خلاصه داستان : رزمنده نوجوانی به نام ابوالفضل مأمور می شود تا مجروحی را به پشت جبهه برساند. او در مسیر خود با غلام حسین، که راننده لودر بوده و در جبهه بر اثر ترکش انفجار نابینا شده است، آشنا می شود. غلام حسین همسر و فرزندش را در روزهای انقلاب از دست داده است. آن ها در بین راه با عده ای سرباز عراقی درگیر می شوند. ابوالفضل از ناحیه پا به شدت مجروح می شود و غلام حسین او را به دوش می کشد. آن ها مجدداً با گروهی دیگر از نیروهای دشمن، که قصد پیشروی دارند، درگیر می شوند و تا رسیدن نیروهای خودی دشمن را از پیشروی باز می دارند.

مه لقا احمدی که برای فارغ شدن دختر باردارش مریم در بیمارستان به انتظار نشسته است خاطرات خود را در سال ۶۴ هنگام به دنیا آمدن مریم و نبودن همسر شهیدش مرور میکند .در مرور این خاطرات همسر شهید او به زمان حال میآید که این موضوع سرآغاز اتفاقات جدید و بسیار جالبی در فیلم میشود .نویسنده فیلمنامه این فیلم اصغر خلیلی ، کارگردان و طراح صحنه و لباس آن محسن منشیزاده وتهیه کننده آن ناصر ریحان صفت است.
در پی یورش نیروهای متجاوز عراقی، ارتفاعات مهم و استراتژیک «حاج عمران» در شمال غرب کشور به اشغال عراق درمی آید و شهرهای این منطقه از جمله ارومیه دائماً زیر آتش توپخانه دشمن قرار می گیرد. ارتش تصمیم می گیرد به تنهایی ارتفاعات تصرف شده را آزاد کند. در ابتدا، فرماندهی نیروی زمینی با این کار مخالفت می کند و معتقد است که کار بسیار مشکل و خطرناکی است و اگر ارتش در این عملیات موفق نشود، به حیثیت ارتش لطمه وارد خواهد شد. فرمانده لشکر ۶۴ ارومیه اعتقاد دارد که این کار عملی است. پس از مشورت های بسیار با فرماندهان، مجوز شروع این عملیات حاضر می شود و مدتی بعد ارتش با عنوان «کربلای ۷» وارد عملیات می شود. با وجود هوای بسیار سرد و برف و بهمن، عملیات شبانه آغاز می شود. ناگهان بهمن بسیار بزرگی شروع به حرکت می کند و به زودی همه ادوات و سلاح های ارتش به همراه تعدادی از سلحشوران زیر بهمن می روند. در حالی که نیروهای باقی مانده قصد عقب نشینی دارند متوجه می شوند که بهمن، پیکر تعدادی از رزمندگان سپاه را که پیش از آنها در ارتفاعات به جنگ با عراقی ها رفته و شهید شده بودند با خود به پایین آورده است. گرچه شکست خوردن نخستین عملیات باعث عصبانیت فرمانده شده، تصمیم گرفته می شود تا مجدداً عملیات بازپس گیری مناطق از سر گرفته شود. در شرایط بسیار دشوار برف و یخبندان، نیروهای ارتش کارشان را آغاز می کنند، به پیشروی ادامه می دهند و سنگرهای عراقی را یکی پس از دیگری تصرف می کنند و در نهایت ارتفاعات به تصرف نیروهای ارتش درمی آید و پرچم ایران توسط نیروهای ارتش در ارتفاعات به اهتزاز درمی آید.
بازیگران : امیر قرانلو ، حسین کسبیان ، نعمت اله گرجی ، احمد بهروزی ، رضا کرم رضایی ، فیروز و منوچهر افسری
خلاصه داستان : در فیلم طغیان ، تاجر ثروتمندی به نام تیمور، که سال ها در اروپا زندگی می کرده، پس از انقلاب و با آغاز جنگ وارد کشور می شود فرزندش، امید، همزمان با اوج جنگ برای انجام یک معامله تجاری، به خواست پدر، به باختران می رود…
فیلم داستانی «چند قطره آبان»، اولین فیلم داستانی با موضوع عملیات محرم و حماسه ۲۵آبان است.
عملیات محرم که در سال ۱۳۶۱ و در طی ۱۰ روز توسط رزمندگان دلیر اسلام انجام شد با تشییع پیکر ۳۷۰ شهید والامقام همراه بود که تاکنون هیچ اثر داستانی از این مراسم باشکوه ساخته نشده بود.
…
بازیگران :
احسان کریمیاحمدرضا عاشوریاسدالله باباییاعظم باقریاکبر نجارپورامیرحسین صفریانامیرعلی ملک محمدبنیامین صفدریپژمان گنجی پورپوریا عابدینیجواد اسماعیلیجواد سلطانیانحسین صبوریرضا شمسسعید شریفسلمان ابراهیمیسیدعباس طباطباییسیدعلی سیدیسیدعلیرضا بدریسیف الله نامداریطاها ابراهیمیعلی توکلیعلی شکیباییعلی عبداللهیعلی مرندیعلیرضا رادمهرعلیرضا علیجانیقاسم رجائیمحمد شیشه فروشانمحمد کیانیمحمد مشتاقیانمحمدامین قائدیمحمدجواد عبدیمحمدصادق آردیمحمدصادق اسماعیلیمحمدصادق قاسمیمحمدعلی خیابانیمحمود ابوطالبیمحمود زمانیمرتضی شمسمرضیه حدیدیمریم معلاییمسعود بارورز اصفهانیمسعود بدری پورمعراج کرمانیمهدی بزرگ زادمهدی بنی هاشمیانمهدی رادمهرمهدی نیازیمهران هادیمیثم جعفرینرگس صابرینفیسه گیتی ستانهادی حق شناس
نویسنده :
گروه نویسندگان آسمان
منصور قاسمی یکی از فرماندهان برون مرزی سپاه در جریان حمله نیروهای دشمن موجی و دستگیر می شود. عراقی ها برای شناسایی فرمانده اسرا (منصور قاسمی) فردی را به جاسوسی در میان آن ها اجیر می کنند. جاسوس که بطور اتفاقی در جریان مکالمه منصور و همسرش او را شناسایی کرده بود توسط منصور کشته می شود – عراقی ها با کشته شدن نیروی نفوذی خود و همچنین بی نتیجه ماندن شناسایی فرمانده – شکنجه اسرا را تشدید کرده و سهمیه آب اردوگاه را قطع می کنند. برادر همسر منصور در جریان شکنجه عراقی ها به شهادت رسیده و همسر منصور (زینت) که به اسارت دشمن درآمده بود؛ به منظور شناسایی منصور به میان اسرا آورده می شود. زینت پس از جستجوی اسرا منصور را می یابد، اما وقتی با جنازه برادر شهیدش مواجه می شود او را منصور قاسمی معرفی می کند.
کارگردان : جمشید حیدری
بازیگران : ابوالفضل پورعرب ، حسن جوهرچی ، لیلا بوشهری ، مهدی فقیه و…
خلاصه داستان : در فیلم حماسه قهرمانان ،با پایان یافتن تحصیلاتش در زمینه علوم ارتباطات و ماهواره های مخابراتی, با مدرک دکترا به ایران می آید تا در یک عملیات نفوذی در خاک عراق شرکت کند. در بدو ورود به کشور، او به سیستان و بلوچستان می رود تا همسرش صنم را ببیند و برای رفتن به مأموریت خطرناکش ، از او و خانواده خود خداحافظی کند و…
خلاصه داستان : فیلم درباره عملیات شناسایی والفجر ۸ است و مقطع بین سال ۶۲ تا ۶۴ را روایت میکند. در این فیلم عملیات هوایی، جنگ در آب و خشکی به تصویر کشیده میشود ….
عده ای از بسیجیان تخریب چی بعد از باز کردن معبر بر انجام عملیات در اثر بمباران به شهادت می رسند و از این میان تنها دو نفر باقی می مانند تا کار را یکسره کنند. از طرفی حضور نیروها و تجمع آن ها در یک نقطه باعث بیماری و فشار روانی بسیاری می شود. در این میان دو تن از تخریب چی ها به خاک دشمن نفوذ می کنند و حوادث بسیاری را موجب می شوند و با بدست آوردن بی سیم موقعیت دشمن را که برای یک عملیات بزرگ تدارک می بیند، به مرکز فرماندهی نیروهای خودی اطلاع می دهد. از سوی دیگر دیده بان دشمن که دائماً آتش توپخانه عراقی ها را هدایت می کرد، توسط یک بسیجی ماهر به دام می افتد، در انتها نیروهای خودی به مقر دشمن حمله کرده و دشمن را تار و مار می کنند.
خلاصه داستان : هشت نفر از گردان نیروی مخصوص ارتش مامور نفوذ در نیروهای ویژه عراقی می شوند و پادگان نیروهای ویژه عراق را مدتی در اختیار می گیرند. چند تن از افراد گردان ضمن انجام این ماموریت به شهادت می رسند اما بقیه موفق به انجام نقشه های خود می گردند.
وحید در حال ساختن یک فیلم جنگی است، او از علی دوست آهنگسازش دعوت کرده تا با دیدن قسمتهایی از فیلم که آماده شده آهنگی بسازد اما علی نمی تواند با فیلم ارتباط درستی پیدا کند. علی به قصد آشنایی با فیلم به همراه وحید به محل فیلمبرداری می رود اما ناگهان هر دو با رفتن به یکی از خاک ریزهای ساخته شده، خود را در قلب سنگرهای واقعی جبهه، در منطقه ی چزابه می یابند. وحید از این حضور خشنود است اما علی از بودن در این منطقه با خطرهای زیادش راضی نیست و طاقت دیدن صحنه های واقعی جنگ و کشته شدن جوانان را ندارد. وحید با دیدن بهروز، صمد، فرمانده حسن کاوه و مراد چلچراغ و مرتضی و بقیه همرزمانش به کمک آن ها می رود، اما بالاخره آن ها به دوران حال و به محل فیلمبرداری فیلم وحید برمی گردند.
فیلم «بهشت منتظر می ماند» درباره یکی از بازماندگان جنگی است که در عین مرور خاطرات دوران دفاع مقدس سعی می کند خود را با دنیای امروز وفق دهد.
سروان عباس دوران، خلبان موفق نیروی هوایی که دشمن چندبار در ترور او ناکام مانده، سرپرستی عملیات دشواری بر فراز خاک بغداد را به عهده می گیرد و همراه با یک اسکادران شامل ده هواپیمای جنگنده به بغداد هجوم می برد تا علاوه بر گذشتن از دیوار مستحکم پدافند بغداد، با پرواز در ارتفاع پایین دیوار صوتی را بشکند. هدف از این عملیات ناامن نشان دادن بغداد است که به عنوان شهر میزبان کنفرانس سران کشورهای غیرمتعهد انتخاب شده است. داوید، مسئول خارجی ستاد خبری بغداد، با هجوم هواپیماهای ایرانی می گریزد و بلومی، خبرنگار مشهور مستقل خارجی که به بغداد دعوت شده، با گروهش تنها می ماند. بلومی که برای امن نشان دادن بغداد تبلیغات زیادی به راه انداخته، با دیدن هواپیماهای ایرانی نظرش عوض می شود و گروه همراهش را وادار به عکاسی و فیلمبرداری برای تهیه گزارشی تازه از وضعیت بغداد می کند. درحالی که عراقی ها سعی دارند حضور هواپیماهای ایرانی را یک مانور داخلی جلوه دهند، هواپیمای سرهنگ عباس دوران ـ که با دو درجه ارتقا از درجه سروانی به سرهنگی رسیده ـ دچار نقص فنی می شود و به اصرار او، هواپیمای همراهش بازمی گردد تا پیروزی در عملیات را به اطلاع نیروهای خودی برساند. سرهنگ عباس دوران با هواپیمای در حال انفجار خود به تنهایی در ارتفاع پایین بر فراز بغداد پرواز می کنند و به هتل محل اقامت خبرنگاران برخورد می کند.
یک رزمنده به نام ناصر به همراه سه تن از همرزمانش (احمد- قاسم و محمد) برای عملیات گشت و شناسایی به جبهه اعزام می شود. ناصر حلقه ی ازدواجش را به عاطفه که تازه به عقد او در آمده می دهد و عازم می شود. در جبهه برای انجام مأموریت ناصر و همرزمانش به وسیله ی یک راهنمای محلی از راه مخفی ادامه مسیر می دهند اما راهنمای محلی توسط عراقی ها کشته می شود و گروه مجبور می شود از راه اصلی به شناسایی برود. مأموریت که انهدام یک پل تدارکاتی در مسیر یک گذرگاه است، به خوبی انجام می گیرد، اما قاسم و محمد که از لباس مبدل عراقی ها استفاده کرده بودند به عنوان نظامیان خاطی به جوخه ی اعدام سپرده می شوند، ناصر بعد از شکنجه شدن توسط دو عراقی ناراضی موفق به فرار شده و احمد نیز فرار می کند اما بعد از نجات ناصر به دلیل بیماری، جانباز مجهول الهویه شناخته می شود، اما احمد او را شناسایی می کند و ناصر بهبود می یابد و عاطفه حلقه ی ازدواج را به ناصر هدیه می دهد.