خلاصه داستان : در جنگ ایران و عراق، حامد که پدر و مادر خود را در بمباران و اشغال بستان گم کرده است، به اردوگاه مهاجران جنگی د رشمال کشور منتقل می شود….
بازیگران : مهدی اسدی ، محسن پناهی ، محسن موسوی ، فاطمه تقوی ، رضا یاقوتی ، هدایت اله نوید ، علیرضا رهبری ، محمد یوسفی ، مریم اشرفی
روایت مشروح و مبسوط از عملیات خیبر در طلائیه و تفحص در این منطقه
اردوی کانون رهپویان وصال به مناطق جنگی – سال ۱۳۹۱
محتوای این روایتگری:
ـ شرح عملیات خیبر در طلائیه، جزایر مجنون و هور و مظلومیت رزمندگان در طلائیه
ـ خاطراتی از چشم انتظاری خانواده های شهدا بعد از شهادت رزمندگان
ـ شرح کامل و دقیق تفحص در سه راهی شهادت
نقش و فعالیت پایگاه ششم شکاری بوشهر (شهید یاسینی) در دوران دفاع مقدس براساس خاطرات سرهنگ خلبان منوچهر شیرآقایی ، محور اصلی این برنامه است .

«لطیف عشق» با نثری روان و شیرین، داستانِ زندگیِ سروان شهید «لطیف رنجبری» را روایت میکند.
«لطیف رنجبری» در چهارم اردیبهشت ۱۳۲۶ در روستای «آل کبود» از توابع شهرستان «بیجار» استان کردستان زاده شد. او در دوران دفاع مقدس، وظیفهی آموزش و سازماندهیِ بسیاری از گروههای اعزامی به مناطق عملیاتی را برعهده داشت و با سِمت فرماندهیِ گروهان ۳ از گردان رزمی ۷۰۷ «حضرت ابوالفضل علیه السلام» به جزایر مینو و منطقهی اروندکنار رفت.
لطیف رنجبری حدود یک سال و نیم در این منطقه ماند و پس از چهار ماه، به یکی از مناطق جبههی غرب که تحت کنترل ضدانقلاب در استان کردستان بود، منتقل شد و در مدت چهارماه حضورش توانست امنیت بالایی در منطقه ایجاد کند و بسیاری از آن مناطق را از حضورِ ضدانقلاب و دموکرات پاک کند.
سردار لطیف رنجبری، در تاریخ ششم دی ماه ۱۳۶۲ در یکی از مناطق پاکسازی نشده با اشرار درگیر شد و سه تن از اشرار کومله را به هلاکت رساند. اما سرانجام از فاصلهی ۱۵۰۰ متری با اسلحهی سیمینوف، از سویِ گروهکهای کومله و دموکرات، از ناحیهی قلب تیر خورد و به شهادت رسید.
* لطیف عشق، نویسنده: محمدعلی آقامیرزایی، نشر شاهد، ۱۳۹۲.
تارا به اصرار همسر رزمنده اش فرهاد، به مناسبت انتشار اولین کتابش «تب توت فرنگی» از همه کسانی که نامشان در این کتاب برگرفته از خاطرات واقعی تارا آمده، دعوت می کند تا با هم جشن بگیرند. همان شب در جریان جشن، پس از ورود ناشناسی به خانه آنها صدای شلیک می آید، فرهاد کشته و تارا نیز به شدت زخمی می شود. پلیس بهترین سرنخ را همان کتاب تارا می داند و از همه کسانی که نامشان در کتاب آمده تحقیق می کند. سیمین، ترانه دوست صمیمی تارا را پیدا می کند و پیشنهاد می کند تا کتاب را بخواند. تارا کتاب را تقدیم به دوستش روژین کرده است. ترانه با خواندن کتاب گذشته را به خاطر می آورد. این که آنها ـ تارا و روژین و او ـ دوستان صمیمی همدیگرند، اما روژین که مجبور است تن به ازدواجی ناخواسته بدهد درست در روز ازدواجش توسط عوامل پسرخاله اش جلال دزدیده می شود. از آن سو ترانه، تورج برادرش را به یاد می آورد که خواستگار سمج تارا است، اما تارا به فرهاد، رزمنده ای که دوست برادر شهیدش محمود است، علاقه دارد. در زمان حال و در مراسم تدفین فرهاد، امیر شوهر ترانه به دیدن او می آید و معلوم می شود آنها با داشتن یک دختر پنج ساله به نام غزاله، متارکه کرده اند و امیر اصرار دارد که آنها دوباره با هم زندگی کنند. از سوی دیگر پلیس به تورج مشکوک است، زیرا سال ها قبل تارا به خواستگاری تورج جواب منفی داده، اما خودش به خواستگاری فرهاد رفته و نهایتاً با او ازدواج کرده است. نسرین گذشته را به خاطر می آورد که تورج چگونه در یکی از روزها به مقر زنان رزمنده آمده تا از تارا انتقام بگیرد، اما نهایتاً دست به خودزنی می زند و باز در زمان حال وقتی ترانه و سیمین به محل کار تورج می روند متوجه می شوند که او توسط پلیس دستگیر شده است. همکارش می گوید حیف که تورج در زمان جنگ و در اسارت توانایی حرف زدنش را از دست داده و گرنه تعریف می کرد که او سردار را نکشته است. چند شب بعد غزاله توسط شخصی از ماشین پدرش امیر دزدیده می شود و رباینده، امیر را تهدید می کند که می تواند انتخاب کند که یا چشم های او کور شود یا چشم های دخترش غزاله. از طرفی رباینده به ترانه زنگ می زند و به او می گوید حالا زمانی است که او باید به ماهیت واقعی امیر که نام مستعار شهاب را دارد پی ببرد. ترانه که به امیر معترض است و به ترانه می گوید که شوهر روژان کسی است که چشمان فرهاد را کور کرده و حالا هم قصد کشتن او را دارد. نسرین که از زبان ترانه نام روژان را می شنود، باز گذشته و روز دستگیری روژان به جرم جاسوسی برای عراقی ها را به یاد می آورد و این که چگونه چند روز بعد عوامل جلال به قرارگاه حمله می کنند تا روژان را نجات دهند، اما او که در مواجهه با تارا معنای زندگی را فهمیده از رفتن امتناع می کند و نهایتاً کشته می شود. جلال با این تصور که زنش در قرارگاه و توسط فرهاد کشته شده چشمان او را کور می کند ولی بعد براساس کتاب تارا پی می برد که قاتل روژان شهاب بوده است. در زمانی که قرار می گذارد غزاله را به او تحویل دهد و چشمانش را کور کند، امیر باز او را گول می زند و تأکید می کند روژان زنده است و جلال می تواند با موبایل با او صحبت کند. اما موبایل در دست جلال منفجر و او کشته می شود. ترانه که در جریان همه وقایع قرار گرفته، با نفرت می گوید که دیگر نمی تواند امیر را تحمل کند. امیر هم که نمی تواند او را بکشد نهایتاً خودش را از بالای برج پرتاب می کند. از طرفی دیگر تارا با به یاد آوردن فرهاد در بیمارستان می میرد.
پدر و مادر چهار برادر در بمباران شهرستان کشته میشوند و هیچ اثری از جنازهشان بدست نمیآید. چهار پسر آنها، هادی (کارگردان سینما)، جعفر (پزشک)، حسن (مهندس) و جلال (دلال) راهی شهر زادگاهشان شده و در آنجا با خانهٔ ویران شدهشان روبرو میشوند. پدر به تناوب بر هر کدام از این برادران و خانوادهشان ظاهر میشود و از آنها میخواهد که به خانهشان بازگردند. برادران جستجوی وسیع را برای یافتن پدر و مادر آغاز میکنند. آنها در پایان میفهمند که پدر و مادرشان از بمباران جان سالم به در بردهاند و این حوادث به تمامی تمهیدی بوده از طرف پدر و مادر تا آنان را مجدداً به اصلشان بازگرداند.
این مستند اثری از شهید سید مرتضی آوینی است که به بهانه مرور کارهای مهندسی رزمی جنگ، سعی می کند سید محمد تقی رضوی معروف به سید الشهدای جهاد را به ما بشناسد
خلاصه داستان :
فیلم سینمایی دموکراسی تو روز روشن , روایتی از سرگذشت یک سردار جنگ است که در زندگی اشتباهاتی مرتکب شئه است. وی در عالم برزخ سعی در جبران خطاهایش دارد…
هنرمندان :
محمدرضا گلزار، حمید فرخ نژاد، نیکی کریمی، محمدرضا فروتن، نیوشا ضیغمی، نیما شاهرخ شاهی، ارژنگ امیر فضلی، قاسم زارع، مهران رجبی، فخرالدین صدیق شریف و…
سفر به چزابه به کارگردانی و نویسندگی رسول ملاقلی پور ساختهٔ سال ۱۳۷۴ است.
خلاصه داستان: وحید در حال ساختن یک فیلم جنگی است، او از علی دوست آهنگسازش دعوت کرده تا با دیدن قسمتهایی از فیلم که آماده شده آهنگی بسازد اما علی نمی تواند با فیلم ارتباط درستی پیدا کند. علی به قصد آشنایی با فیلم به همراه وحید به محل فیلمبرداری می رود اما ناگهان هر دو با رفتن به یکی از خاک ریزهای ساخته شده، خود را در قلب سنگرهای واقعی جبهه، در منطقه ی چزابه می یابند…
بازیگران: مسعود کرامتی , فرهاد اصلانی , حبیب دهقان نسب , پیمان سنندجی زاده , رضا خندان , عزیزاله هنرآموز , مهدی فقیه , علیرضا جلالی , علی سلیمانی , علی فرهادی , حبیب اله الهیاری , کیوان محمود نژاد , وحید شیخ لر , جواد میرمیران , محسن موسوی

«محمّد غفّاری» سال ۱۳۶۳ در شهر همدان زاده شد. او پس از پذیرفتهشدن در رشتهی دندانپزشکی، با عشق و علاقهی فراوان به عضویّت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و سپس در زمرهی رزمندگان تیپ ویژهی «صابرین» نیروی زمینی سپاه پذیرفته شد.
این سرباز مدافع وطن، در شهریور ماه سال ۱۳۹۰، در جریان درگیری با عوامل منافقان کوردل (گروهک تروریستی «پژاک»)، در «ارتفاعات جاسوسان» به شهادت رسید.