
کتاب «نه روز بود، نه شب» بر اساس زندگی شهید حسن عباسپور، به قلم نرگس آبیار (روشنا)، در سال ۱۳۸۵ در نشر شاهد به چاپ رسید.
دربارهی کتاب
کتاب «نه روز بود، نه شب» دربردارندهی ۱۱ داستان کوتاه مستقل است:
«دفتر گنج»، «بابای من وزیر بود»، «دختر انگلیسی»، «سرقت کتاب»، «نشقه ی کاکتوس»، «دریاچهی من»، «بابای من چطوری وزیر شد؟»، «غروب یکی از روزهای تابستان»، «خواهر لجباز»، «سفر با ماشین زمان» و «نه روز، نه شب».
دربارهی نویسنده
«نرگس آبیار» متولد ۶اسفند۱۳۵۰ در تهران نویسنده، کارگردان و فیلمنامهنویس ایرانی است. وی دانشآموختهی رشتهی ادبیات فارسی است و داستاننویسی را از ۱۳۷۶ آغاز کرد.
آبیار در سال ۹۳ با محمدحسین قاسمی ازدواج کرد. قاسمی تهیهکنندهی سینما است که در فیلم «شیار ۱۴۳» با همسرش، نرگس آبیار، همکاری کرد.
نرگس آبیار کار حرفهای خود را از سینما آغاز کرد و سال ۱۳۹۱ در فیلم «اشیا از آنچه در آینه میبینید به شما نزدیکترند» به عنوان کارگردان فعالیت داشته است. فیلمهای «شیار ۱۴۳» ساختهی سال ۱۳۹۲، «نفس» ساختهی سال ۱۳۹۴ و «شبی که ماه کامل شد» ساختهی سال ۱۳۹۷ از دیگر فیلمهای سینمایی اوست. او سالهاست به شکل حرفهای در حوزهی کودک و دفاع مقدس داستان مینویسد.
* کتاب:
نه روز بود، نه شب: زندگینامهی داستانی شهید حسن عباسپور
مؤلف: نرگس آبیار
سال چاپ: ۱۳۸۵
ناشر: نشر شاهد
تعداد صفحات: ۱۲۰

با شنیدن نام شهید «مهدی باکری» تنها چیزی که بر قلبها وارد میشود، عالم پرجاذبهی ملکوت است. هرچند تبیین قدر و منزلت انسانهایی که محبوب خدایند، در قالب مکتوبات بسیار دشوار است، اما شهد نهفته در کلام شهید هر دلی را به تسخیر درمیآورد.
«مهدی باکری» کنار من نشسته بود و تیراندازی میکرد. دوباره بهش اصرار کردم به عقب برگردد.
گفت: «مگه تو عقل خودت رو از دست دادی؟ از اینجا کجا برگردم؟»
در بین ذکرهایش نالهی ضعیفی کرد و به زمین افتاد. با عجله او را برگرداندم و در بغل گرفتم. دیدم پیشانیاش خونی است. هرچه او را صدا زدم و بوسیدم، پاسخی نشنیدم. فقط نگاهم میکرد. او را داخل قایق گذاشتم. یکی از افراد دشمن کنار دجله آمد و با آر پی جی شلیک کرد. آتش بهسرعت تمام قایق را دربرگفت. من به داخل آب پرتاپ شدم. قایق بهسمت شرق دجله رفت و در نقطهای دوردست کنار خشکی توقف کرد. شبهنگام به آن سمت رفتیم، اما متأسفانه هیچ اثری از شهید باکری و دیگران نبود.
شهید مهدی باکری، بهگواهی فرماندهان دفاع مقدس و همرزمانش، مدیریت، فرماندهی، جهاد و عرفان ناب اسلامی را درهم آمیخته بود و با روحی ملکوتی صحنهگردان مجاهدتهای خطوط اول نبرد بود. نظامیگری را دوست داشت؛ چون ظرفی بود برای «مجاهد فی سبیلالله» شدن. بار فرماندهی را به دوش میکشید، چون محملی بود برای ناصر خداشدن و این نصرت و ثبات تا آخرین لحظهی زندگیاش جاری بود.
در توصیف ابعاد نظامی شهید مهدی باکری برجستگی در طراحی تاکتیک و پیشرو بودن در خطوط اول نبرد و در ابعاد اخلاقی، فروتنی او زبانزد است. او از محدود فرماندهانی است که بهسبب روحیهی فروتنی بارها به صورت ناشناخته در عادیترین کارهای لشگر شرکت میکرد؛ بدون اینکه کسی متوجه شود.
مجموعهی مقالهها، سخنرانیها و گفتوگوهای دوستان و همرزمان شهید مهدی باکری در این کتاب گنجانده شده است.

کتاب روزهای جنگی سعید، خاطراتی از «سعید بلوری»، جانباز و رزمندهی گردان تخریب لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) است که گروه تحقیقاتی فتح، پژوهش و نگارش آن را بر عهده داشته است.
جنگ با تمام زشتیها و وجه غیرانسانى خود، الهامبخش آثارى زیبا در حوزهی ادبیات و فرهنگ پایدارى شده است. چهل سال از آغاز جنگ تحمیلى رژیم بعث عراق علیه ایران مىگذرد؛ جنگى که طولانىترین جنگ کلاسیک قرن بیستم دانسته شده است.
این کتاب خاطرات سعید بلوری، یکی از رزمندگان گردان تخریب لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص)، است که لحظات شیرین و حیرتانگیزش، آن را بسیار دلنشین کرده است.
تلاشهاى گوناگون و ارزشمندى براى ثبت ابعاد مختلف این رویداد عظیم در قالبهاى ادبى، هنرى و پژوهشى انجام گرفته است. با این حال، کماکان حجم بسیارى از موضوعها و رخدادهای این حماسهی ملى مغفول مانده است. مؤلف این کتاب به بخشی از این خاطرات و رخدادها اشاره کرده است.
سعید بلوری در بیستمین روز مرداد ماه سال ۱۳۴۵ متولد شد. مجروحیت او در دفاع مقدس یادگار ماندگارش شد؛ تنفس گازهای شیمیایی و جراحتهای چشم منظورمان است.
کتاب «روزهای جنگی سعید» از خاطرات این بزرگمرد میگوید.

قربان قصد دارد برای سفر گردشی به ارمنستان برود، اما اتفاقات آنطور که میخواهد پیش نمیرود. او سر از دمش درمیآورد. نمیداند باید چه کار کند. نمیداند باید چه تصمیمی بگیرد. پس تصمیم میگیرد در دمشق بماند و از حرم حضرت زینب (س) دفاع کند.
بخشی از کتاب حبیب حبیب قربان:
وحید ساک را از قربان گرفت و هر دو به سمت یکی از اتاقهای صحن زینبیه رفتند. بهشکل متغیر ۱۰ نفر در آشپزخانهی زینبیه مشغول به کار بودند. وحید مسئولیت آشپزخانه را برعهده داشت: پنج نفر ایرانی، یک نفر افغانستانی، یک نفر پاکستانی و دو نفر دیگر سوری.
وحید برای بار سوم به سوریه اعزام شده است. از همان سفرِ اوّل بهعنوان آشپز به سوریه آمده بود. بار دوم یک ماه در خط مقدم حضور داشت و از ناحیهی پای راست زخمی شد. به توصیهی سردار همدانی مدیریت آشپزخانه را به عهده گرفت. کار در آشپزخانه سخت و امنیتی بود و هیچ شخصی غیر از افراد معتمد در آشپزخانه حق رفتوآمد نداشتند.
«ابوزینب» از شیعیان پاکستان و اهل پاراچنار بود. قربان از بدو ورود و دیدن آمیتا از او خوشش آمده بود و دنبال فرصتی میگشت تا با او طرح رفاقت بریزد.
«سیدمحسن»، یا همان «شیر دره»، بهسبب شباهت بیش از حدش به احمد شاه مسعود، به این نام صدایش میکردند. خودش بهتنهایی یک دیگ پر از برنج را جابهجا میکرد.
«یاسر حبیب» و «ابوجاسم» اهل سوریه بودند. بیشتر اوقات بیرون از زینبیه برای خرید مایحتاج و لوازم پختوپز به سر میبردند.
مردم دمشق با ایرانیها و افراد غریبه رفتار دوستانهای نداشتند. وحید بهناچار دو نفر از بچههای سوریه را به این کار گمارده بود. ابوجاسم از شیعیان خیابان «الأمین» دمشق بود که پدرش بازاری بود، ولی حالا دوزاری هم نداشت. ابوجاسم خودش این حرف را گفت. بسیار دستپاک و اهل حلال و حرام بود. وحید براساس تمهیدات و شرایط موجود، او و یاسر حبیب را مأمور خرید کرده بود.
پنج نفر دیگر از بچههای ایران که متشکل از قربان، شخصیت اصلی ما، و آشپزخانهی زینبیه، اگر اغراق نباشد یکی از شخصیتهای تاثیرگذار آن روزهای سوریه. قربان تازهکار بود و در بیشتر امور روزمره خالی میبست. کمی ترسو و تحصیلکردۀ تاریخ بود. دلی داشت بهوسعت و فراخی همۀ تاریخ.
روحالله، تُرک بامَرام، چاقوچله، بهتنهایی میتوانست خوراک یک ماه جبههی دشمن را تأمین کند. هنوز بین او و قربان چیزی ردّوبدل نشده بود تا متوجه شویم آیا مثبت است یا منفی.
محمدرضا یا ممد آبادانی. تنها آشپزی که ناخواسته در این کار حرفهای شده بود. پدرش ارتشی و مادرش معلم. فرزند بزرگ خانواده که با داشتن سه خواهر و برادر کوچکتر از خودش، وظیفهی سیر کردن شکم آنها را بر عهده داشت.
حبیب بربری، بچهی جنوب شهر تهران و یک لوطی تمامعیار بود. خودش میگفت لطف امام حسین (ع) و دعای مادرش باعث شده قدم در این راه بگذارد.
متین شوماخر، رانندهی شوتی که بچهها را با تویوتا هایلوکس از فرودگاه به زینبیه آورده بود. بچهی جنوب ایران بود. میگفت عاشق شِورلِتم، ولی هنوز توفیق خرید پیکان هم نصیبم نشده.
مکانیک ماشینهای خارجی و مهمتر از همهی اینها بهقول وحید، استاد تعمیر دلهای شکسته است.

بی شک شهید همت نامی آشنا برای تمامی مردم ایران زمین است که اخلاص و تلاش فراوان این شهید بزرگوار او را به قهرمان ملی تبدیل کرده است که در تمامی قلبهای عاشقان جا دارد. در طراحی این نرم افزار “همچون شهدا (شهید همت)” سعی شده است، بهترین گرافیک و طراحی به کار گرفته شود و هم از مطالبی مفید و کاربردی برای مخاطب استفاده شود. این برنامه شامل ۷۵ داستان کوتاه از زندگی سراسر اخلاص شهید همت است که می توانید با استفاده از بسترهای موجود در برنامه آن ها را با دوستان و افراد مورد نظرتان به اشتراک بگذارید. در ضمن برنامه دارای ۷۲ تصویر زیبا و دیدنی از این شهید بزرگوار است، که تمامی آن ها بر روی کارت حافظه موجود در گوشی یا تبلت اندرویدی شما ذخیره می شوند.
شهید علی نجفی در سال ۶۵ در عملیات کربلای ۲ به شهادت رسیدند. از وی سررسیدی باقی مانده که در آخرین برگ این سررسید از خواننده میخواهد برای او دعا کند (بدون شوخی). این سررسید پس از ۲۸ سال اکنون قابل دریافت و مشاهده میباشد.
در این دفتر احادیث جالبی از امامان معصوم و اشعاری با خط شهید آمده است.
این دومین نرم افزاریست که توسط اعضای سایبری شیعه آباد طراحی شده است این نرم افزار که کاملترین نرم افزار دفاع مقدس اندروید تاکنون می باشد، حاصل تلاش یکماهه این گروه بوده که به حول و قوه اللهی در ۲۸ اسفند ماه ۱۳۹۲ به اتمام رسیده است.
سلام و عرض ادب
بلاخره پس از چند ماه تلاش(برنامه نویسی،گرافیک،جمع آوری مطالب و…) نرم افزار چند رسانه ای روایت عشق جهت استفاده کاربران گرامی آماده گردید.
این نرم افزار از لحاظ تصاویر و فایل های صوتی و تصویری به دلیل این که از منابع سایت های راسخون و نوید شهادت استفاده شده،غنی است.اما از لحاظ محتوایی با اینکه مطالب و خاطرات خوبی گردآوری شده چندان غنی نیست که انشاالله در ورژن های بعدی کامل تر می شود.
بخش های مختلف نرم افزار:
نرم افزار چند رسانه ای روایت عشق شامل دو بخش اصلی محتوایی وچند رسانه ای و چند بخش جانبی است:
الف)بخش محتوایی شامل:
۱- خاطرات*۲- عملیات ها*۳- یادگاران*۴- وصیت نامه شهدا*۵- کرامات شهدا*۶- زندگی نامه شهدا*۷- حرف دل*۸- خواندنی ها
ب)بخش چند رسانه ای شامل:
۱- نوای شهدا*۲- مستند*۳- کتابخانه*۴- مداحی*۵- گالری تصاویر*۶- روایتگری
ج)بخش های جانبی:
۱- خاطرات شما*۲- برگزیده ها*۳- ارتباط با ما*۴- درباره ما*۵- بروزرسانی
مهمترین امکانات نرم افزار :
منوی کشویی نرم افزار با امکاناتی نظیر کوچک نمایی،چاپ متون،لیست برگزیده ها و..
امکان تغییر سایز،رنگ و فونت نوشته ها به دلخواه همراه با قابلیت کپی برداری و چاپ
استفاده از قابلیت لمسی کلیدهایی مثل صفحه قبل و بعد(در راهنمای نرم افزار توضیحات بیشتر داده شده)
امکان برقراری آسان ارتباط با ما در داخل نرم افزار
قابلیت بروز رسانی خودکار نرم افزار
این دومین نرم افزاریست که توسط اعضای سایبری شیعه آباد طراحی شده است این نرم افزار که کاملترین نرم افزار دفاع مقدس اندروید تاکنون می باشد، حاصل تلاش یکماهه این گروه بوده که به حول و قوه اللهی در ۲۸ اسفند ماه ۱۳۹۲ به اتمام رسیده است.
ویژه نسخه ۲.۲ و بالاتر
هزینه دانلود : صلوات
نمایش رادیویی” آن مرد در باران رفت “؛ نویسنده مهدی طهماسبی ( براساس داستانی به همین نام از شهرام شفیعی )
کاری مشترک از رادیو تهران و اداره کل امور هنری و نمایش بنیاد شهید و امور ایثارگران،
داستان همراهی با خاطرات دختری به نام سمیرا است که شهر آنها درگیر جنگ قرار می گیرد و پدر عزم جنگ می کند…
یک روز مانده به شروع جنگ جوانی به نام محسن به همراه مردی به نام رحیمی که هر کدام برای کاری وارد خرمشهر شده اند ناخواسته وارد جنگ می شوند که….
نمایش رادیوئی قبل از واقعه کاری از شبکه رادیو تهران