مستند راهیان نور ویژه هنرمندان که از بندر عباس آغاز و به جزیره ابوموسی در خلیج فارس می رسد.
داستان گم شدن یک شیعه عراقی در جریان آخرین روزهای جنگ تحمیلی است که پس از سالها، همسرش با دیدن عکس وی در یکی از روزنامه ها، راهی ایران می شود و به دنبال مردی می گردد که با همسرش سابقه دوستی دارد و اما داستان تا آنجا پیش می رود که خانواده هایشان نیز درگیر ماجرا های ناخواسته ای می شوند.
در اواخر مهر ماه ۱۳۵۹، هنگامی که خرمشهر در خطر سقوط قرار دارد، یک گردان از پاسداران به فرماندهی مرتضی برای کمک به رزمندگان این شهر از تهران حرکت می کند و چون جاده های آن حوالی در دست عراقی هاست، آنان بایستی از بندر ماهشهر به وسیله هلیکوپتر خود را به خرمشهر برسانند اما کوشش او برای در اختیار گرفتن هلیکوپتر ناکام می ماند و مرتضی گردانش را با یک لنج از طریق خلیج فارس به خرمشهر می رساند. او و گردانش یک روز پس از سقوط خرمشهر به آنجا می رسند. طی نقشه ای، مرتضی همراه دو تن از بازماندگان رزمنده در خرمشهر شبانه به کمک یک بلم از کارون می گذرد و به مواضع دشمن نفوذ می کنند تا با تهیه نقشه از استحکامات دشمن در خرمشهر آمادگی اطلاعاتی لازم جهت ضربه زدن به عراقی ها بدست آید. آن ها از کارون میگذرند و طی چند روز اقامت در خرمشهر، با لباس عراقی ها اطلاعات لازم را بدست می آورند. اما چون عراقی ها از وجود آن ها باخبر می شوند ناچار بازمی گردند و شب هنگام، بر اثر درگیری با عراقی ها همراهان مرتضی به شهادت می رسند و مرتضی آنان را به وسیله همان بلم به آن سوی کارون می رساند.
این مستند پیرامون سفر های اردوهای فرهنگی ، زیارتی راهیان نور به مناطق عملیاتی غرب میهن اسلامی می باشد.

قربان قصد دارد برای سفر گردشی به ارمنستان برود، اما اتفاقات آنطور که میخواهد پیش نمیرود. او سر از دمش درمیآورد. نمیداند باید چه کار کند. نمیداند باید چه تصمیمی بگیرد. پس تصمیم میگیرد در دمشق بماند و از حرم حضرت زینب (س) دفاع کند.
بخشی از کتاب حبیب حبیب قربان:
وحید ساک را از قربان گرفت و هر دو به سمت یکی از اتاقهای صحن زینبیه رفتند. بهشکل متغیر ۱۰ نفر در آشپزخانهی زینبیه مشغول به کار بودند. وحید مسئولیت آشپزخانه را برعهده داشت: پنج نفر ایرانی، یک نفر افغانستانی، یک نفر پاکستانی و دو نفر دیگر سوری.
وحید برای بار سوم به سوریه اعزام شده است. از همان سفرِ اوّل بهعنوان آشپز به سوریه آمده بود. بار دوم یک ماه در خط مقدم حضور داشت و از ناحیهی پای راست زخمی شد. به توصیهی سردار همدانی مدیریت آشپزخانه را به عهده گرفت. کار در آشپزخانه سخت و امنیتی بود و هیچ شخصی غیر از افراد معتمد در آشپزخانه حق رفتوآمد نداشتند.
«ابوزینب» از شیعیان پاکستان و اهل پاراچنار بود. قربان از بدو ورود و دیدن آمیتا از او خوشش آمده بود و دنبال فرصتی میگشت تا با او طرح رفاقت بریزد.
«سیدمحسن»، یا همان «شیر دره»، بهسبب شباهت بیش از حدش به احمد شاه مسعود، به این نام صدایش میکردند. خودش بهتنهایی یک دیگ پر از برنج را جابهجا میکرد.
«یاسر حبیب» و «ابوجاسم» اهل سوریه بودند. بیشتر اوقات بیرون از زینبیه برای خرید مایحتاج و لوازم پختوپز به سر میبردند.
مردم دمشق با ایرانیها و افراد غریبه رفتار دوستانهای نداشتند. وحید بهناچار دو نفر از بچههای سوریه را به این کار گمارده بود. ابوجاسم از شیعیان خیابان «الأمین» دمشق بود که پدرش بازاری بود، ولی حالا دوزاری هم نداشت. ابوجاسم خودش این حرف را گفت. بسیار دستپاک و اهل حلال و حرام بود. وحید براساس تمهیدات و شرایط موجود، او و یاسر حبیب را مأمور خرید کرده بود.
پنج نفر دیگر از بچههای ایران که متشکل از قربان، شخصیت اصلی ما، و آشپزخانهی زینبیه، اگر اغراق نباشد یکی از شخصیتهای تاثیرگذار آن روزهای سوریه. قربان تازهکار بود و در بیشتر امور روزمره خالی میبست. کمی ترسو و تحصیلکردۀ تاریخ بود. دلی داشت بهوسعت و فراخی همۀ تاریخ.
روحالله، تُرک بامَرام، چاقوچله، بهتنهایی میتوانست خوراک یک ماه جبههی دشمن را تأمین کند. هنوز بین او و قربان چیزی ردّوبدل نشده بود تا متوجه شویم آیا مثبت است یا منفی.
محمدرضا یا ممد آبادانی. تنها آشپزی که ناخواسته در این کار حرفهای شده بود. پدرش ارتشی و مادرش معلم. فرزند بزرگ خانواده که با داشتن سه خواهر و برادر کوچکتر از خودش، وظیفهی سیر کردن شکم آنها را بر عهده داشت.
حبیب بربری، بچهی جنوب شهر تهران و یک لوطی تمامعیار بود. خودش میگفت لطف امام حسین (ع) و دعای مادرش باعث شده قدم در این راه بگذارد.
متین شوماخر، رانندهی شوتی که بچهها را با تویوتا هایلوکس از فرودگاه به زینبیه آورده بود. بچهی جنوب ایران بود. میگفت عاشق شِورلِتم، ولی هنوز توفیق خرید پیکان هم نصیبم نشده.
مکانیک ماشینهای خارجی و مهمتر از همهی اینها بهقول وحید، استاد تعمیر دلهای شکسته است.
مستند روایت فتح-مجموعه روایت مهر-هوری-پیرامون زندگی وشهادت سردار شهید محمدرضا کارور
زمان : ۴۳:۱۰
نماهنگ «رزق شهادت» با تدوین و خوانش مجتبی سرمدی و شعری از مرضیه عاطفی به یاد شهدای حمله تروریستی و ناجوانمردانه در حرم شاهچراغ توسط «روابط عمومی روزنامه جوان» منتشر شد.
داستان سریال مدافعان شهر :
(پایانی): صحبتهای حیات قاسم نژاد، سردار قدرت الله احمدیپور، محمد نظر عظیمی، مجتبی مهدی خانی، قدرت الله حسنی و ماشالله پر نور (از مدافعان شهر)
عراقیها در کیلومتر ۴ گیلانغرب بودند. مردم و سربازها کمکی نداشتند، خیلیها به شهادت رسیدند. شخصی به نام جمیل عباسی که از نیروهای عراقی بود، چند نفر از اسرای ایرانی را نجات داد. در نهایت مردم با همکاری یکدیگر پیروز شدند و به عراقیها اجازه تصرف شهر را ندادند. عراقیها شکست خورده و در ۵ آبان ۵۹ مجبور به عقبنشینی شدند.
در پایان تصاویری از سردار محمد پاکپور، سردار محمد نظر عظیمی، قدرت الله احمدیپور، قدرت الله حسنی، غفار قادری، جوهر جوانبخش، مجتبی مهدی خانی، امیر محمدعلی طاهری، حیات قاسم نژاد، جمیل عباس، ابراهیم زنگنه، ماشالله پرنور، خسرو امینی (پاسدار)، علی اشرف پیرو (از مدافعان شهر) و تصویر مادر شهید صفر خوش روان نشان داده میشود.
فیلمبرداری این سریال در مناطق قصرشیرین، گیلانغرب، نفت شهر و سومار استان کرمانشاه انجام شده و مقاومت مردمی شهرستان گیلانغرب را در پی حمله رژیم بعثی عراق به تصویر میکشد.
برای نگارش سریال «مدافعان شهر» ۳۰۰ مصاحبه با فرماندهان و پیشکسوتان دفاع مقدس صورت گرفته و همچنین از مصاحبههای فرماندهان ارتش بعث که در آرشیوها موجود بوده فیلمنامهای براساس واقعیت توسط محمدحسن عموری نگاشته شده است.
چندین ماه قبل از تجاوز رسمی عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، در تیر ماه همان سال توپخانه عراق به صورت پراکنده اقدام به گلوله باران روستاهای مرزی استان کرمانشاه کرد. در ۳۱ شهریور همزمان با تجاوز در جنوب، چندین لشگر عراق با اشغال شهرهای نفت شهر، قصر شیرین، سومار و سرپل ذهاب،به طرف شهرستان گیلانغرب حرکت کردند که با مقاومت مردمی روبرو شدند.
در این فیلم ۱۰۰ بازیگر توانمند از کشور در کنار بازیگرانی از استان کرمانشاه به ایفای نقش پرداختهاند که از این میان میتوان به جعفر دهقان (شهید قدرتالله پیرزادفر)، کاوه خداشناس (شهید علی ابراهیمزاده)، رسول عیسیمنش (شهید برزو احمدی)، امیر پرویزی (شهید صفر خوشروان)، مسعود محمدی (شهید علی اکرم پرماه)، بنیامین ایثاری (حیات قاسمنژاد)، مهران عبدالله نژاد (قدرتالله احمدیپور)، زهرا نادری (شهیده نصرت بسیطی)، مهدی گل محمدی (مجتبی مهدیخانی)، پیام حسن خانی (شهید حسین بسیطی)، جواد صفری (شهید منوچهر عباسی)، کیومرث زرانگوش (شهید کاوه احمدزاده)، یاسر عیسیمنش (جمیل عباس ابراهیم زنگنه)، زهرا نادری، مهشید جوادی و … اشاره کرد.
برخی از عوامل سریال «مدافعان شهر» عبارتند از: تیتراژ: سلاله سلیمی طاری، طراح گریم: حامد علی بخشی، طراح صحنه و لباس: محمود نهضت سرشت، مدیر جلوه های ویژه بصری و اصلاح رنگ: بهمن قهاری، تدوین: بهمن قهاری، مدیر صدابرداری: آرش برومند، مدیر تصویربرداری: فرهاد طالبی نژاد، طراحی و ترکیب صدا: پیمان شاه محمدی، مدیر پروژه: سرهنگ پاسدار سعید حسنی، تهیه کنندگان: حمیدرضا راوش و علی فاتحی، نویسنده و کارگردان: محمد حسن عموری.
فیلم سنمایی «۲۳ نفر»، بر اساس کتابی اثر یوسف احمدزاده به نام «آن بیست و سه نفر» نوشته شده و درباره ۲۳رزمنده نوجوان است که بین ۱۳ تا ۱۷ سال داشتند و در جریان جنگ ایران و عراق در اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ در مرحله مقدماتی عملیات بیتالمقدس در مناطق مختلف جبهه به اسارت نیروهای عراقی درآمدند.
کارگردان : جواد اردکانی
بازیگران : داود عین آبادی ، محمد تقی نژاد ، رضا نامدار فدیهه ، حسن چودن ، ….
فیلم سینمایی به کبودی یاس پیرامون شخصیت شهید والا مقام عبدالحسین برونسی فرمانده نامدار جبهه های جنگ حق علیه باطل
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در مستند «راز سرخ صیاد»، روایتی کوتاه از زندگی شهید امیر سپهبد علی صیاد شیرازی را منتشر کرد.

شهید علی نجفی در سال ۶۵ در عملیات کربلای ۲ به شهادت رسیدند. از وی سررسیدی باقی مانده که در آخرین برگ این سررسید از خواننده میخواهد برای او دعا کند (بدون شوخی). این سررسید پس از ۲۸ سال اکنون قابل دریافت و مشاهده میباشد.
در این دفتر احادیث جالبی از امامان معصوم و اشعاری با خط شهید آمده است.