دکتر عباسی
استاد رائفی پور
فروشگاه سایت

جستجو




در اين سایت
در كل اينترنت

آمار

تبلیغات

آخرین نظرات

پربازدیدترین مطالب

پرواز دیده‌‌بان
کتاب «پرواز دیده‌بان» درباره‌ی زندگی جان‌بازِ شهید «حشمت‌الله حیدری وانانی» است که به کوشش «افسانه حیدری» و نشر شاهد منتشر شده است.

درباره‌ی کتاب:
این کتاب در ۱۰ فصل خاطرات این جان‌باز شهید را روایت می کند. عنوان‌های این ۱۰ فصل عبارت‌اند از:
کودکی و نوجوانی، سال‌های رزم در نوجوانی و جوانی، شهید حشمت‌الله حیدری از نگاه هم‌رزمان، پس از جنگ، بروز بیماری، عروج، روزهای بازگشت، شهادت، پس از شهادت و تصاویر.
در صفحه‌ی ۱۶۸ کتاب به نقل از مادر شهید می‌خوانیم: «سه سال بعد از شهادت حشمت‌الله، توفیق زیارت خانه‌ی خدا را پیدا کردم. مثل همیشه جای خالی‌اش را در این زیار‌ت‌ها حس می‌کردم. من همیشه به حضور فرزند شهیدم در زندگی‌ام باور قلبی داشته‌ام.
دستم توی دست آیت‌الله بود و داشتم طواف می‌کردم. درحال چرخیدن به دور خانه‌ی خدا بودم که یک‌دفعه دیدم یک نفر با لباس بسیجی آمد و درست مقابلم ایستاد. من هم بی‌اختیار ایستادم. نگاهش که کردم دیدم حشمت‌الله است! با خودم گفتم: خدایا مگر می‌شود؟ یعنی این حشمت‌الله من است؟
همان‌طور ایستاده بود و حرف نمی‌زد؛ فقط نگاهم می‌کرد… خیلی هوای دیدنش را کرده بودم. اصلاً به نیّت او داشتم طواف می‌کردم. یک آن به سمتم آمد و بعد، از جلوی چشمم محو شد. به خودم که آمدم، دیدم چیزی توی دستم هست؛ مشتم را که باز کردم، یک تسبیح عقیق هفت‌مهره‌ی دورنگ و ریزی دیدم که می‌درخشید. با دیدن تسبیح، به گریه افتادم. خدا می‌داند حال عجیبی داشتم…».

درباره‌ی نویسنده:
افسانه حیدری در کتاب «پرواز دیده‌بان» زندگی برادر شهید خود، حشمت الله حیدری، را روایت می‌کند. وی در بخش مقدمه‌ی کتاب، با اشاره به مشاهده‌‌ی فراخوان بنیاد شهید برای مسابقه‌ی داستان‌نویسی «رؤیاهای صادقه شهیدان» نوشته است: «به یاد روزهای پرمرارت برادرم و رؤیای صادقه او افتادم. سر ذوق آمدم، بخشی از زندگی برادر شهیدم را در قالب داستان کوتاه نوشتم که مورد توجه بنیاد شهید قرار گرفت. پس از آن تصمیم گرفتم زندگی‌نامه‌ی نسبتاً کاملی از شهید حشمت‌الله حیدری بنویسم.»

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :11 آذر 1401 619 بازدیدبدون نظر »

اکیپ حاج هادی
ایستگاه‌‌‌های صلواتی شدیداً مورد تنفّر دشمن بود. ازآنجاکه این مراکز تأثیر بسیار خوبی بر روحیه‌‌ی رزمنده‌‌ها داشت، همواره یکی از اهداف بمباران‌‌های هوایی دشمن به‌‌حساب می آمد.

درباره‌ی کتاب:
«اکیپ حاج هادی» روایتِ خاطرات ایثارگران جهاد و پشتیبانی ورامین است و حاصل بیش از ۴۰ ساعت گفت‌وگوی جعفر کاظمی با «حاج هادی جنیدی» درباره‌‌ی هم‌رزمان اوست که در قالب ۲۱۰ خاطره نوشته شده و کاظمی خاطرات را بازآفرینی کرده است.
در بخش پیوست این کتاب، تصاویر و اسنادی از حاج هادی جنیدی و هم‌‌رزمانش به چشم می‌خورد. نویسنده در مقدمه‌‌ی کتاب بیان می‌‌کند که نزدیک به هزار تن از مرد و زن در «اکیپ حاج هادی» فعالیت می‌کردند که امکان ذکر نام همه‌‌ی آنها وجود ندارد. از این رو نام برخی رزمندگان این گروه را به تفکیک مشاغل آنان، ازجمله فرهنگیان، کشاورزان، مشاغل آزاد، رانندگان و کامیون‌‌‌‌داران، پاسداران، کارمندان و کباب‌‌‌‌پزها، آورده است.

درباره‌ی نویسنده:
«جعفر کاظمی» متولد ۱۳۵۰ بود. وی علاقه‌‌ی بسیاری به‌ نوشتن داشت و زمانی که در سال ۱۳۶۸ با «رحیم مخدومی» آشنا شد، تحت تأثیر نوشته‌های او قرار گرفت و دست به قلم شد. مطالعه‌‌ی کتاب‌های «فردا پسرم برمی‌گردد»، «جنگ مردان درد» و «جنگ پابرهنه‌ها» وی را به نوشتن ترغیب کرد که حاصلش چند کتاب در حوزه‌‌‌ی ادبیات دفاع مقدس شده است.
کاظمی در شاخه‌های گوناگون هنری فعال بود. او حدود چهار سال نمایش‌‌های مدافعان حرم را نیز کارگردانی می‌کرد و هر سال محوریت این نمایش، یکی از شهدای مدافع حرم بود. نمایش ویژه‌‌ی «شهید احسان میرسیّار» یکی از این نمایش‌‌هاست که با استقبال چشمگیر مردم همراه بود.
از کتاب‌‌های ماندگار کاظمی در حوزه‌‌ی دفاع مقدس می‌‌‌توان به «نیمکت‌‌‌های سوخته» و «اکیپ حاج هادی» اشاره کرد.
جعفر کاظمی براثر بیماری آنفولانزا و عفونت ریه، در سن ۴۸ سالگی درگذشت.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :10 آذر 1401 515 بازدیددیدگاه‌ها برای کتاب صوتی اکیپ حاج هادی بسته هستند
باغ اسدالله خان

این کتاب دربردارنده‌‌ی مجموعه خاطرات سرهنگ بازنشسته‌‌ی ارتش، «محمدحسن صادق‌‌‌زاده پوده»، از دوران دفاع مقدس است.

آیا گذشته چراغ راه آینده است؟ شنیدن حوادث دوران دفاع مقدس برای همه‌‌‌ی نسل‌ها در این سرزمین شیرین خواهد بود. حوادث تلخ و شیرینی که حاوی نیش‌ها، نوش‌ها، عبرت‌ها و آموزه‌های فراوان است. شنیدنِ این حوادث از زبان کسانی که خود در صحنه‌های مختلف حمایت از نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران حضور داشته‌اند و شاهد آن حوادث بوده‌اند، شیرین‌تر و مستندتر خواهد بود. اگرچه برخی از حوادث به‌ظاهر تلخ است، امّا جذاب و شنیدنی است.
باید این حوادث و خاطرات به رشته‌‌‌ی تحریر درآید. اگرچه خود نویسنده آنها را گزینش می‌‌‌کند، اما این نکته را نمی‌توان از یاد برد که در برهه‌ی حساس تاریخی چاره‌ای جز این نیست که پای سخن چنین مردانی بنشینیم؛ کسانی که موی سفیدشان حاکی از عبرت‌ها و آموزه‌های فراوان است.
راستی هنوز این پرسش بی‌پاسخ مانده است: «اگر سرزمینی مورد تهاجم بیگانگان قرار گیرد، چه باید کرد؟»
در چنین وضعیتی جهانیان از مردم این سرزمین چه انتظاری خواهند داشت؟ پس از گذشت از حادثه و عبور از بحران چه باید کرد؟ با این نگرش، از سرهنگ بازنشسته، «محمدحسن صادق‌‌زاده پوده» که خود از یادگاران جبهه و جنگ است، خواستند که خاطرات خود را بنویسد تا عبرت‌های یادشده در آن به آموزه‌هایی تبدیل شود که خود موجب عبرت گردد و به نسل‌های آینده یادآوری کند که برای هر وجب از خاک این سرزمین رضوی، در روزهای غربت ایران اسلامی، چه فداکاری‌ها و از جان‌‌‌گذشتگی‌ها شده است. باشد که نسل‌های آینده خود این میراث گران‌‌‌‌بها را گرامی بدارند و همچون اجداد خود، پاس‌‌دارِ حرمت‌ها و نگهبان ارزش‌های متعالی آن باشند.

در این داستان می‌خوانیم: «هوای صاف و بهاری و آفتاب دل‌‌‌پذیر بعد از باران، نه‌تنها به درختان زیبایی می‌دهد، بلکه خورشید نیز با افشان‌‌نمودن گیسوان خود و دادن گرما به برگ‌های سبز، فضا را معطّر کرده است…».

*درباره‌‌ی نویسنده:
«محمدحسن صادق زاده پوده» در سال ۱۳۲۶ در اصفهان متولد شد و در سال ۱۳۴۵ به استخدام ارتش درآمد. وی در سال ۱۳۵۳ وارد دانشکده‌‌‌ی افسری شد و پس از دریافت درجه‌‌ی ستوانی، به هنگ دانشجویان مرکز آموزش توپ‌‌خانه‌‌ی اصفهان منتقل شد.
در ماه‌های اوج‌گیری انقلاب اسلامی، در سال ۱۳۵۷، مدتی به‌‌علت فعالیت‌‌های انقلابی بازداشت شد. از سال ۵۸ تا ۶۲ عهده‌دار مشاغلی همچون مسئولیت انجمن اسلامی پادگان سقز، فرماندهی آتش‌بار توپ‌‌خانه، سرپرستی عقیدتی سیاسی سقز، فرماندهی گروهان قرارگاه و بسیج در قرارگاه شمال غرب و همچنین ریاست بازرسی لشکر ۲۸ سنندج بود.
سال ۱۳۶۲ به اصفهان منتقل شد و به‌‌عنوان استاد در دانشکده‌‌ی پدافند هوایی مرکز آموزش توپ‌‌خانه و رئیس بازرسی گروه ۵۵ توپخانه خدمت کرد. در سال ۶۵ به دوره‌‌‌ی عالی رسته‌ای اعزام شد و پس از گذراندنِ دوره به لشکر ۵۸ منتقل گشت و در سِمت فرمانده‌‌ی گردان توپ‌‌خانه خدمت کرد.
وی تا پایان بازنشستگی مسئولیت‌های دیگری نیز برعهده داشت.

* «محمدحسن صادق‌‌‌‌زاده پوده» نویسنده‌ای است که در خاطره‌نگاری دوران دفاع مقدس دست توانایی دارد. از او تاکنون در این زمینه کتاب‌های فراوانی به چاپ رسیده است. برخی از آثار او عبارت‌‌اند از:
آتشبار دوم؛ اشک هجران، مروارید غلتان؛ بانوی چشم‌‌‌انتظار؛ انتقالی با ۱۴هزار صلوات؛ تاوان عشق: بر اساس خاطرات فاطمه سلطان‌دهقانی؛ ترور در سرزمین مظلوم؛ سرباز ولایت؛ قدسیان: شهید عباسعلی امینی، شهید علی اسلامیت، شهید نفس الامری؛ معجزه بازی دراز و ….

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :09 آذر 1401 537 بازدیدبدون نظر »
این کتاب نگاهی است بر زندگی‌نامه و خاطرات شهید مدافع حرم، «مجتبی کرمی».

«مجتبی کرمی»، شهید مدافع حرم، بیستم آذرماه ۱۳۶۵ در روستای «کهنوش» از توابع شهرستان «تویسرکان» استان همدان به دنیا آمد.
از کودکی، پابه‌پای پدر، با مکتب اهل بیت (علیهم السلام) آشنا شد و از آن‌جا که پدرش به امام حسن مجتبی(ع)، کریم اهل بیت، عشق و ارادت خاصّی داشت، این نام را برایش انتخاب کرد.
در دوران دبیرستان از اعضای فعّال بسیج مدرسه‌ی مصطفی خمینی بود و به‌عنوانِ بسیجی نمونه به دیدار آقا و مولایِ خود «حضرت امام خامنه‌ای» مفتخر شد.
در سال ۱۳۸۲ زادگاهش را به همراه پدر و مادر ترک کرد و در شهر همدان ساکن شد. در اوج جوانی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و جزو «گردان تکاور ۱۵۴ حضرت علی‌اکبر(ع) شد.
وی در کنار هم‌رزمان خود، آموزش‌های سخت نظامی و ویژه‌ی تکاوری، مانند غواصی، پرواز، عملیّات ویژه را فراگرفت. در کنار اشتغال به کار، تحصیلاتش را ادامه داد و موفّق به دریافت مدرک کارشناسی شد.
در ۲۳ سالگی شریک زندگی خود را انتخاب کرد و از شرایط سخت زندگی با یک نظامی با او سخن گفت؛ اینکه امکان دارد روزی برای نبرد با دشمنان دین خدا به کشورهای مسلمان همسایه، مانند لبنان، اعزام شود (در آن زمان سوریه امن بود و درگیر جنگ داخلی نبود).
در سال‌های ۱۳۹۰ و ۹۲، هنگام مأموریت‌ به‌شدّت مجروح شد؛ حتّی یک‌بار شدّت جراحت به‌حدّی بود که هم‌رزمانش تصوّر کردند مجتبی شهید شده است؛ اما خداوند متعال بقای عمر او را رقم زد.
سرانجام در مهرماه ۱۳۹۴، به امر ولیِ امر مسلمانان جهان، لباس رزم پوشید و برای دفاع از حرم «حضرت زینب(س)» و مردم ستم‌دیده و مظلوم سوریه، عازم جبهه‌های نبرد شد و پس از ۱۲ روز حضور در جبهه‌های مقاومت، در تاریخ ۲۵ مهرماه ۱۳۹۴ (سوم محرم الحرام ۱۴۳۷ هجری قمری) در عملیّات آزادسازی حومه‌ی «حلب»، به دستِ تک‌تیراندازان تروریست داعش، براثر اصابت گلوله قناسه به سرش، به فیض شهادت نائل شد.
پیکر پاکش، پس از سه روز، به وطن بازگشت و پس از تشییع بی‌نظیر امّت شهیدپرور همدان در «باغ بهشت همدان» قطعه‎ی شهدا به خاک سپرده شد و این‌گونه مدال افتخار مدافع حرم آل الله بر سینه‌ی شهید کربلایی مجتبی کرمی حک شد.
حاصل زندگی مشترک این شهید مدافع حرم، دختری به نام ریحانه است.

این شهید والامقام در بخشی از وصیت‌نامه‌ی خود می‌نویسد: «اکنون که باب جهاد در راه خدا به امر ولی و مولایم ابلاغ شده، عازم نبرد می‌شوم. به دختر سه‌ساله‌ام، ریحانه جان، بگویید که دوستش داشته و دارم؛ ولی دفاع از حرم حضرت زینب (س) و دردانه‌ی سه‌ساله‌ی امام حسین (ع) واجب بود.» و این‌چنین است مرام عاشقان اهل بیت که جان خویش در طبق اخلاص، فدای راه ولایت می‌کنند. روایت این سفر عارفانه شنیدنی‌ است!

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :08 آذر 1401 621 بازدیدبدون نظر »
سرباز تکاور
این کتاب گویا مشروح خاطرات تکاور ارتش، شهید سرباز وظیفه «رضا یاراحمدی» است.

دوران هشت‌ساله‌ی دفاع مقدس به فرموده‌ی مقام معظم رهبری، اوج افتخارات ملت ایران است؛ لذا برای حفظ و انتقال ارزش‌های دفاع مقدس و فرهنگ ایثار و شهادت به نسل آینده، می‌باید این فرهنگ با جدیت در برنامه‌ریزی فرهنگی کشور قرار گیرد. در همین راستا تألیف کتاب زندگی‌‌نامه‌ی شهدا ضروری به‌نظر می‌رسد.
این کتاب دربردارنده‌ی زندگی‌نامه‌ی شهید بزرگوار «رضا یاراحمدی» است. شهید یاراحمدی در بیست‌ودوم تیرماه سال ۶۳، پس از نجات جان اهالی روستایی در منطقه‌ی بیوران سردشت و پس از یک مقاومت جانانه، به‌دست منافقان کوردل به مقام والای شهادت رسید.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :07 آذر 1401 543 بازدیدبدون نظر »

کوهستان آتش - جلد 1

کتاب کوهستان آتش اثری پژوهشی از گل‌‌علی بابایی است. این کتاب کارنامه‌ی عملیاتی لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) را در مأموریت‌های شناسایی محور بمو – دربندی‌خان و نبردهای والفجر- ۳ و والفجر- ۴ در بازه زمانی اردیبهشت تا آذر ۱۳۶۲ بررسی می‌‌کند.

درباره‌ی کتاب
کوهستان آتش، کتاب پنجم از مجموعه‌ی «حماسه‌ ۲۷»؛ کارنامه‌ی عملیاتی لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) در دوران دفاع مقدس، بازروایی مستند براساس اسناد دست‌اول و عمدتاً منتشرنشده‌ی جنگ، با موضعیت کارها و پیکارهای این یگان در جبهه‌های میانی و شمالی سرحدات غربی ایران زمین، است.
جنگ میان ایران و عراق که که با نام جنگ تحمیلی و دفاع مقدس هم شناخته می‌شود، در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ آغاز شد و با به‌جاگذاشتن تلفات و خسارات بسیاری، سرانجام در مرداد ۱۳۶۷ به پایان رسید. هرچند این خسارات، بخشی از ماهیت و طبیعت جنگ است، اما نمی‌توان در این میان، نقش رزمندگان ایرانی و فرماندهان را نادیده گرفت. مردان و زنان شجاعی که از جان و دل مایه گذاشتند و شهادت و جانبازی را به جان خریدند تا دست نیروهای بیگانه و دشمن را از خاک ایران کوتاه کنند.

درباره‌ی نویسنده
گل‌علی آقابابایی‌پور معروف به گل‌علی بابایی، متولد سال ۱۳۳۹ در روستای برار از توابع شهرستان چالوس است. گل‌علی بابایی پژوهش‌‌گر و مستندنگار دفاع مقدس، یگان‌نویس، لشکرنویس و یکی از پرکارترین و مؤثرترین چهره‌های ادبیات پایداری و مقاومت شناخته می‌شود. او و حسین بهزاد دو پدیدآور همپای صاعقه هستند که این کتاب باعث ایجاد تحول در گونهٔ مستندنگاری دفاع مقدس شد.
گل‌‌علی بابایی از رزمندگانی است که پس از پایان جنگ رسالت خود را به‌‌عنوان نویسنده و با ثبت و ضبط خاطرات و تجلی بخشیدن به صحنه‌های حماسی دفاع مقدس دنبال کرده است. «غ‍رب‍ت ه‍ور»، «از الوند تا قراویز»، «ح‍ک‍ای‍ت م‍ردان م‍رد»، «نبردهای جنوب اهواز (کارنامه‌ی تاریخی، جغرافیایی، نظامی منطقه‌ی عملیاتی جنوب و جنوب‌‌غربی اهواز)»، «ح‍ک‍ای‍ت م‍ردان م‍ه‍ر (ب‍راساس زندگی‌‌نامه‌‌ی س‍رداران ش‍ه‍ی‍د غ‍لام‍ع‍ل‍ی پ‍ی‍چ‍ک و م‍ه‍دی خ‍ن‍دان)» و «ن‍ق‍طه ره‍ای‍ی»، از آثار منتشرشده‌ی اوست.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :07 آذر 1401 503 بازدیدبدون نظر »
این کتاب نتیجه‌ی گفت‌‌وگو و تحقیق «فهیمه طاهری» از فعالان فرهنگی حوزه‌ی دفاع مقدس با «ملیحه ابراهیمی»، همسر شهید اشرف گنجویی، است که «حکیمه مجاهدی» آن را به رشته‌ی تحریر درآورده است.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :06 آذر 1401 927 بازدیدبدون نظر »
روند پایان جنگ
مهم‌ترین مسئله‌‌ی این کتاب پرسش درباره‌‌ی چگونگی پایان جنگ و مسیری است که ایران پیمود تا به برهه پایانی جنگ برسد.

کتاب در چهار فصل تنظیم شده‌است:
در فصل اول (روش و چارچوب نظری)، چند مفهوم راهبردی، تصمیمات ایران و عراق و آنچه سرانجام به پایان جنگ منجر شد، دیدگاه هاشمی رفسنجانی و رضایی ـ فرمانده‌ی پیشین سپاه‌‌ـ درباره‌ی سیر تحولات جنگ پس از فتح خرمشهر بررسی شده‌است.
فصل دوم (ناکامی در خاتمه‌ی جنگ)، درواقع بیان‌گر اراده و تلاش ایران پس از فتح خرمشهر برای پایان دادن به جنگ است.
در فصل سوم (برقراری موازنه)، ابعاد سیاست‌های آمریکا برای مدیریت جنگ و جلوگیری از پیروزی ایران تشریح شده‌است.
فصل چهارم (پایان جنگ)، نیز به تشدید فشار بین‌المللی و نظامی به ایران و راهبرد ایران و عراق در این جنگ اشاره شده‌‌است.
به تصریح نگارنده «عراق پس از بازپس‌گیری مناطق خود و تهدید مجدد خاک ایران، موقعیتی را به وجود آورد که ایران جز پذیرش قطع‌نامه‌ی ۵۹۸ گزینه‌ی دیگری نداشت. ضمن این‌که حمله‌ی ناو آمریکا به هواپیمای مسافربری ایرباس و تهدید عراق به استفاده از سلاح شیمیایی برای حمله به شهرهای ایران و سایر ملاحظات، در اتخاذ این تصمیم، نقش اساسی داشت.»

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :06 آذر 1401 468 بازدیدبدون نظر »

این کتاب براساس زندگی سرلشکر شهید «غلامرضا مخبری» نوشته شده‌است.

امیر سرلشکر شهید غلامرضا مخبری، یکی از افسران غیور و شجاع نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که پس از انقلاب، در سمت فرمانده «گردان ۱۲۵ لشکر ۱۶ زرهی قزوین» و فرمانده «گردان‌ ۱۲۵ پیاده – مکانیزه‌‌ی تیپ ۲» در جبهه‌ی نبرد با رژیم بعث عراق جنگید. او با گردان تحت‌‌فرمان خود، به مدت ده روز، در برابر دوازده گردان عراقی ایستادگی کرد و با آزادسازی شهر بستان از چنگال دشمن، مانع سقوط چزابه نیز شد.
او سرانجام در سال ۱۳۶۱، پس از بازدید از گردان‌ ۱۱۶، در حالی که به طرف سردشت در حرکت بود، در دامنه‌ی کوه‌های «دارساوین» به شهادت رسید.
نویسنده در این کتاب خاطراتی را از زبان خانواده و هم‌رزمان این شهید گران‌قدر روایت می‌کند.
***
آن سوی پل، براساس زندگی شهید سرلشکر غلامرضا مخبری، نویسنده: آذر ایرانی، انتشارات: سازمان عقیدتی سیاسی آجا، ۱۳۹۳

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :01 آذر 1401 555 بازدیدبدون نظر »
نتظار کشیدن خیلی سخته؛ اصلاً یه جور امتحانه که صبر آدم رو محک می‌زنه. اما انتظار یه عزیز که ازش هیچ خبری نداری و اصلاً نمی‌دونی زنده‌‌ست یا نه، انتظار سخت‌تریه. این رو یه زن، مثل من، بهتر می‌فهمه.

روایت این فیلم تنها یکی از هزاران صبر و قرارِ وصف‌‌ناشدنیِ مادر ایرانیه و ما نمونه‌‌های بی‌‌شماری در فرهنگ و ادبیات دفاع‌مقدس داریم که کتاب «دا» بارزترین اونهاست.
یادآوری می‌کنم که خانم نرگس آبیار، غیر از این فیلم، در کارنامه‌ی کاریشون فیلم‌های ارزشمند دیگه‌ای مثل «شبی که ماه کامل شد» و «نفس» رو هم دارن.
«نرگس آبیار» فیلم‌‌سازی مؤلفه که این فیلم رو هم براساس یکی از نوشته‌های خودش، یعنی اختر و تلواسه، جلوی دوربین برده. برای اطلاع شما باید بگم که ایران‌صدا، افتخار میزبانی از این بانوی هنرمند رو هم داشته و ایشون یه بار برای خوانش یکی دیگه از کتاب‌های خودشون، یعنی کسی که هیچ‌وقت گم نمی‌شود، که شرح زندگی شهید مهدی باکریه، پشت میکروفون ایران‌‌صدا قرار گرفته.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :01 آذر 1401 638 بازدیددیدگاه‌ها برای کتاب صوتی شیار ۱۴۳ بسته هستند

داستان این کتاب درباره‌‌ی زندگی جوانی روستایی به نام «علیشیر شفیعی» است که در سحرگاه ۲۹اسفند۱۳۶۶، پس از دو شبانه‌‌روز جنگیدن با کماندوهای لشکر گارد ریاست‌‌‌جمهوری عراق، براثر شلیک گلوله‌‌ی تانک عراقی، در تپه‌‌ی «ریشن» به شهادت رسید.

درباره‌ی کتاب:
این کتاب سرگذشت حضور یک نوجوان ایلیاتیِ دامنه‌‌های زاگرس در جبهه است. او توانایی‌های ویژه‌ای دارد و باوجودِ سن کم، رفتارش مانند افراد سن‌‌و‌‌سال‌‌دار است.
رمان «سرریزون» درباره‌‌ی زندگی یک رزمنده‌‌ی ایرانی و یک سرباز عراقیِ خدمه‌‌ی تانک است که در عملیات والفجر ۱۰، در منطقه‌‌ی حلبچه، با یکدیگر برخورد می‌کنند.

بخشی از کتاب سرریزون:
«نقل این بود که اگر ایرانی‌‌‌ها بگذارند و دوباره اوضاع جبهه‌‌‌ها را ناآرام نکنند،تا سه ماه دیگر همه‌‌‌ی آن
جواهرات را به پای رغد خواهم ریخت. چقدر برق آن گردن‌‌‌بند زیر گلوی بلورینش جذابیت دارد! دارم احساساتی می‌‌‌شوم. نظامی بودن اقتضا می‌‌‌کند سنگ‌‌‌دل و قوی باشی. فعلاً باید پیش از عروسی، فکری به حال دندان‌‌هایم بکنم. رغد می‌‌‌گوید تقصر سیگار است. راستش تا حالا سه، چهار تا از دندان‌‌‌های جلویی‌‌ام ناجور شده است؛ برای همین جرأت خندیدن مقابل رغد را ندارم. با نظرش مواقق نیستم. سیگار چه ربطی به دندان دارد!؟خودم می‌‌‌دانم اشکال کار از کجاست؟ سنم دارد بالا می‌‌‌رود.ناچارم توی مرخصی بعدی مقداری از وقتم را روی دندان‌‌‌هایم بگذارم. اگر هم شد، سری به مادر و دو خواهرم که در تکریت هستند،بزنم. چاره‌‌ای نیست.خیلی جاها آدم باید کوتاه بیاید. آن یکی هم که در اربیل شوهر کرده و از روزی که رفته، ندیدمش. سه سال هم بیشتر است.به اربیل نمی شود رفت، مگر بعد از عروسی با رغد دوتایی برویم. فعلاً امروز تا همین‌‌‌جا کافی است.»

درباره‌ی نویسنده:
«محمد محمودی نورآبادی» متولد ۱۳۴۹ در روستای مهرنجان از شهرستان ممسنی (استان فارس) است. وی در پاییز سال۱۳۶۵ از مدرسه به جبهه رفت تا در دسته‌‌ی یک از گروهان دوم گُردان حضرت فاطمه(س) به‌‌‌عنوان نارنجک‌‌انداز دسته، ایفای وظیفه کند. بعد از آن هم در عملیات کربلای ۴ و ۵ شرکت کرد.
محمودی نورآبادی از سال ۱۳۷۰ به‌‌‌طور جدّی وارد عرصه‌‌ی نویسندگی شد. از او تاکنون حدود ۲۰ اثر به چاپ رسیده است.
بیشتر آثار وی درباره‌‌ی خاطراتش از حضور خود و دو برادر شهیدش (که در دفاع مقدس و جنگ با داعش به شهادت رسیدند،) است. برخی از این آثار که با تحقیق میدانی و حضور نویسنده در کشورهای افغانستان و سوریه نوشته شده، در نوع خود بی‌نظیر است.
آثار محمد محمودی نورآبادی که تاکنون در جشنواره‌های کشوری خوش درخشیده، عبارت‌اند از:
– «سرریزون»؛ رتبه‌‌ی اول سیزدهمین جشنواره‌‌ی دوسالانه‌‌ی انتخاب کتاب سال دفاع مقدس، (آذر ۱۳۸۹)؛
– «کاش چشم‎هایش دروغ گفته باشد»؛ رتبه‌‌ی اول هفتمین جشنواره‌‌ی پاسداران اهل قلم، (تیرماه ۱۳۹۰)؛
– «خنده‌‌زار» برگزیده‌‌ی چهارمین جشنواره‌‌ی کشوری داستان انقلاب، (بهمن ۱۳۹۰)؛
– «نبرد هِسجان»؛ رتبه‌ی اول هشتمین جشنواره‌ی پاسداران اهل قلم، (تیرماه ۱۳۹۱)؛
– «هزارو‌یک جشن» برگزیده‌‌ی (مقام اول) و تنها اثر برنده‌ی دیپلم افتخار در پنجمین جشنواره‌‌‎ی کشوری داستان انقلاب بهمن، (۱۳۹۱)؛
– «رُنج» تقدیرشده در دوازدهمین جشنواره‌‌ی شهید حبیب غنی‎‌پور (اسفند۱۳۹۱).

کتاب:
سرریزون، نویسنده: محمد محمودی نورآبادی، انتشارات شاهد، ۱۳۸۸.

از ایرانصدا بشنوید
داستانی جذاب و شنیدی، با ته‌‌‌مایه‌ای از طنز، باعث شده است که این کتاب بسیار شنیدنی شود. وصف زندگی و دلاوری جوانان عشایر، از دیگر ویژگی‌های این کتاب است. روایتی هیجان‌‌‌انگیز از نبرد در میدان جنگ و روایتی عاشقانه در دل جنگ هم، از نکاتی است که این کتاب را شنیدنی‌تر می‌کند. گوش کنید و لذت ببرید.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :17 آبان 1401 675 بازدیدبدون نظر »

کتاب «قله‌‌‌های سپید دوردست»، از تولیدات نشر شاهد، ماجرای یک بانوی طلبه را روایت می‌کند که در دوران جنگ تحمیلی با وجود مخالفت‌های والدین و استادانش برای انجام امر تبلیغ، به کردستان می‌رود و در همان‌جا به شهادت می‌رسد.

«فهیمه سیاری»، دختر جوان زنجانی، یکی از زنان شهید دوران دفاع مقدس است که در این کتاب داستان زندگی او را می‌شنویم. او که با اوج‌گیری انقلاب اسلامی به صف اول مبارزان رژیم شاه پیوست، علوم حوزوی را در «مکتب توحید» شهر قم آموخت و با بروز ناامنی‌های غرب کشور در دوران جنگ تحمیلی، برای فعالیت‌های تبلیغی به شهر بانه در استان کردستان رفت.
در این روایت داستانی، بخش‌هایی از خاطرات مادر، پدر، دوستان، خادم مسجد و همین‌طور دوست صمیمی دوران تحصیل وی در مکتب توحید نقل می‌شود.

قله‌های سپید دوردست، نویسنده: سمیرا اصلان‌پور، نشر شاهد، چاپ سوم، ۱۴۰۰ .

این کتاب داستان زندگی و شهادت بانوی طلبه‌ی جوان «فهیمه سیاری» است که با زبانی ساده و صمیمی روایت می‌شود.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :17 آبان 1401 570 بازدیدبدون نظر »

«خداحافظ سالار» خاطرات پروانه چراغ‌نوروزی؛ همسر سرلشکر شهید حاج حسین همدانی است که به قلم حمید حسام نوشته شده است.

کتاب از سال ۹۰ و بحران دمشق که در آستانه‌ی سقوط قرار داشت، آغاز می‌شود و با بازگشت و تداعی خاطرات دوران کودکی همسر شهید در دهه‌ی ۴۰ ادامه می‌یابد.
این کتاب حاصل ۴۴ ساعت گفت‌وگو با همسر شهید است که نوع روایت داستانی، هیچ دخل و تصرفی را در آن وارد نکرده است.
«سردار شهید حسین همدانی» از اعضا و بنیان‌‌گذاران سپاه همدان و کردستان بود و از سال ۱۳۵۹ در دفاع مقدس شرکت داشت. وی همچنین از فرماندهان منطقه‌ی عملیاتی «بازی دراز» در جبهه‌‌ی کرمانشاه بود و مدتی فرمانده لشکر انصارالحسین (ع) همدان شد. او جانشین قرارگاه امام حسین (ع) و مشاور فرمانده کل سپاه پاسداران و فرمانده سپاه محمد رسول‌الله (ص) تهران نیز بود.
سردار همدانی، سرانجام، هنگام انجام مأموریت مستشاری در سوریه به آرزوی دیرینه‌اش رسید.

اولین سیر آفاق را در سال ۱۳۷۴ به پنجره‌ای سوی خرمشهر باز کردم. حاج حسین همدانی خاطره‌ی انگشتر سرخی را که شهید محمود شهبازی به او داده بود، برایم تعریف کرد و من برای پیدا کردن راز نگین سرخ یک سال مشق عاشقی نوشتم.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :16 آبان 1401 842 بازدیدبدون نظر »
فرمانده نگاهی به سر تا پای من انداخت و یکهو زد زیر خنده. از خنده‌های تلخ فرمانده داغ کردم و در دلم فحشش دادم. ما را توی باد و زیر باران سر پا نگاه داشتند. کف حیاط ساختمان ساواک مثل زغال سیاه بود.

کتاب «فرمانده شهر» زندگی‌نامه‌ی مختصر محمد جهان‌‌‌آرا (دوران کودکی، فعالیت‌های زمان قبل از انقلاب در گروه حزب‌‌‌الله خرمشهر، ازدواج، پایه‌گذاری و بنیان جهادسازندگی و سپاه‌‌‌پاسداران در خرمشهر) دربردارنده‌‌ی این موارد است: فعالیت‌های او در دوران نوجوانی و مجروح کردن فرد ساواکی که باعث دستگیری و شکنجه‌اش گشت، شرکت و فعالیت در تظاهرات دانشگاه جندی‌‌شاپور اهواز و سرنگون ساختن مجسمه‌ی شاه، مبارزات وی در دروان جنگ و محاصره‌ی آبادان و مقاومت او با نیروهایش در خرمشهر که حصر آبادان را شکست، روزهای فرماندهی او در سپاه و گوشه‌هایی از روحیات و فضایل اخلاقی وی، آخرین روز و چگونگی شهادتش با اطرافیان و فرماندهان در حادثه‌ی سقوط هواپیمایی که برای ارائه‌ی آمار جنگ به امام (ره) راهی تهران بود.
خیلی‌ها احتمالاً سرود «ممد نبودی ببینی» به گوششان خورده، اما توجه نداشته‌‌اند که منظور از «ممد» همان شخصیت مورداشاره در این داستان است؛ فرمانده‌ی رزم‌آوری که با حداقل امکانات ممکن، ۴۵ روز دروازه‌های خرمشهر را به روی عراقی‌های تادندان‌‌‌مسلح بسته نگه داشت و به آنها یاد داد که فتح سه‌‌‌روزه‌ی ایران در رویا نیز امکان‌پذیر نیست!

نویسنده در این اثر به خواننده گوشزد می‌کند که جهان آرا صرفاً یک رزمنده در مدت کوتاه عمرش، بعد از آغاز جنگ تحمیلی محسوب نمی‌شود. او گذشته‌ای به مراتب جسورانه‌تر داشته و با وجود اینکه یک سال از پایان عمرش را در دفاع از سرزمین مادری‌اش سپری کرده، اما‌ سالیان زیادی در صف مبارزه با رژیم پهلوی، تازیانه خورده و شکنجه‌های طاقت‌فرسایی را گذرانده است.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :16 آبان 1401 508 بازدیدبدون نظر »
کتاب فرمان شکست حصر در برگیرنده ی جنگ ایران و عراق، نبردها جنگ ایران و عراق، عملیات ثامن‌الائمه (ع) جنگ ایران و عراق، ۱۳۵۹ – ۱۳۶۷، عملیات فرمانده کل قوا خمینی روح خدا جنگ ایران و عراق، ۱۳۵۹ – ۱۳۶۷ – خاطرات جنگ ایران و عراق، ۱۳۵۹ – ۱۳۶۷ –

۶مهر سالگرد چهل و یکمین سالروز شکست حصر آبادان در عملیات ثامن‌الائمه(ع) است. در آن عملیات رزمندگان ایرانی توانستند شهر آبادان را از محاصره خارج سازند و آغازگر سلسله عملیات‌های پیروز در آزادسازی سرزمین‌های اشغالی باشند. آبادان اگرچه در هفته‌های نخست جنگ به محاصره دشمن درآمد و امام خمینی(ره) در تاریخ چهاردهم آبان‌ماه دستور شکست حصر آن شهر را صادر فرمود، و آن فرمان حدود ۱۱ ماه بعد اجرایی شد.

از ایرانصدا بشنوید
خاطرات هشت سال دفاع مقدس را بازبانی متفاوت تر بیان می کند.پیشنهاد می کنیم بشنوید و لذت ببرید.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :15 آبان 1401 715 بازدیدبدون نظر »

«یحیی» روایتی است از زندگی «سید یحیی رحیم صفوی» از فرماندهان جنگ.

چندوقتی بود مادرم جلوی چشم ما ذره‌ذره آب می‌شد. بعضی وقت‌ها حتی توان حرف زدن نداشت. با دست به چیزی اشاره می‌کرد؛ خواهرم ماه‌منیر بلند می‌شد و براش می‌آورد. بیشتر وقت‌ها به صورتش نگاه می‌کردم. دلم نمی‌خواست این‌طور رنگ‌پریده ببینمش. استخوان گونه‌هایش بیرون زده بود، انگار یک لایه پوست نازک رویش کشیده بودند. وقتی داشت با دست‌های لرزان بغچه‌ی حمامش را می‌بست، احساس می‌کردم گوشواره‌هایش که به هر لنگه‌ی آن یک سکه آویزان بود، روی لاله‌ی گوشش سنگینی می‌کند.
مادرم زیبا و از خانواده‌ای بافرهنگ بود. چشم‌هایی سبز و موهایی طلایی داشت. پدرم وقتی جوان بود، برای مسابقه‌ی تیراندازی روی اسب به شهرکرد رفته بود؛ آنجا مادرم را بین تماشاچی‌ها دیده و با یک نگاه به آن چشم‌های سبز عاشقش شده بود… .

«یحیی» روایتی است از زندگی «سید یحیی رحیم» از فرماندهان جنگ. داستانی جذاب و متفاوت از زبان یک فرمانده جنگ. پیشنهاد می‌کنیم بشنوید و لذت ببرید.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :15 آبان 1401 527 بازدیدبدون نظر »

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :14 آبان 1401 816 بازدیدبدون نظر »
در یکی از خاطرات این کتاب آمده است: در یکی از سفرها در بیروت، در خانه‌ی دوستی، با یکی از روحانیون هجرت‌کرده از ده به شهر بحثی داشتم.

جنوب لبنان، خصوصاً منطقه جبل‌عامل، روزگاری مهد تشیع بود و علما و فضلای بزرگی در این سرزمین پرورش یافتند. البته، بیشتر ایشان در نتیجه‌ی ظلم و جور امرای عثمانی یا به شهادت رسیدند و یا مانند اجداد سید موسی، به‌ناچار آوارگی و هجرت را برگزیدند.
پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی نیز تحولات سیاسی و اجتماعی و پس از آن، تسلط استعمار فرانسه، مزید بر علت شد تا شیعیان جنوب، بیش‌ازپیش، در محرومیت و عقب‌ماندگی به سر برند. حتی در دوران استقلال نیز بقایای فئودال‌های متنفذ اجازه نمی‌دادند تا ایشان، از وضعیت اسف‌بار خویش رهایی یابند. در این اوضاع‌واحوال تنها سرمایه‌ای که برای این مردم باقی مانده بود، حضور اندک رهبران گران‌قدری چون «سید عبدالحسین شرف‌الدین» بود که یکی از اصلاح‌گران فعال زمان خود محسوب می‌شد و عمر خویش را صرف مبارزه و مقابله با استعمار فرانسه کرده بود. او در یکی از سفرهایش به ایران، با خویشاوندانش یعنی خانواده‌ی صدر ملاقات کرد و پس از گفت‌وگو با سید موسی، تحت‌تأثیر ویژگی‌های شخصیتی این طلبه‌ی جوان قرار گرفت.

سید موسی هم در زمان اقامت خود در نجف دو بار به صور سفر کرد. در این سفرها، علامه شرف‌الدین همه‌ی تلاش خود را به کار گرفت تا ضمن آشناکردن سید موسی با لبنان، بذر علاقه به شیعیان مظلوم این دیار را در دل وی بکارد و مقدمات جانشینی‌اش را، پس از خود، فراهم کند و چنین نیز شد.

تکلیف خود می‌دانم که برای آن‌ها کاری انجام دهم. چیزهایی که از ایران می‌دانید خود نیز می‌دانم. شاید بیشتر از شما هم بدانم. می‌دانم که موقعیت‌های خوبی در ایران وجود دارد، اما از تکلیف شرعی نمی‌توان خلاص شد.
مدتی بعد علامه شرف‌الدین دارفانی را وداع گفت و فرزندانش برای عمل به توصیه‌‌ی پدر از سید موسی دعوت کردند تا رهبری شیعیان لبنان را عهده‌دار شود. دعوتی که از جانب بزرگانی همچون آیت‌الله بروجردی و آیت‌الله حکیم نیز به استجابت آن سفارش شد.

این کتاب زندگی‌نامه‌‌ی مختصری از امام موسی صدر با زبانی ساده است که فعالیت‌ و ابعاد مختلف زندگی وی را شرح می‌دهد.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :14 آبان 1401 635 بازدیدبدون نظر »

صفحات

دسته بندی

اسکرول بار

تصویر ثابت

خرید هاست