دکتر عباسی
استاد رائفی پور
فروشگاه سایت

جستجو




در اين سایت
در كل اينترنت

آمار

تبلیغات

آخرین نظرات

پربازدیدترین مطالب

ادامه مطلب
تاريخ :12 تیر 1404 267 بازدیدبدون نظر »
ادامه مطلب
تاريخ :12 تیر 1404 256 بازدیدبدون نظر »
ادامه مطلب
تاريخ :12 تیر 1404 280 بازدیدبدون نظر »

http://8behesht.org/wp-content/uploads/2014/02/42-300x145.jpg

مداحی در مورد حضرت علی اصغر (ع)

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :11 تیر 1404 3055 بازدیدبدون نظر »
ادامه مطلب
تاريخ :11 تیر 1404 1969 بازدیدبدون نظر »

http://ansarclip.ir/images/screenshot/1/Madahi/biokafi.jpg

درباره حضرت علی اصغر (ع)

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :11 تیر 1404 1871 بازدیدبدون نظر »
ادامه مطلب
تاريخ :11 تیر 1404 2072 بازدیدبدون نظر »
ادامه مطلب
تاريخ :11 تیر 1404 2656 بازدیدبدون نظر »
ادامه مطلب
تاريخ :11 تیر 1404 443 بازدیدبدون نظر »

حاج یوسف که بانی برگزاری مراسم تعزیه در روستایشان شده، از نقاش می‌خواهد تا نقشی از واقعه عاشورا را بر روی پرده نقاشی کند. حبیب، پسر حاج‌یوسف که کودکی کنجکاو است، از نقاش در مورد آنکه چرا شمر را نکشیده است، سوال می‌کند. پاسخ نقاش، حبیب را به فکر فرو برده و او در عالم کودکانه‌اش تصمیم می‌گیرد تا کاری کرده و نگذارد شمر تعزیه امام حسین (ع) را به شهادت برساند . . .

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :11 تیر 1404 592 بازدیدبدون نظر »

https://www.zahra-media.ir/wp-content/uploads/2021/04/2018-07-12_071052-400x259-1.jpg

محمدحسین حدادیان

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :11 تیر 1404 684 بازدید۱ نظر »
ادامه مطلب
تاريخ :11 تیر 1404 1356 بازدیدبدون نظر »
ادامه مطلب
تاريخ :11 تیر 1404 3328 بازدیدبدون نظر »
ادامه مطلب
تاريخ :11 تیر 1404 3168 بازدیدبدون نظر »

https://www.zahra-media.ir/wp-content/uploads/2016/02/7lcsph5o.jpg

مداحی در مورد حضرت علی اصغر (ع)

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :11 تیر 1404 3935 بازدیدبدون نظر »
ادامه مطلب
تاريخ :11 تیر 1404 326 بازدیدبدون نظر »

http://8behesht.org/wp-content/uploads/2014/02/42-300x145.jpg

روضه حضرت علی اصغر (ع)

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :11 تیر 1404 3537 بازدیدبدون نظر »

ماجرا از زبان پسری به نام علی اصغر روایت می شود:
«در محله‌ی قدیمی ما تعزیه‌خوانی برپا می شد و پدرم امام حسین(ع) می‌خواند و من هم علی اصغر بودم».

آرزوی پدرم رفتن به کربلا و زیارت امام حسین(ع) بود. روزها سپری شد و بعد از ماجرای انقلاب، جنگ شروع شد. من روزبه‌روز بزرگ‌تر می‌شدم و شاهد این اتفاق‌ها بودم. مدتی بود که بابا برای آموزش‌های نظامی به مسجد محل می‌رفت و شب‌ها خیلی دیر به خانه می آمد. یک روز بابا درحالی‌که لباس پاسداری پوشیده بود، به خانه آمد و به مادر گفت می‌خواهد به جبهه برود.

برای دانستن ادامه‌ی ماجرا این کتاب را بشنوید.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :11 تیر 1404 280 بازدیدبدون نظر »

صفحات

دسته بندی

اسکرول بار

تصویر ثابت

خرید هاست