به اسمت میرسم دیوونه میشم عجب دل میبره آوازه ی تو
واست فرقی نداره خوب یا بد فدای لطف بی اندازه ی تو
همین که اشک میریزم من به یادت عزیز چهارده معصوم میشم
بدون تو بهم میریزم آقام صدات که میزنم آروم میشم
میدونم که فراموشم نکردی میگیرم حاجتمو آخر از تو
منو زهرا به دست تو سپرده خودمونیم آقا کی بهتر از تو
سلام ای مهربون ترین رفیقم حسین جان ذکر خوب هر دقیقم
سلام ای مهربون ترین رفیقم حسین جان ذکر خوب هر دقیقم
به این امید جون دادی گمونم که قلب مرده ی ما جون بگیره
بمیرم اونقدر سختی کشیدی که این دنیا به ما آسون بگیره
یه جوری دوست دارم من که میخوام اگه نباشی تو دنیا نباشه
بعیده واسه ی بی سرپناها تو کشتی نجاتت جا نباشه
هنوزم تشنه ی یاری میدونم هنوزم بازه راه خیمت آقا
هنوزم خواهرت میخونه با اشک گلی گم کرده ام میجویم او را
سلام ای مهربون ترین رفیقم حسین جان ذکر خوب هر دقیقم
سلام ای مهربون ترین رفیقم حسین جان ذکر خوب هر دقیقم
در این کتاب، همراه کاروان امام حسین علیهالسلام، از مدینه به سوی مکّه حرکت می کنیم و بعد از آن نیز، حوادث مسیر مکّه تا کربلا و حماسه عاشورا را از نزدیک می بینیم؛ همچنین با داستان قهرمانی حضرت زینب (س) در سفر کوفه و شام، آشنا می شویم.
این داستان روایت سیر حرکت توحیدی و حق طلبانه «امام حسین علیه السلام» از سرزمین حجاز به عراق است که با هدف اثبات وحدانیت و نفی وجودی یزیدیان طول تاریخ و آگاهی مردم همه ادوار بود. حدیث شجاعت، ایثار و شهادت در مقابل حکایت خیانت و جنایت.
حاج یوسف که بانی برگزاری مراسم تعزیه در روستایشان شده، از نقاش میخواهد تا نقشی از واقعه عاشورا را بر روی پرده نقاشی کند. حبیب، پسر حاجیوسف که کودکی کنجکاو است، از نقاش در مورد آنکه چرا شمر را نکشیده است، سوال میکند. پاسخ نقاش، حبیب را به فکر فرو برده و او در عالم کودکانهاش تصمیم میگیرد تا کاری کرده و نگذارد شمر تعزیه امام حسین (ع) را به شهادت برساند . . .