
«حجت » که تنها برادرش را در جنگ از دست داده است از اینکه در سال های آخر در کنارش نبوده رنج می برد و برای تسلی خاطر خود تابلویی را به یاد او سفارش می دهد. به زودی شرکتی که حجت با موفقیت اداره اش می کرد، دچار مشکل مالی می شود. تلاش او برای رفع این مشکل فرصتی فراهم می آورد تا به گذشته برگردد و زندگی خود و برادرش را مرور کند.

کارگردان: جواد اردکانی
تهیه کننده: علی لدنی
سمیه قرار است برای ادامه تحصیل به دانشگاهی در انگلستان برود. پدر او که از رزمندگان زمان جنگ تحمیلی است و اکنون در کارگاه شخصیاش کار میکند، تصمیم میگیرد کارگاه خود را بفروشد و به اتفاق خانواده به انگلستان بروند تا دخترشان راحتتر به تحصیلات خود برسد. آنها برای خداحافظی با اقوام خود به مشهد میروند، اما در آنجا اتفاقاتی میافتد که…
بازیگران:هدایت هاشمی، رز رضوی، اصغر همت، شیوا خسرومهر، امیرعلی نبویان، رضا فیاضی، سعید داخ و ساقی عسگری
فیلم مستند شهید رسول / نگاهی به زندگی شهید رسول حیدری / قسمت اول / لینک مستقیم دانلود
شهید رسول پس ازسال ها مجاهدت و تلاش در راه حق، در روز عید غدیر سال ۱۳۷۲ درکشور بوسنی – هرزگوین و در بوسنای مرکزی واقع در شهر ویسوکو متوجه شدند که منطقه ای از جاده وسیوکو توسط نیروهای کروات ( HVO) آلوده شده و این مسیر، مسیر عبور ایرانیان بود. ایشان دستور دادند که تا اطلاع ثانوی کسی از این مسیر عبور نکند و خود به همراه یکی از رزمندگان بوسنی به آن منطقه رفتند تا آن جا را مورد بررسی قرار دهند و قبل ازحرکت با مادرشان که سیده بودند تماس تلفنی گرفتند و ضمن تبریک عید به ایشان با حالتی روحانی با همه خداحافظی کردند و به کمین نیروهای کروات که در آن زمان با نیروهای مسلمان در حال جنگ بودند، اتفادند و پس از مقاوت شجاعانه به فیض عظیم شهادت نایل آمدند و به بزرگ ترین آرزوی خود رسیدند.
در این قسمت از این مستند با نگاهی به زندگی شهید رسول حیدری به دوران کودکی وی پرداخته می شود. نوجوانی، انقلاب و آغاز جنگ تحمیلی در زندگی شهید رسول از دیگر بخش های این مستند بود.
فیلم مستند شهید رسول / نگاهی به زندگی شهید رسول حیدری / قسمت اول
مدت زمان : ۲۸ دقیقه [قسمت اول]
کیفیت : TVRip (عالی)
پخش از : شبکه اول سیما
شعر زیبای”کربلا کربلا ما داریم می آییم” کار بزرگ یکی از بچه های شیراز بود که خودش از جانبازان جنگ و برادر شهید است که در بین رزمندگان خوانده است
کربلا ، کربلا ما داریم میاییم اسرای مظلوم ما داریم میاییم
صفدری، حزب اسلامی و یاران دادیم هفتادودو سردار هفتم تیر دادیم
بهشتی، مفتح، مطهری ها دادیم مصطفی خمینی، رجایی، باهنر ها دادیم
دستغیب، صدوقی، اشرفی، مدنی ها دادیم منتظر،محمد، اندرزگوها دادیم
کربلا ، کربلا ما داریم میاییم کربلا ، کربلا ما داریم میاییم
قدوسی، هاشمی، کلاهدوز ها دادیم عراقی با چمران جهان آرا دادیم
نامجو، فکوری، فلاحی، قرنی ها دادیم شیرودی، شریعت، عباس دوران دادیم
نزدیک لشکر کربلا ما جوون ها دادیم پیروان علی با حسین نوجوون ها دادیم
ارتشی هم سپاه، بسیجی ها دادیم
کربلا ، کربلا ما داریم میاییم کربلا ، کربلا ما داریم میاییم

خلاصه داستان فیلم : در فیلم عیسی می آید ، عیسی، اسیر ایرانی، از اردوگاه اسارت عراقی ها می گریزد و به سمت مرز ایران حرکت می کند. در بین راه نامه دخترش حنا را می خواند که از او خواسته زودتر به ایران برگردد و او را با دختر به باغوحش و شهربازی ببرد. عیسی که سخت مجروح شده، خود را تا لب مرزی آبی می رساند…. فیلم عیسی می آید را با لینک مستقیم و به صورت رایگان می توانید از ایرانیان دانلود دریافت کنید.
بازیگران فیلم : رضا کیانیان، رضا افشار، شیلا خداداد، آیدا تبیانیان، مجید عبدالعظیمی، علی اصغر طبسی

در این کتاب با زندگی و خاطرات بانویی نوجوان آشنا میشویم که عمر کوتاه، اما پرباری داشت. طاهره هاشمی در غروب روز ششم بهمن سال ۱۳۶۰، درحالی که چهارده بهار بیشتر از عمرش نمیگذشت، در درگیری خونین گروههای معاند با نیروهای بسیج و مردمی، شهید شد.
* عروس آسمان، نویسنده: وجیهه علیاکبر سامانی، نشر شاهد.

رعنا که مدتهاست منتظر بازگشت همسرش (حبیب) از جبهه است، حین نگهداری از پدر پیرش به وی در کار چراغ سازی نیز کمک می کند. این در حالی است که مردی به نام رحمت نیز خواستگارش است…
کارگردان: پناه بر خدا رضایی

سریال «برف بی صدا می بارد» حال و هوای دهه ۱۳۶۰ را به تصویر می کشد. در حالی که «نسرین» و خواهرش در حال آماده شدن برای مراسم ازدواج هستند، حملات هوایی افزایش می یابد. از طرفی افرادی قصد دارند تا با دسیسه های خود از این موقعیت استفاده کرده و این خانواده را نابود کنند.

بازیگران: محمد کاسبی ، مجید مجیدی ، رضا چراغی ، حبیب ولی نژاد ، عصمت مخملباف و …
خلاصه داستان : مشهدی ایمان عشق رفتن به جبهه را در سر دارد برای همین بدهکاری هایش را تسویه می کند، دخترش را به خانه بخت می فرستد و فرزند نابینایش را از روستا به بیمارستانی در تهران می برد، ولیکن دامادش و پسرش زودتر از او به جبهه می روند و با شهادت داماد و مجروح شدن پسرش و همینطور برای کمک به خانواده های بی سرپرست روستا، مشهدی ایمان در روستا ماندگار می شود، ولی برای اینکه مشکلات رفتن به جبهه از سر راهش برداشته شود به امام رضا پناه می برد و همان جاست که شفای فرزندش را می گیرد.

این کتاب، دربردارندهی نامههایی است که افراد متعدد برای پاسداشت مقام جانباز نوشتهاند.
برادر جانباز سرافراز و عزیزم
سلام
سلام بر تو، وارث میراث اجدادمان که اباالفضل گونه نظارهگر فروغ خورشید شدی و با چشمان خونفشانت طلیعه ظفر را در بامداد صلح و رهایی کاشتی تا مردان خدا را مسجود فرشتگان کنی. تو منبع فیاض فریاد بودی. تو چراغدار راه پرتلاطم ناامیدانی.
سلام من تو را چه حاصل که در برابر عروج معرفت بیپایان تو بسی اندک است. تو چشمهسار ایمانی، شوکت هر بهاری و پرچم هر پیروزی. تو با چشم روشنت زیباییها را میبینی، زیرا چشمان تو چلچراغ زخم یاران شهیدت شده است. تو جوانههای وجود یاران بیقرارت را سیراب کردی تا تشنگی را تجربه نکنند. طوفان از طنین گامهای باوقار تو از حرکت میایستد، وقتی چون آذرخش بیتاب در خون و دود و آتش اسوه جاننثاران شدی. تو با لبیک یا خمینیات استمرار حرکت رسولان را تایید کردی تا چند صباحی در این دنیای فانی رحمت ایزد منان را جلوهگر باشی.
ای سرو آزاده، ای سروقامت مهربان که اینچنین در انتظار غرش بارانی، استوار باش و چشم دل باز کن. با صلابت همیشگیات برخیز و تیر بر فرق دشمن بزن و با فریاد و زبان آشنای خود از صلابت شهیدان بگو. ای قاصد خوشبوی، ای که به منتظران نور پیام شوق دادی، بدان که تنها نیستی. هیچ زمان تنها نبودی و اکنون نیز تنها نیستی. ما تو را چون تکسواران وادی نور تا بهار انتظار بدرقه خ

مستندی فوق العاده زیبا و تاثیر گذار از شرح حال زندگی بسیجی مخلص ” شهید حسن قنبری” ، جوانی از نسل چهارم انقلاب اسلامی
موضوع : مستند / مذهبی – شهادت
کاری از : مرکز فیلم سازی راوی
مدت زمان : ۷۵ دقیقه

سرود “باغبون” توسط مرکز موسیقی مأوا در وصف شهید عبدالحسین برونسی، تهیه و منتشر شده است.
این سرود، یکی از قطعات آلبوم بزرگراه است که گروه سرود رویش مشهد به اجرای آن پرداخته است.


کارگردان: احمد کاوری
خلاصه داستان: یک گروه تئاتر به قصد فراهم آوردن اوقات خوش برای رزمندگان و روحیه دادن به آنها، در ایام نوروز برای اجرای نمایش به جبهههای جنگ میروند. در ابتدا فضای جدید برایشان فشارهایی را به وجود میآورد، اما حوادث مختلف باعث میشود که به مرور زمان اضطرابشان کاهش یابد و با گذشت زمان باورهای معنوی در وجودشان پر رنگتر شود .
بازیگران: اکبر عبدی، رضا ناجی، مجید صالحی، امیر نوری، امیررضا دلاوری، عارف لرستانی، هادی کاظمی، رابعه اسکویی، خاطره حاتمی و

این کتاب بخشهایی از زندگی دانشمند هستهای، شهید «محسن فخری زاده»، را روایت میکند.
شهید «محسن فخریزاده مهابادی» در سال ۱۳۳۶ در قم متولد شد. وی مدرک کارشناسی ارشد مهندسی هستهای داشت. او از ابتدای روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی و «تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» به عضویت سپاه درآمد و به درجهی نظامی «سرتیپ پاسدار» نائل شد.
با تشکیل واحد تحقیقات ویژهی اتمی (تیم ۳۲) در مرکز تحقیقات سپاه پاسداران، فخریزاده از همان ابتدا در این مرکز فعالیت خود را آغاز کرد.
محسن فخری زاده از سال ۱۹۹۲ بهعنوان عضو هیئت علمی دانشکدهی فیزیک «دانشگاه امام حسین» سپاه، امکانات این دانشگاه را برای تحقیقات هستهای بهکار گرفت و سپس رئیس «دانشگاه صنعتی مالک اشتر» شد.
او رئیس «سازمان پژوهش و نوآوری دفاعی (سپند)» بود. وی همچنین یکی از دانشمندان مؤثر و رده بالای حوزهی تحقیقات علمی در کشور بود.
گفتنی است نام او در میان یکی از پنج شخصیت ایرانی موجود در فهرست ۵۰۰ نفره قدرتمندترین افراد جهان، در نشریهی آمریکایی «فارین پالیسی»، منتشر شده است.
همچنین نامِ این دانشمند ارشد «وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح» و رئیس پیشین «مرکز تحقیقاتی فیزیک» (PHRC) در تاریخ ۲۴ مارس ۲۰۰۷ میلادی، در فهرست تحریم شدگان ایران از سویِ شورای امنیت سازمان ملل قرار گرفت.
محسن فخریزاده تنها دانشمند هستهای ایرانی است که «بنیامین نتانیاهو»،نخستوزیر رژیم صهیونیستی، نام او را مستقیماً در جلسهی تبلیغاتی خود به زبان آورد و ادعا کرد دربارهی برنامهی تسلیحاتی اتمی کار میکرده است.
سرانجام این دانشمند برجستهی هستهای در ۷ آذر ۱۳۹۹، در منطقه آبسرد دماوند، به دستِ عاملان استکبار به شهادت رسید

فیلمی به کارگردانی مجتبی راعی ساختهٔ سال ۱۳۷۱ است.
گروهی از رزمندگان ایرانی پس از عبور از موانع بسیار به نیروهای دشمن حمله ور می شوند وپس از وارد کردن ضرباتی به آن ها در محاصره قرار می گیرند. رزمندگان با کمبود مهمات و تلفات سنگین و تنگ تر شدن حلقه محاصره دشمن تصمیم می گیرند برای شکستن حلقه محاصره تونل باریکی حفر کنند….
بازیگران: مهدی فقیه, عبدالحسن برزیده , علیرضا اسحاقی , محسن قصابیان , فرید کشن فلاح

گل پامچال نام یک مجموعه تلویزیونی از محمدعلی طالبی است ساخته شده در سال ۱۳۷۰. این سریال به عنوان محبوب ترین سریال سال شناخته شده و پس از گذشت سالهای بسیار در ذهن بینندگان آن به جا مانده است.
داستان این سریال درباره زندگی دختری است به نام لیلا که پس از بمباران شدید محل زندگی اش در جنوب کشور و کشته شدن تمامی اهالی آن به پیرمردی پناه می برد و از او برای یافتن خواهرش که در شمال کشور زندگی می کنند کمک می گیرد…
بازیگران : فاطمه معتمدآریا، داوود رشیدی، ستاره جعفری، کیومرث ملک مطیعی، رضا بابک، مریم حمیدی، اسماعیل گرامی، تانیا جوهری، محمود بصیری، پروین سلیمانی و مهری مهرنیا

خلاصه داستان : در جنگ ایران و عراق، حامد که پدر و مادر خود را در بمباران و اشغال بستان گم کرده است، به اردوگاه مهاجران جنگی د رشمال کشور منتقل می شود….
بازیگران : مهدی اسدی ، محسن پناهی ، محسن موسوی ، فاطمه تقوی ، رضا یاقوتی ، هدایت اله نوید ، علیرضا رهبری ، محمد یوسفی ، مریم اشرفی

روایت مشروح و مبسوط از عملیات خیبر در طلائیه و تفحص در این منطقه
اردوی کانون رهپویان وصال به مناطق جنگی – سال ۱۳۹۱
محتوای این روایتگری:
ـ شرح عملیات خیبر در طلائیه، جزایر مجنون و هور و مظلومیت رزمندگان در طلائیه
ـ خاطراتی از چشم انتظاری خانواده های شهدا بعد از شهادت رزمندگان
ـ شرح کامل و دقیق تفحص در سه راهی شهادت
نقش و فعالیت پایگاه ششم شکاری بوشهر (شهید یاسینی) در دوران دفاع مقدس براساس خاطرات سرهنگ خلبان منوچهر شیرآقایی ، محور اصلی این برنامه است .


«لطیف عشق» با نثری روان و شیرین، داستانِ زندگیِ سروان شهید «لطیف رنجبری» را روایت میکند.
«لطیف رنجبری» در چهارم اردیبهشت ۱۳۲۶ در روستای «آل کبود» از توابع شهرستان «بیجار» استان کردستان زاده شد. او در دوران دفاع مقدس، وظیفهی آموزش و سازماندهیِ بسیاری از گروههای اعزامی به مناطق عملیاتی را برعهده داشت و با سِمت فرماندهیِ گروهان ۳ از گردان رزمی ۷۰۷ «حضرت ابوالفضل علیه السلام» به جزایر مینو و منطقهی اروندکنار رفت.
لطیف رنجبری حدود یک سال و نیم در این منطقه ماند و پس از چهار ماه، به یکی از مناطق جبههی غرب که تحت کنترل ضدانقلاب در استان کردستان بود، منتقل شد و در مدت چهارماه حضورش توانست امنیت بالایی در منطقه ایجاد کند و بسیاری از آن مناطق را از حضورِ ضدانقلاب و دموکرات پاک کند.
سردار لطیف رنجبری، در تاریخ ششم دی ماه ۱۳۶۲ در یکی از مناطق پاکسازی نشده با اشرار درگیر شد و سه تن از اشرار کومله را به هلاکت رساند. اما سرانجام از فاصلهی ۱۵۰۰ متری با اسلحهی سیمینوف، از سویِ گروهکهای کومله و دموکرات، از ناحیهی قلب تیر خورد و به شهادت رسید.
* لطیف عشق، نویسنده: محمدعلی آقامیرزایی، نشر شاهد، ۱۳۹۲.

تارا به اصرار همسر رزمنده اش فرهاد، به مناسبت انتشار اولین کتابش «تب توت فرنگی» از همه کسانی که نامشان در این کتاب برگرفته از خاطرات واقعی تارا آمده، دعوت می کند تا با هم جشن بگیرند. همان شب در جریان جشن، پس از ورود ناشناسی به خانه آنها صدای شلیک می آید، فرهاد کشته و تارا نیز به شدت زخمی می شود. پلیس بهترین سرنخ را همان کتاب تارا می داند و از همه کسانی که نامشان در کتاب آمده تحقیق می کند. سیمین، ترانه دوست صمیمی تارا را پیدا می کند و پیشنهاد می کند تا کتاب را بخواند. تارا کتاب را تقدیم به دوستش روژین کرده است. ترانه با خواندن کتاب گذشته را به خاطر می آورد. این که آنها ـ تارا و روژین و او ـ دوستان صمیمی همدیگرند، اما روژین که مجبور است تن به ازدواجی ناخواسته بدهد درست در روز ازدواجش توسط عوامل پسرخاله اش جلال دزدیده می شود. از آن سو ترانه، تورج برادرش را به یاد می آورد که خواستگار سمج تارا است، اما تارا به فرهاد، رزمنده ای که دوست برادر شهیدش محمود است، علاقه دارد. در زمان حال و در مراسم تدفین فرهاد، امیر شوهر ترانه به دیدن او می آید و معلوم می شود آنها با داشتن یک دختر پنج ساله به نام غزاله، متارکه کرده اند و امیر اصرار دارد که آنها دوباره با هم زندگی کنند. از سوی دیگر پلیس به تورج مشکوک است، زیرا سال ها قبل تارا به خواستگاری تورج جواب منفی داده، اما خودش به خواستگاری فرهاد رفته و نهایتاً با او ازدواج کرده است. نسرین گذشته را به خاطر می آورد که تورج چگونه در یکی از روزها به مقر زنان رزمنده آمده تا از تارا انتقام بگیرد، اما نهایتاً دست به خودزنی می زند و باز در زمان حال وقتی ترانه و سیمین به محل کار تورج می روند متوجه می شوند که او توسط پلیس دستگیر شده است. همکارش می گوید حیف که تورج در زمان جنگ و در اسارت توانایی حرف زدنش را از دست داده و گرنه تعریف می کرد که او سردار را نکشته است. چند شب بعد غزاله توسط شخصی از ماشین پدرش امیر دزدیده می شود و رباینده، امیر را تهدید می کند که می تواند انتخاب کند که یا چشم های او کور شود یا چشم های دخترش غزاله. از طرفی رباینده به ترانه زنگ می زند و به او می گوید حالا زمانی است که او باید به ماهیت واقعی امیر که نام مستعار شهاب را دارد پی ببرد. ترانه که به امیر معترض است و به ترانه می گوید که شوهر روژان کسی است که چشمان فرهاد را کور کرده و حالا هم قصد کشتن او را دارد. نسرین که از زبان ترانه نام روژان را می شنود، باز گذشته و روز دستگیری روژان به جرم جاسوسی برای عراقی ها را به یاد می آورد و این که چگونه چند روز بعد عوامل جلال به قرارگاه حمله می کنند تا روژان را نجات دهند، اما او که در مواجهه با تارا معنای زندگی را فهمیده از رفتن امتناع می کند و نهایتاً کشته می شود. جلال با این تصور که زنش در قرارگاه و توسط فرهاد کشته شده چشمان او را کور می کند ولی بعد براساس کتاب تارا پی می برد که قاتل روژان شهاب بوده است. در زمانی که قرار می گذارد غزاله را به او تحویل دهد و چشمانش را کور کند، امیر باز او را گول می زند و تأکید می کند روژان زنده است و جلال می تواند با موبایل با او صحبت کند. اما موبایل در دست جلال منفجر و او کشته می شود. ترانه که در جریان همه وقایع قرار گرفته، با نفرت می گوید که دیگر نمی تواند امیر را تحمل کند. امیر هم که نمی تواند او را بکشد نهایتاً خودش را از بالای برج پرتاب می کند. از طرفی دیگر تارا با به یاد آوردن فرهاد در بیمارستان می میرد.





