
در دوران صفویه، مهیار، راهزنی دلیر و ماهر، به دلیل سرقتهایش به دام میافتد. پیش از اعدام، تنها خواستهاش دیدار آخر با مادرش است. جوانمردی با وساطت خود، جان مهیار را نجات میدهد و این اتفاق، زندگی او را دگرگون میکند. مهیار تحت تأثیر این لطف بزرگ، مسیر زندگیاش را تغییر داده و به دنیای عیاری قدم میگذارد. او با کمک به مظلومان و مبارزه با ظالمان، به نمادی از جوانمردی و شجاعت تبدیل میشود.

سریال فریبا داستان زندگی یک اینفلوئنسر مشهور را روایت میکند که در تلاش برای حفظ تعادل میان شهرت در فضای مجازی و زندگی شخصیاش با چالشهای پیچیدهای مواجه میشود.

سریال “فراری” قصه زندگی یه جوون به اسم هادی رو از نوجوونی تا بزرگسالی، تو سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۵، نشون میده. هادی تو این سالها با چالشهای زیادی روبرو میشه، از فعالیتهای فرهنگی و جهادی گرفته تا رهبری یه گروه نوجوون. فصل دوم این سریال هم ماجراهای جدیدی از زندگی هادی رو به تصویر میکشه.

این کتاب گویا روایتگرِ سه داستان نمایشی کوتاه از تلخ و شیرینهای زندگی جانبازانِ سرافراز دوران دفاع مقدّس است.
* دستهای خالی: «مهری رحیمی» که در دانشگاه فلسفه خوانده است، باوجود وضع مالی و خانوادهی مناسب، اصرار دارد که با یک جانباز ازدواج کند. با هماهنگیِ پدرش، جانبازی به نام «عباس آقایی» را که شرایط دشواری دارد، به او معرفی میکنند تا از این کار منصرف شود. ولی مهری مصرّانه به خواستگاری عباس میرود و باوجودِ تمام تلاشهای پدرش برای جداکردن آنها، کمکم عاشق او میشود.
* روزهای سوخته: پدر «زینب» در دوران جنگ موجی شده و حالا نگهداری از او بسیار دشوار است. خانواده باوجود مخالفت زینب تصمیم میگیرند با مشورت پزشک او را به آسایشگاه ببرند.
* شوق ندیدن: عموی «آیدا» در جبهه مجروح شده و بینایی خود را از دست داده است. آیدا که در کارهایش به او کمک میکند، متوجه میشود که عمویش عاشق پرستاری است که در دوران جنگ در بیمارستان اهواز از او مراقبت میکرد و برایش کتاب میخواند. آیدا از طریق اینترنت آن پرستار را مییابد و پس از برقراری ارتباط، وی برای دیدن عموی آیدا از آلمان به ایران میآید.
* عکس آخر: «اسماعیل» قصد دارد به خطّ مقدم جبهه برود و برای نمایشگاهی با عنوان «صلح» که در آلمان برگزار میشود، عکاسی کند. او در آستانهی پدرشدن است و همسرش «گلی» مخالف رفتن اوست. اسماعیل به جبهه میرود و در حین عکاسی، شیمیایی میشود. سرانجام عکس او در آلمان به رتبهی اول میرسد.

سریال رخنه سریالی در ژانر امنیتی و معمایی به کارگردانی علی غفاری، دیگر سریال سیاسی تلویزیونی می باشد که در این سال ها ساخته شده و این بار به مساله محافظت از نخبه های هوا فضا می پردازد؛ سریال رخنه در سال ۱۴۰۲ تولید و در اردیبهشت ۱۴۰۳ پخش شد.
شایسته به ذکر است که مهدی شفیعی تهیه کنندگی و نگارش فیلمنامه مجموعه تلویزیونی رخنه را مریم امینی بر عهده دارد و از جمله مهم ترین هنرپیشه هایی که می توانید با دانلود سریال رخنه بازی آنها را تماشا کنید می توان به امیر حسین صدیق، خسرو شهراز، نادر فلاح، سپیده خداوردی و … اشاره کرد


نماهنگ «عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را» با صدای صابر خراسانی و محمدحسین پویانفر سروده ی محسن عرب خالقی

کارگردان: احمد امینی – بیژن میرباقری
تهیه کننده: سعید شاهسواری
این مجموعه ، که مجموعه داوران نام دارد درباره خانواده داوران، وکیل حقوقی است که در هر قسمت، درگیر پروندهه ای خاص میشود و اعضای این خانواده چهار نفری، بازیگران ثابت این مجموعه هستند. این سریال هفت اپیزود دو قسمتی است و چهار قصه از این سریال اپیزودیک از این قرار اند: “آخرین دیدار”، ” پانسمان روح”، “دورترها” و “عکس یادگاری” که کارگردان این قصه ها احمد امینی هست و همچنین دو قصه دیگر به نام : ” روز مبادا” و “مخفیانه” هم در این سریال وجود دارد که به کارگردانی بیژن میرباقری است.
بازیگران: مسعود رایگان، پریوش نظریه ، ایوب آقاخانی ، رابعه مدنی ، لیلی فرهادپور ، سیامک اطلسی ، مسعود رایگان و… .


روایت زیبایی از شفاع یافتن یک مرد مسیحی در حرم امام موسی ابن جعفر (ع) و دیدار با حضرت فاطمه معصومه (س) از زبان استاد فاطمی نیا با لینک مستقیم از سایت کربلا دریافت نمایید.

خبرنگاری پس از سالها که از دوران دفاع مقدّس گذشته است، بهدعوت یک میزبان ناشناخته، سوار قطار جنوب شده و در ایستگاه محلی «سپیددشت» در خاک لرستان پیاده میشود تا به جایی آشنا در گذشته، اما غریب در امروز، وارد شود؛ «چم سنگر»!
در نیمهشبی سرد از بهمن ۱۳۸۰ شمسی، (مقارن با بیستوسومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی) «بهمن صالحی» (نویسنده و خبرنگار) وارد ایستگاه سپیددشت لرستان میشود.
چه کسی منتظر اوست؟ اصلاً چرا آمده است؟ چرا باید به آن دعوتنامهی مرموز اهمیت میداد و پا در راه این سفر ناشناخته میگذاشت؟ بهمن تمام راه با این پرسشهای بیجواب کلنجار میرفت.
بهمن از قطار پیاده شد و مدتی در هوای بسیار سرد زمستانی ایستگاه منتظر ماند. تا اینکه با مردی به نام «سالار سنجری» روبهرو شد که ظاهراً به استقبالش آمده بود. سالار سنجری از او خواست که بازگردد. او سوار خودرویش شد و بهمن را ترک کرد.
بعد از کمی انتظار، زنی به نام «رویا سنجری» (خواهر سالار سنجری) به سراغ بهمن آمد و او را سوار ماشینش کرد و به راه افتاد.
آنها در مسیر «چم سنگر»، دربارهی موضوع دعوت ناخواندهای که از بهمن شده است، صحبت کردند. از میان حرفهای رویا مشخص شد که پدر رویا و سالار، دعوتکننده و میزبان اصلی بهمن صالحی است؛ پدری که درحال مرگ است.
آنها به چم سنگر رسیدند و بهمن در خانهی اربابی آقای سنجری بزرگ ساکن شد. صبح که از خواب برخاست، متوجه شد که آقای سنجری حالش وخیم شده و به همراه دخترش به شهر رفته است. او تلاش کرد از مستخدم آقای سنجری، «آقا صفدر»، اطلاعاتی دربارهی علّت اصلی دعوتش به دست بیاورد، اما موفق نشد!
در غیاب رویا و آقای سنجری، سالار به سراغ بهمن صالحی رفت و ….

سخنرانی امام خامنه ای درباره سی و پنج سال مجاهدت امام کاظم علیهالسلام در خطبههای نماز جمعه تهران


سریال فراری در مورد یک نوجوان به نام هادی است که با علاقه رشته ورزشی کشتی را دنبال میکند. او برای قهرمانی در کشتی و موفقیت در زندگی سخت تلاش میکند. در این میان هادی گاهی با اتفاقهای غیرمنتظره و چالشهای سخت روبرو میشود که خانوادهاش او را در این مسیر حمایت میکنند..

این کتاب گویا روایت سه داستان نمایشی کوتاه از آدمها و اتفاقات تلخ و شیرین دوران دفاع مقدّس است.
* نفوذی: در یک عملیات جنگی، حضور یک فرد نفوذی در بین گروه باعث گمشدن بچههای عملیات و خرابشدنِ بیسیم میشود. سرهنگ که مسئول گروه است، تلاش میکند تا فرد نفوذی را بیابد و گروه را نجات دهد.
* امشب شام خرچنگ سرخکرده داریم: داستانی از جبهه و جنگ و دو دوست است که برای حمل مهمّات، همراه با خانم دکتری به خطّ مقدّم جبهه میروند و خودشان هم درگیر مقاومت و جنگ در خط مقدّم میشوند.
* خواب گروهبان گارسیا: «شهاب» و دوستش «فری» دزدند. وقتی میخواهند انگشتری را که دزدیدهاند، بفروشند، متوجه میشوند که مادر فری چراغ نفتیای را که انگشتر در آن پنهان است، به مسجد و جبهه اهدا کرده است. درنتیجه فری و شهاب بهدنبال انگشتر مخفیشده در چراغ نفتی، راهی جبهه میشوند.





