


فیلم مستند روایت رهبری / ماجرای انتخاب حضرت آیتالله خامنهای به عنوان رهبر انقلاب
«روایت رهبری» با استفاده از تصاویر آرشیوی بکر و دیده نشدهای، ماجرای انتخاب حضرت آیتالله خامنهای به عنوان رهبر انقلاب را روایت می کند. این فیلم مستند از تصاویر آرشیوی دیده نشدهای از اجلاسیه فوقالعاده مجلس خبرگان در ۱۴ خرداد ۶۸ و مباحثات صورت گرفته در این اجلاس، برای نخستین بار رونمایی میکند و اسناد اجلاسیه فوقالعاده مجلس خبرگان در ۱۵ مرداد سال ۶۸ نیز برای نخستین بار از تلویزیون پخش میشوند.
استعفای آیتالله منتظری، چگونگی پذیرفتن این استعفا توسط امام خمینی (ره) و بررسی آن در اجلاس مجلس خبرگان، اصل ولایتفقیه و چگونگی ورود آن به قانون اساسی، ارتباط آیتالله خامنهای با امام خمینی (ره) و انقلاب و دلایل انتخاب ایشان برای رهبری و … از جمله مباحثی است که در این مستند به آنها پرداخته شده است.

خرداد ۱۳۶۰ یکی از پرالتهاب ترین روزهای تاریخ سیاسی ایران است؛ التهاباتی که نتایج آن از تیرماه خود را نشان داد. دست به اسلحه شدن گروهکهای ضدانقلاب که پایههای انقلاب، نیروهای انقلابی و مردم را به رگبار می گرفتند. یک روز به خصوص روایت شاهدان عینی از یکی از روزهای پرالتهاب تیر ۶۰ است. ۶ تیرماه آیت الله خامنه ای در مسجد ابوذر ترور میشود که شاهدان عینی این روز را بازگو کردهاند.




مستند «لشکر زینبی» گوشهای از دیدارهای متعدد رهبر انقلاب با خانوادهی معزز شهدای مدافع حرم در ۵ سال گذشته را به تصویر کشیده است.


همه می دانند از روزی که من با عزیزم آقای سید علی خامنه ای آشنا شدم دین را خوب فهمیدم. ایشان معلم خوبی بودند. و امیدوارم که شما در حق ایشان که امروز رئیس جمهور عزیزمان هست دعا بکنید…

فایل تصویری حاضر که بخش دوم از مستند «پیراهنی برای یوسف»، با موضوع سفر رهبر معظم انقلاب به کرمانشاه است، هم اکنون آماده نمایش و دریافت می باشد.

این مستند صوتی به بررسی ویژگیها و خاطراتی از شهید طهرانی مقدم از زبان برادر و مادر شهید میپردازد و همچنین بخشهایی از حضور رهبر انقلاب در منزل شهید را روایت میکند.
سرلشگر شهید حسن طهرانی مقدم و جمع دیگری از اعضای سازمان جهاد خودکفایی سپاه، بیست و یکم آبانماه جاری در حادثهای در یکی از مراکز پشتیبانی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به درجه رفیع شهادت نائل شدند.

کلیپ زیبایی از سخنان امام خامنه ای در خصوص اینکه شهید در لحظه ی شهادت ملائکه را با چشم مادی می بیند.

در این مستند به دیدار جانباز بصیر و قطع عضو، علی رحمانی، با مقام معظم رهبری پرداخته می شود.

۸ سال دیالیز فقط بخشی از زندگی پردرد جانبازی است که این روزها دوستان و همرزمان سیاهپوش نبودنش شدهاند. “محمد جعفریمنش” ۳۱ سال با رنج جانبازی توی یکی از محلههای قدیمی شهر ورامین زندگی کرد و سرانجام ۱۶ مرداد ماه ۹۳ به کاروان شهدا پیوست. خانه او این روزها اگرچه درگیر غم فراق پدر شده اما بهرنگ مقاومت و ایستادگی است. شهید جعفریمنش سال ۶۲ در عملیات والفجر۴ و در ارتفاعات ۱۹۰۴ بر اثر برخورد ترکش به سرش مجروح شد. روزگار جانبازی او از ۲۲سالگی آغاز شد. موج انفجار و فشار ترکش به مغزش او را آزار میداد. وقت و بیوقت تشنج میکرد و این تشنج برایش بسیار حادثه آفرین بود. کمکم عوارض مجروحیت هم به سراغش آمدند. سمت چپ بدنش لمس شد. چشم چپش را تخلیه کرد، کامش را از دست داد. لگنش چندین بار عمل شد، کلیههایش را از دست داد، پای راستش از زیر زانو قطع شد و ۸ سال دیالیز شد. او سرانجام در ۱۵ مردادماه ۹۳ در بیمارستان عرفان تهران به آرزویش یعنی شهادت رسید.
هو الرحمن الرحیم

در تیرماه ۱۳۶۷ در شلمچه دچار موجگرفتگی شد و حدود یک ماه بعد به عالم بیهوشی رفت
دوران بیهوشی این جانباز، ۱۸ سال به طول انجامید
سال ۸۰ فرا رسید و آقا تشریف آورد اصفهان
همه اهل کوچه میدانستند برای دیدن تقی خواهد آمد؛
به همین خاطر صبح تا شب کشیک میکشیدند تا آقا را ببینند.
سرانجام انتظار به پایان رسید و آقا خیلی ساده تشریف آورد
همسایهها به او خوشآمد گفتند و او تشکر کرد، احوالپرسی کرد، بعد وارد منزل شد؛
دستی روی پیشانیاش کشید و ذکری گفت؛ تقی چشمانش را باز کرد و او را تماشا کرد
چه ارتباط خوبی با آقا برقرار کرد!
« محمدتقی، محمدتقی! می شنوی آقا جون؟ می شنوی عزیز؟
محمدتقی می شنوی؟ می شنوی؟
در آستانه ی بهشت،دم در بهشت، بین دنیا و بهشت قرار داری شما!
خوشا به حالت،خوشا به حالت،خوشا به حالت،…»

بدون دردسر خانه را پیدا کردیم، زنگ زدیم و وارد شدیم. پیرمردی بود که دستش را آتل بسته بودند و پیرزنی که پدر و مادر شهید محمدتقی عقلایی بودند و پسر جوانی که برادر کوچک شهید بود؛ خانه خلوت بود.
یکی از محافظها به مادر شهید گفت: مادرجان ببخشید ما صبح که آمدیم، گفتیم قائممقام بنیاد شهید هستیم و آقای زریبافان میخواهد بیاید و قرار است برنامه تلویزیونی بسازیم ولی واقعیت این است که الآن آقای خامنهای دارد میآید اینجا.
.
.
.
از بیسیم کدی را به رمز گفتند و معلوم شد رهبر نزدیک است. برادر شهید رفت داخل حیاط و مادر شهید پشت سر او. پدر را هم که پادرد داشت نشاندند و گفتند لازم نیست از جایش تکان بخورد. رهبر که از در حیاط وارد شد، برادر شهید به گریه افتاد. مادر هم همینطور. برگشتم و دیدم پیرمرد هم (که هنوز رهبر در زاویه دیدش نبود) گریه میکند. برادر شهید رفت به استقبال و رهبر بغلش کرد. مادر شهید هم جلو رفت و گفت: سلام آقاجان. خوش آمدی که خوشم آمد از آمدنت/ هزار تا جان شیرین فدای هر کدام از قدمهات. [ادامه از صوت بالا بشنوید و یا از اینجا بخوانید]
دانلود مستند پیراهنی برای یوسف، چند روایت از دلدادگی خانواده های شهید کرمانشاه به سرور و مقتدایشان امام خامنه ای/ حجم فایل: 60Mb





