاویه» نیز، بنابر توصیهی مشاورش، صلاح را در این میبیند که انگشت اتهام را به طرف عمربنسعد نشانه رود. او با عزل عمربنسعد، به عبیدالله میفهماند که با نظریهی او مبنیبر خودسر بودن عمربنسعد موافق است. سپس نامهای را که حکم عزل عمربنسعد است، همراه سر مبارک امام حسین(علیه السلام) به خولی میدهد تا نزد عبیدالله بازگرداند.