
«سید نصرالله آسیایی»، فرزند سید امانالله، در روز ۱۹ دیماه ۱۳۲۰ در شهرستان «صحنه» از توابع استان کرمانشاه به دنیا آمد. وی در زادگاه خود به مدرسه رفت و باوجود وفات پدرش و تنگدستیِ خانواده، وارد آموزشگاه درجهداری شد و سرانجام در سال ۱۳۴۶ دیپلم متوسطه گرفت.
سپس در آزمون ورودیِ دانشکدهی افسری پذیرفته شد و به تحصیل علوم نظامی پرداخت.
با پایان دروس دانشکده به هوانیروز پیوست و با توجه به علاقهی ویژه به خلبانی، دورهی آموزشی تخصصی پرواز را سپری کرد و به جمع خلبانان هوانیروز پیوست و به پایگاه اصفهان منتقل شد.
خلبان آسیایی علاقهی ویژهای به ورزش داشت؛ از این رو در اصفهان زورخانهای راهاندازی کرد.
پس از پیروزی انقلاب، در کردستان به اسارت ضدّ انقلاب درآمد که با کاردانی و رشادت، توانست خود و همراهانش را از بند منافقان رها کند.
وی «استاد خلبانی» بود و در محل کارش از دانش و تجربهی همهی کارکنان بهره میبرد و با توجّه به اینکه از سربازی به سرداری رسیده بود، قدرت تجزیه و تحلیل و تفکیک مسائل نظامی را داشت.
خلبان آسیایی حاصل آموختهها و تجارب ارزشمند خود را در دو کتابِ «روش جاری» و «شرح وظایف» به رشتهی تحریر درآورد که اکنون متن درسی دانشجویان است.
وی در سال ۱۳۶۰ به فرماندهیِ پایگاه هوانیروز مسجد سلیمان منصوب شد و همواره در راستای اهداف و برنامههای کلّی فرماندهی نیروی زمینی در مدیریّت جنگ قدم برمیداشت.
سرانجام این فرماندهی شایسته در تاریخ ۱۳۶۵/۱۰/۱۱ دراثر برخوردِ موشک هوا به زمین دشمن بعثی در دفتر کار خود در پایگاه مسجد سلیمان به درجهی رفیعِ شهادت رسید و به خیل شهدای راه اسلام پیوست.
* این کتاب با همکاری سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدّس ارتش جمهوری اسلامی ایران و مجوز رسمی انتشارات آتشبار به کتاب گویا تبدیل شده است.

سخنرانی استاد حسن عباسی در جمع رزمندگان تیپ ۱۵ امام حسن مجتبی (ع)
استاد حسن عباسی در ششم اسفند ۸۹ با حضور در جمع همرزمان خود در محل پادگان تیپ ۱۵ امام حسن مجتبی(ع)، پادگان شهید محلاتی فعلی اهواز به نقل خاطرات خود از دوران دفاع مقدس پرداختند. متن این سخنرانی به همت معاونت هنری بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس در دوازدهمین شماره نشریه پلاک هشت به چاپ رسیده است .


کالی، دختری از اهالی شهر حلبچه، در شب عروسی منتظر بازگشت پدرش (کاک صدیق) است…
بازیگران : پریوش نظریه ، ولی اله مؤمنی ، آتش تقی پور ، مجید میرزاییان ، عطاءاله زاهد ، سیروس صابر ، رضا فتاح حسینی ، نسرین شهبازی ، منصور ایلخانی ، آمنه خلدبرین ، مهوش رحیمی ، رفیا تیرگری ، لیلی قندچی ، رضا آقاربی ، محمد امینی
کارگردان : حسن کاربخش

خلاصه داستان : رزمنده نوجوانی به نام ابوالفضل مأمور می شود تا مجروحی را به پشت جبهه برساند. او در مسیر خود با غلام حسین، که راننده لودر بوده و در جبهه بر اثر ترکش انفجار نابینا شده است، آشنا می شود. غلام حسین همسر و فرزندش را در روزهای انقلاب از دست داده است. آن ها در بین راه با عده ای سرباز عراقی درگیر می شوند. ابوالفضل از ناحیه پا به شدت مجروح می شود و غلام حسین او را به دوش می کشد. آن ها مجدداً با گروهی دیگر از نیروهای دشمن، که قصد پیشروی دارند، درگیر می شوند و تا رسیدن نیروهای خودی دشمن را از پیشروی باز می دارند.

مه لقا احمدی که برای فارغ شدن دختر باردارش مریم در بیمارستان به انتظار نشسته است خاطرات خود را در سال ۶۴ هنگام به دنیا آمدن مریم و نبودن همسر شهیدش مرور میکند .در مرور این خاطرات همسر شهید او به زمان حال میآید که این موضوع سرآغاز اتفاقات جدید و بسیار جالبی در فیلم میشود .نویسنده فیلمنامه این فیلم اصغر خلیلی ، کارگردان و طراح صحنه و لباس آن محسن منشیزاده وتهیه کننده آن ناصر ریحان صفت است.

این کتاب، خاطرات جانباز «حاج صحبتاله بداغی»، فرماندهی گردان زرهی لشکر ۱۷ علی ابن ابیطالب(ع) است.
نویسنده این کتاب را در ۲۸ فصل کوتاه گردآوری کرده است و در هر فصل، یک یا چند خاطره از این جانبازِ دوران دفاع مقدس را ثبت میکند.
*آخرین زرهپوش (براساس خاطرات جانباز حاج صحبتاله بداغی)ِ، نویسنده: رضا قاسمی، نشر شاهد، ۱۳۹۷.

در پی یورش نیروهای متجاوز عراقی، ارتفاعات مهم و استراتژیک «حاج عمران» در شمال غرب کشور به اشغال عراق درمی آید و شهرهای این منطقه از جمله ارومیه دائماً زیر آتش توپخانه دشمن قرار می گیرد. ارتش تصمیم می گیرد به تنهایی ارتفاعات تصرف شده را آزاد کند. در ابتدا، فرماندهی نیروی زمینی با این کار مخالفت می کند و معتقد است که کار بسیار مشکل و خطرناکی است و اگر ارتش در این عملیات موفق نشود، به حیثیت ارتش لطمه وارد خواهد شد. فرمانده لشکر ۶۴ ارومیه اعتقاد دارد که این کار عملی است. پس از مشورت های بسیار با فرماندهان، مجوز شروع این عملیات حاضر می شود و مدتی بعد ارتش با عنوان «کربلای ۷» وارد عملیات می شود. با وجود هوای بسیار سرد و برف و بهمن، عملیات شبانه آغاز می شود. ناگهان بهمن بسیار بزرگی شروع به حرکت می کند و به زودی همه ادوات و سلاح های ارتش به همراه تعدادی از سلحشوران زیر بهمن می روند. در حالی که نیروهای باقی مانده قصد عقب نشینی دارند متوجه می شوند که بهمن، پیکر تعدادی از رزمندگان سپاه را که پیش از آنها در ارتفاعات به جنگ با عراقی ها رفته و شهید شده بودند با خود به پایین آورده است. گرچه شکست خوردن نخستین عملیات باعث عصبانیت فرمانده شده، تصمیم گرفته می شود تا مجدداً عملیات بازپس گیری مناطق از سر گرفته شود. در شرایط بسیار دشوار برف و یخبندان، نیروهای ارتش کارشان را آغاز می کنند، به پیشروی ادامه می دهند و سنگرهای عراقی را یکی پس از دیگری تصرف می کنند و در نهایت ارتفاعات به تصرف نیروهای ارتش درمی آید و پرچم ایران توسط نیروهای ارتش در ارتفاعات به اهتزاز درمی آید.

بازیگران : امیر قرانلو ، حسین کسبیان ، نعمت اله گرجی ، احمد بهروزی ، رضا کرم رضایی ، فیروز و منوچهر افسری
خلاصه داستان : در فیلم طغیان ، تاجر ثروتمندی به نام تیمور، که سال ها در اروپا زندگی می کرده، پس از انقلاب و با آغاز جنگ وارد کشور می شود فرزندش، امید، همزمان با اوج جنگ برای انجام یک معامله تجاری، به خواست پدر، به باختران می رود…

فیلم داستانی «چند قطره آبان»، اولین فیلم داستانی با موضوع عملیات محرم و حماسه ۲۵آبان است.
عملیات محرم که در سال ۱۳۶۱ و در طی ۱۰ روز توسط رزمندگان دلیر اسلام انجام شد با تشییع پیکر ۳۷۰ شهید والامقام همراه بود که تاکنون هیچ اثر داستانی از این مراسم باشکوه ساخته نشده بود.

حاجی یاور، فرماندهی گردانِ شناسایی، در یک شب بارانی، مشعلی را احضار میکند. مشعلی مسئول اطلاعات و عملیات است و درمییابد که باید یک سایت موشکی را در کشور عراق منهدم کند.
یک سایت موشکی در کشور عراق شناسایی شده است و مشعلی باید آن را منهدم کند. او کمی شک دارد و نگران است، چون «عماد سیدی» که قرار بوده کروکیهای اصلی را بیاورد، هنوز برنگشته است. با اینحال، حاجی یاور دستور ستاد فرماندهی را برای انهدام سایت موشکی لازم الاجرا میداند.
مشعلی از اینکه بدونِ هماهنگی با او تصمیم گرفتهاند، ناراحت است. حاجی یاور به او سفارش میکند که افراد را برای عملیات انتخاب کند و وقت را هدر ندهد….
*********
شنوندهی گرامی، پیشاپیش بابت کیفیت پایین و اشکالات جزئیِ برخی از بخشهای نمایش پوزش میخواهیم.


منصور قاسمی یکی از فرماندهان برون مرزی سپاه در جریان حمله نیروهای دشمن موجی و دستگیر می شود. عراقی ها برای شناسایی فرمانده اسرا (منصور قاسمی) فردی را به جاسوسی در میان آن ها اجیر می کنند. جاسوس که بطور اتفاقی در جریان مکالمه منصور و همسرش او را شناسایی کرده بود توسط منصور کشته می شود – عراقی ها با کشته شدن نیروی نفوذی خود و همچنین بی نتیجه ماندن شناسایی فرمانده – شکنجه اسرا را تشدید کرده و سهمیه آب اردوگاه را قطع می کنند. برادر همسر منصور در جریان شکنجه عراقی ها به شهادت رسیده و همسر منصور (زینت) که به اسارت دشمن درآمده بود؛ به منظور شناسایی منصور به میان اسرا آورده می شود. زینت پس از جستجوی اسرا منصور را می یابد، اما وقتی با جنازه برادر شهیدش مواجه می شود او را منصور قاسمی معرفی می کند.

کارگردان : جمشید حیدری
بازیگران : ابوالفضل پورعرب ، حسن جوهرچی ، لیلا بوشهری ، مهدی فقیه و…
خلاصه داستان : در فیلم حماسه قهرمانان ،با پایان یافتن تحصیلاتش در زمینه علوم ارتباطات و ماهواره های مخابراتی, با مدرک دکترا به ایران می آید تا در یک عملیات نفوذی در خاک عراق شرکت کند. در بدو ورود به کشور، او به سیستان و بلوچستان می رود تا همسرش صنم را ببیند و برای رفتن به مأموریت خطرناکش ، از او و خانواده خود خداحافظی کند و…

حسین درحال سجده آنقدر دعا خواند که کمکم سرمای صبحگاهی را فراموش کرد. دوباره چشمهایش گرم شد و خوابش برد.
خوابش که برد، دید انگار دوباره کودک شده است. دوباره مثل روزهای کودکی روی شانههای پدرش نشسته و همراه با او دارد دور حرم حضرت معصومه(س) و دور حرم حضرت امام رضا(ع) طواف میکند… بعد دید ناگهان همهجا شلوغ شد. شلوغِ شلوغ … مردم از همه سو ریختند کنار دست پدرش و او را سوار بر شانههای خود کردند. حسین حالا سوار بر شانههای مردم داشت پرواز میکرد. شاد و سبکبال….
آنسو، مادرش را دید. مادر داشت حسین را صدا میزد: «حسین حسین حسین …».
* دربارهی کتاب:
نویسنده خود دربارهی انگیزهی نوشتن این کتاب در مقدمه آورده است:
«خواب خون را در پاسخ یک نیاز درونی دیرینه نوشتهام و چون آن را یک رمان تاریخی میدانم، در نوشتن حوادث آن از وقایع تاریخی معاصر استفاده کردهام. پس آنچه در این کتاب آمده است، الهامگرفته از واقعیتهای تلخ و شیرین دوران دفاع مقدس و شاید تنها تصویری گنگ و مبهم از آن حماسههای شورانگیز است.
برای نوشتن این حداقل، تا توانستهام تلاش کردهام. گفتوگو با خانوادهی شهید (پدر، مادر و برادران) و دوستانش، دیدن نوارهای ویدئویی مربوط به خاطرات خانواده، دوستان و معلمان شهید دربارهی او، و خواندنِ همهی آثاری که دربارهاش منتشر شده بودند، از جملهی این کارها بوده است.
علاوه بر این، چون شهید فهمیده در خرمشهر جنگیده و در همانجا به شهادت رسیده بود، لاجَرَم تصویر کلی جنگ خرمشهر در طی این داستان لازم بود. من برای خلق چنین تصویری میبایست به خاطرات رزمندگان دربارهی خرمشهر پناه میبردم. پس هرچه در این باره یافتم، خواندم و بدیهی است که از آن میانه، بعضی حوادث عینی را از آن خاطرات گرفتم. از آن جمله از خاطرات تنی چند از حماسهآفرینان خرمشهر در کتاب بسیار ارزشمند «مردان جنگ» به کوشش «سیدحسین میرپور» و کتاب «حدیث حماسهها» گردآوری و چاپ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.»
* کتاب خواب خون، جایزهی ادبی شهید «حبیب غنی پور» را کسب کرده است.

خلاصه داستان : فیلم درباره عملیات شناسایی والفجر ۸ است و مقطع بین سال ۶۲ تا ۶۴ را روایت میکند. در این فیلم عملیات هوایی، جنگ در آب و خشکی به تصویر کشیده میشود ….

عده ای از بسیجیان تخریب چی بعد از باز کردن معبر بر انجام عملیات در اثر بمباران به شهادت می رسند و از این میان تنها دو نفر باقی می مانند تا کار را یکسره کنند. از طرفی حضور نیروها و تجمع آن ها در یک نقطه باعث بیماری و فشار روانی بسیاری می شود. در این میان دو تن از تخریب چی ها به خاک دشمن نفوذ می کنند و حوادث بسیاری را موجب می شوند و با بدست آوردن بی سیم موقعیت دشمن را که برای یک عملیات بزرگ تدارک می بیند، به مرکز فرماندهی نیروهای خودی اطلاع می دهد. از سوی دیگر دیده بان دشمن که دائماً آتش توپخانه عراقی ها را هدایت می کرد، توسط یک بسیجی ماهر به دام می افتد، در انتها نیروهای خودی به مقر دشمن حمله کرده و دشمن را تار و مار می کنند.

خلاصه داستان : هشت نفر از گردان نیروی مخصوص ارتش مامور نفوذ در نیروهای ویژه عراقی می شوند و پادگان نیروهای ویژه عراق را مدتی در اختیار می گیرند. چند تن از افراد گردان ضمن انجام این ماموریت به شهادت می رسند اما بقیه موفق به انجام نقشه های خود می گردند.

وحید در حال ساختن یک فیلم جنگی است، او از علی دوست آهنگسازش دعوت کرده تا با دیدن قسمتهایی از فیلم که آماده شده آهنگی بسازد اما علی نمی تواند با فیلم ارتباط درستی پیدا کند. علی به قصد آشنایی با فیلم به همراه وحید به محل فیلمبرداری می رود اما ناگهان هر دو با رفتن به یکی از خاک ریزهای ساخته شده، خود را در قلب سنگرهای واقعی جبهه، در منطقه ی چزابه می یابند. وحید از این حضور خشنود است اما علی از بودن در این منطقه با خطرهای زیادش راضی نیست و طاقت دیدن صحنه های واقعی جنگ و کشته شدن جوانان را ندارد. وحید با دیدن بهروز، صمد، فرمانده حسن کاوه و مراد چلچراغ و مرتضی و بقیه همرزمانش به کمک آن ها می رود، اما بالاخره آن ها به دوران حال و به محل فیلمبرداری فیلم وحید برمی گردند.





