در آخرین روز تابستان سال ۱۳۵۹، فرشته و خانوادهاش آماده میشوند تا در جشن عروسی یکی از اقوام نزدیک شرکت کنند ، اما غرش صدای هواپیماهای جنگندهای که از مرز عبور کردهاند موجب میشود که پدر فرشته تصمیم بگیرد از خیر عروسی خواهرش بگذرد و خانوادهاش را از مهلکه بدر برد. فرشته برای آوردن مادر بزرگ از خانه خارج میشود؛ اما دیگر هیچگاه خانواده اش را نمیبیند؛ او مدتی بعد با شنیدن خبر زنده بودن برادرش، جستجویی طولانی را برای یافتن او آغاز میکند. فرشته در شهری که حالا توسط دشمن اشغال شده، درگیر ماجراهای بسیاری میشود. مسعود نقاش زاده کارگردانی این فیلم را بر عهده داشته است.
به منظور مقابله با تبلیغات نیروهای دشمن مبنی بر بی تحرکی نیروهای ایرانی، یک گروه از رزمندگان جنگ های نامنظم مأموریت می یابند طی عملیاتی در درون خاک دشمن، پالایشگاه شهر کرکوک را به آتش بکشند. گروه پس از مجاهدت هایی و گذراندن حوادثی به شهر نزدیک می شوند. در اینجا کردهای مسلمان عراقی به کمک آنها می آیند و همه دست در دست یکدیگر مأموریت را به سلامت به انجام می رسانند و با به جا گذاشتن سه شهید، باز می گردند.
چرا طلائیه قدمگاه حضرت ابوالفضل و گوشه ای از حرم ایشان است؟
روایت مستقیم، بی واسطه و مستند از تفحص شهدا در طلائیه، سال ۱۳۸۷ – صوت
مشابه این خاطره توسط حجت الاسلام مهدوی در روایت معروفشان درباره طلائیه نیز ذکر شده است ولی امتیاز این روایت آقای احمدیان این است که این اتفاق را بدون واسطه و با جزئیات دقیق و مستندتری ذکر می کنند چرا که خودشان دقیقاً در آنجا بوده اند. حتی برای کسانی که این خاطره را از زبان راویان گرانقدر دیگر شنیده اند گوش دادن مجدد را پیشنهاد می کنیم.
بازیگران
فرامرز قریبیان، چنگیز وثوقی، فتحعلی اویسی، مجید میزائیان، بهمن روزبهانی، مهشید افشار زاده و…
خلاصه فیلم
فیلم یک قدم تا مرگ،حسین طاهری، خلبان نیروی هوایی در واپسین عملیات شناسایی خود اسیر و در نقطه ای نامعلوم از خاک عراق زندانی است. دشمن برای دستیابی به اطلاعات مهم گردآوری شده از سوی وی به هر شیوه ای متوسل می شود. خلبان پس از آشنایی با اسیر دیگری به نام احمد که خود را افسر نیروی زمینی معرفی می کند تصمیم به فرار می گیرد و …
فیلمی به کارگردانی بهروز فرجی محصول سال ۱۳۷۷ است.
خلاصه داستان : دو کبوتر، یک پرواز دو برادر که به فاصله یک ساعت بعد از هم متولد شده اند پدر خود را متقاعد می سازند که با رفتن آن دو به جبهه موافقت کند….
سریال بهترین تابستان من
نویسنده : علیرضااسحاقی
کارگردان : علی بهادر
تهیه کننده : حمیدرضاعاملی ساوجی
بازیگران : علی صادقی ، علیرضا اسحاقی ، سید جواد هاشمی ، مهدی صباغی، فاطمه طاهری و….
سریال تلویزیونی ” بهترین تابستان من ” با موضوع طنز دفاع مقدس
خلاصه داستان : پسر نوجوانی یزدی تلاش های زیادی برای رفتن به جبهه می کند اما پس از حضور پرماجرای او در پشت جبهه که اتفاقات شیرین و طنزی را دربردارد در یک دوره زمانی با حقایقی آشنا می شود که بهترین تابستان زندگی او شکل می گیرد


«ادریس» رفیق و همرزم «شهید محمدرضا علیجانی» که مشغول کار و زندگی روزمره شده و گذشتهاش را فراموش کرده است، پس از سالها فراموشی، در سفری به دماوند متوجه میشود که سهشنبه در مدرسهای مراسم یادبودی برای آن شهید برگزار میکنند.
او به تهران برمیگردد، با افسوس از اینکه چرا آن رفیق شفیق را از یاد برده است. روز سه شنبه کار و دغدغههای روزمرگی را رها میکند و دوباره از تهران به دماوند میرود تا در آن مجلس یادبود شرکت کند. بعد از مراسم با افسوس و غمی فراوان به سمت مزار شهدا حرکت میکند تا با رفیق و همرزم قدیمیاش، شهید علیجانی، دردِ دل کند. ادریس خاطراتش را به یاد میآورد که همراه با محمدرضا و دیگر همرزمان محلهی خود عازم «جزیره مجنون» شدند.
از چند روز قبل آنها را برای عملیات آماده کرده بودند و آنها وقتی به جزیرهی مجنون رسیدند، داخل کانال شدند و همانجا سنگر گرفتند. چون تانکهای دشمن دیده میشدند و دائم شلیک میکردند. سرانجام عملیاتشان شروع شد و آنها توانستند چند تانک را منهدم کنند. اما دشمن مجهز بود و بلافاصله تانکهای تازهای را جانشین منهدمشدهها کرد.
تا عصر که مبارزه ادامه داشت، آنها نتوانستند پیشرَوی کنند و حتی بسیاری از همرزمان خود را از دست دادند. مهماتشان هم تمام شده بود و ناچار به عقبنشینی شدند تا با تجهیزات کاملتر، عملیات تازهای را شروع کنند. محمدرضا علیجانی به هر کسی اجازه نمیداد که به خط اول برود. از نظر او کسی باید به خط اوّل میرفت که نیّت خدایی داشته باشد و نه نیّتهای زمینی.
آنها مدّتی را در گرگان، لاهیجان و آستانهی اشرفیه مأموریت کاری داشتند. محمدرضا با درایت خود توانست در آن مناطق به بهترین نحو کارهای فرهنگی محوله را انجام دهد و درسهایش را هم بهخوبی بخواند و در دانشکدهی الهیات دانشگاه تهران قبول شود. ادریس و محمدرضا مدّتی را در جبهههای جنگ بودند و بعد مأموریت یافتند که کارهای فرهنگی برخی از مناطق را سروسامان دهند.
*درباره کتاب:
کتاب «مجنون در جزیره» با روشی متفاوت به معرفی یکی از شهدای پرافتخار کشور میپردازد. نویسنده کتاب آنقدر به این شهید بزرگوار ارادت پیدا کرده است که درصدد برآمد دربارهی زندگی و مبارزات او تحقیق کند و کتابی از آن تحقیقات فراهم آورد. بنابراین با چندین نفر از دوستان نزدیک و همرزمان او دیدار و گفتوگو کرد و حاصل آن گفتوگوها را در قالبی داستانگونه و از زبان یک راوی به نام «ادریس»، در این کتاب به ثبت رساند.
نویسنده، پس از پایان هر چند بخش، اشعاری با نامِ «مجنوننامه» از شاعر گرانقدر «امین قلیخانی» آورده است.
این کتاب در مدت زمان کوتاهی به چاپ ششم رسید. عنوان هر فصل، از فیلمهای ساخته شده در حوزهی دفاع مقدس اقتباس شده است.
این کتاب پس از ترجمه به زبان انگلیسی، درحال ترجمه به زبان اردو برای شبه قاره است.
کیمیا یکی از فیلم های دوره جنگ است که در زمان خود با استقبال بسیاری روبرو شد.
درخلاصه داستان فیلم آمده : در آغاز جنگ تحمیلی، همسر رضا باردار است و باید مورد عمل جراحی قرار گیرد. رضا او را به بیمارستان میرساند و خود به اسارت قوای دشمن در میآید. همسر رضا حین عمل جراحی میمیرد و شکوه جراح، فرزند رضا را نجات میدهد. پس از گذشت نه سال، وقتی رضا از اسارت آزاد میشود پی میبرد که همه اعضای خانوادهاش را از دست داده .حال او در جستجوی تنها بازمانده ی خود، فرزندش است. کیمیا فرزند رضا نزد شکوه در مشهد زندگی میکند. مشکل اینجاست که شکوه به طور کامل به کیمیا وابسته است .
خسرو شکیبایی ، بیتا فرهی ، رضا کیانیان و نادر رجب زاده درفیلم سینمایی کیمیا بازی کرده اند.