دادبه و پدرش (عشوی) که آهنگر است، سعی دارند هر طور شده داد مظلومان را از ظالمان بستانند؛ ازاین رو دادبه تصمیم می گیرد با همسر و فرزندش راهی کوفه شود تا نزد علی برود و دادخواهی کند.
آنها با مأموران حکومتی درگیر میشوند و عشوی به اجبار یکی از مأموران را می کشد. عشوی و دادابه می مانند و خانواده اش به راه می افتند. آنها در بصره با زنی آشنا می شوند که «حُسنا» نام دارد. او همسر و فرزند دادبه را به خانه اش می برد. دادبه و برادر حسنا، هلال، تصمیم می گیرند دور از چشم مأموران خود را به کوفه برسانند، ولی در راه کشته می شوند. در این زمان جنگ جمل اتفاق می افتد و خوارج قصد برکناری علی (ع) را دارند.
سالها میگذرد و عشوی که در این مدت زندانی بوده، در پاسخ نامه ی عروسش به بصره می آید تا با آنها دیدار کند. بعد از این دیدار می گوید قصد دارد، برای یاری علی، به کوفه برود. در این زمان نبرد صفین روی می دهد و عمروعاص با ماجرای «به نیزه زدن قرآنها» پیروز میدان می شود. عشوی در جنگ نهروان کشته می شود و همسر دادبه و حسنا به راه می افتند تا خود به دیدار علی بروند. آنها با مردی به نام عبدالله و همسرش که باردار است، همراه می شوند. خوارج به آنها حمله میکنند و حسنا و عبدالله و زن باردارش را می کشند، اما همسر و فرزند دادبه می گریزند تا خود را به علی برسانند. پسر دادبه آرزو می کند که در رکاب حسین، پسر علی، باشد تا به شهادت برسد.

امام حسن مجتبی(علیهالسّلام) در زمان جنگ، بهعلت خیانت بعضی از سپاهیانش، مجبور میشود با معاویه صلح کند.
نوشته حاضر در باره بخشی از زندگی سبط اکبر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، امام حسن مجتبی علیه السلام، است که امتِ زمان او نیز مانند، بسیاری از امتهای گذشته، مشمول سنت ابتلا و آزمایش شدند.

این کتاب گویا نگاهی است از دریچهی نمایش رادیویی به زندگی یکی از شاعران شیعی «کمیت بن زید اسدی» که در دوران اهلبیت میزیست.
«ابومُستَهَل کُمَیْت بن زید اَسَدی هلالی کوفی» (۶۰-۱۲۶ق)، از شاعران عربزبان شیعه و از مدیحهسرایان اهل بیت (ع) است. او لغتشناسی آشنا به تاریخ عرب و از سخنوران «قبیلهی مُضَر» بود. وی محضر امام سجاد (ع)، امام باقر (ع) و امام صادق (ع) را درک کرد.
وی در سال ۶۰ هجری قمری به دنیا آمد. وی پسرخواهر «فرزدق» ـ شاعر عصر بنىامیّه ـ است که با او و دوران جوانى «سید حمیرى» ـ شاعر معروف و متعصب شیعى ـ هم عهد بود. وی در زمان خلافت «مروان بن محمد»، آخرین خلیفهی اموی، در سال ۱۲۶ق و در کوفه درگذشت. امام سجاد (ع) در زمان زنده بودن کمیت، برای شهادت او دعا کردهبود. او نخستین کسی بود که در قبرستان بنیاسد دفن شد.

«مرصادالعباد مِن المبدأ إلی المعاد» یکی از مهمترین کتابهای نثر ادبیات فارسی و نیز از لطیفترین متنهای عرفانی زبان و ادبیات فارسی است.

عالم ربانی، آیتالله حاج سید حسین یعقوبی قائنی (قدس سره)، به اصرار شاگردان، بخشی از زندگینامه و خاطرات خویش را بیان کردند و درضمن آن بسیاری از نکتههای مهم سلوکی را یادآور شدند و در اختیار سالکان راه خدا قرار دادند.
استاد فیاضبخش، نویسندهی کتاب، برخی لطایف و ظرایفی را که خود از محضر استادان اخلاق و سیر و سلوک، بهویژه مرحوم آیتالله سعادتپرور فراگرفته، برای مخاطبان جمعآوری کرده است.
«در پناه آفتاب» مجموعه داستانی-نمایشی است که قصههایی از تاریخ صدر اسلام را روایت میکند و مضمون اصلی این داستانها شأن نزول آیات «قرآن کریم» است.
تاریخ اسلام با بعثت «پیامبر اکرم» (صلی الله علیه و آله و سلّم) در عربستان آغاز میشود. اما اهمیت بررسی شخصیت آن حضرت به عنوان آورنده اسلام و نیز بررسی اوضاع عربستان مقارن ظهور اسلام برای پی بردن به تحولاتی که با بعثت پیامبر در آن جامعه صورت گرفت، موجب میشود که معمولاً بررسی تاریخ اسلام از میلاد پیامبر اکرم (ص) یا حتی پیش از آن آغاز گردد.
۱۳ سال اول بعثت پیامبر در تقابل با مشرکان مکه گذشت که در مقابل با دعوت پیامبر اکرم (ص) به شدت موضع گرفته و سالهای سختی را برای پیامبر اسلام و پیروان او رقم زدند. تا اینکه پیامبر اسلام از مکه به مدینه هجرت و حکومت اسلامی را در آنجا پایه گذاری کردند.
آن حضرت توانستند مکه را فتح کنند و اسلام را در شبه جزیره عربستان گسترش دهند. پیامبر در آخرین سالها به امپراتوریهای اطراف خود نامه فرستاد و آنها را به اسلام دعوت کرد.ایشان به دستور الهی «امام علی» (علیه السلام) و پس از او سلسلهای از فرزندان و نوادگان آن حضرت را به عنوان امامان پس از خود به مردم معرفی کردند؛ اما پس از وفات آن حضرت «ابوبکر» به کمک «عمر بن خطاب» به عنوان جانشین پیامبر حکومت اسلامی را در دست گرفت. پس از او عمر با تعیین ابوبکر و «عثمان» با حکم شورایی که اعضای آن توسط عمر تعیین شده بود، به حکومت رسیدند.
در زمان این سه خلیفه، مسلمانان با استفاده از ضعف دو امپراتور مجاورشان، یعنی ایران و روم، شروع به فتح سرزمینهای همسایه کردند.
عدهای از مردم این سرزمینها در همان هنگام فتوحات و برخی دیگر در سالهای بعدی به اسلام گرویدند. در پایان حکومت عثمان، قلمرو اسلام شامل پنج ایالت شبه جزیره عربستان، مصر، عراق، ایران و شام بود.
در داستان حضرت نوح (ع) می شنویم:
قوم نوح (ع) بت پرست بودند و خداوند نوح را برای راهنمایی آنها فرستاد. او مردم را هدایت میکرد، اما بیشتر آنان از فرمان او سرپیچی می کردند. آنها علاوه بر این، او را به خاطر عقایدش مسخره و تحقیر می کردند.
بعد از مدتی آنها از نوح خواستند برای اثبات درستی حرفهایش از خدا بخواهد عذابی بفرستد و نوح نیز از آنها نزد خداوند گله کرد. خداوند به او فرمود که کشتی بسازد و از هر حیوانی جفتی بردارد و به همراه ایمان آورندگان، سوار بر کشتی شوند تا نجات یابند.
باران شروع به باریدن کرد و وحی آمد که عذاب الهی نزدیک است. باران به قدری فزونی یافت که همه جا را فراگرفت و کافران را دربرگرفت. فرزند نوح، کنعان بود که در گروه کافران جای داشت و هشدارهای پدر را نادیده گرفت. او نیز نابود شد. با از بین رفتن کافران، باران به پایان رسید و آبها در زمین فرورفت و نوح با قومش در زمین به زندگانی خود ادامه دادند.
در داستان اصحاب اخدود می شنویم:
در یک روز گرم و سوزان مردی وارد شهر صنعا شد و به قصر فرمانروا رفت و خواستار دیدار با او شد. اما نگهبانان به او گفتند که فرمانروا برای پرورش دین یهود عازم سفر است. او اصرار کرد که دیدار او در سفر فرمانروا مؤثر است. اما نگهبانان به حرف او توجهی نکردند. در همین زمان زونوآس به باغ آمد و فردی خبر آمدن آن مرد نجرانی را به پادشاه داد. در آن وقت دین مسیحیت به تازگی در نجران رواج گرفته بود و عده ای از یهودیان به آن روی آورده بودند.
فرمانروا خواست تا با مرد نجرانی تنها باشد. او درباره معجزاتی که از دین مسیح دیده یا شنیده جملاتی بیان کرد و از خدای یکتا سخن گفت. مرد در ادامه گفت که برای تبلیغ دین مسیح به صنعا آمده است.
پادشاه که از بی دینی یهودیان ناراحت شده بود، تصمیم گرفت هرطور شده آنها را وادار کند تا به دین پدرانشان برگردند. پس با لشکری به نجران حمله کرد و البته قبل از جنگ، با بزرگان آنجا گفتوگو کرد. بعد از اعلام مخالفت بزرگان نجران، زونوآس دستور داد تا خندقی بکنند و آن را پر از آتش کنند و همه را بسوزاندند.
«کشف الاسرار و عُدَه الابرار» کتابی در تفسیر قرآن و عظیمترین و قدیمیترین تفسیر عرفانی فارسی، نوشتهی «ابوالفضل رشیدالدین میبدی» در دههی ۵۲۰ قمری است. این کتاب براساس «تفسیر الهروی» خواجه عبدالله انصاری (که در دست نیست) نوشته شده است.
کتاب «کشف الاسرار و عُدَه الابرار» گنجینهی گرانبهایی از واژگان، مثلها، تشبیهها و تعبیرهای فارسی است، در عین اینکه مزایای تفسیرهای دیگر را نیز دارد.
از این منظر، همان بحثهایی که در تفسیرهای عربی دربارهی قرائت، شأن نزول، لغت، صرف، نحو و بیان به زبانِ «عربی» مطرح شده، در این تفسیر، به زبان شیرین و روانِ «فارسی» ادا شده است؛ حتی اخبار و احادیث و اشعار هم در بیشتر موارد به زبان فارسی ترجمه شده است.
در نوبت اوّل کاملاً دقت و توجه شده که کلمهی فارسی، معادل دقیقِ عربیِ آن باشد که رعایت امانت در سخن خدا بشود و در بعضی موارد کلام از سیاق فارسی دور میشود تا این منظور عملی گردد.
این تفسیر علاوهبر برخورداری از شیرینیِ زبان فارسی، دربردارندهی نکتههای جالب عرفانی، تفسیری، تاریخی و ادبی است.
«تفسیر الهروی» خواجه عبدالله انصاری هماکنون در دست نیست، ولی چهل سال پس از وفات خواجه عبدالله، در دست میبدی بود و او آن را شالودهی کار خود در نوشتن «کشف الاسرار» قرار داد و بارها از خواجه به القاب پیر طریقت، عالم طریقت و جمال اهل حقیقت، شیخ الاسلام انصاری و… یاد و سخنانش را نقل کرده است.
در نوبت سوم تفسیر که جنبهی عرفانی دارد، همهجا آهنگ سخن خواجه به گوش میرسد که میتوان گفت یا عین کلام اوست یا با تصرفهایی، نقل گفتار او یا ملهم از شیوهی بیان اوست.
مؤلف، دیباچهی کلام خود را بهخوبی میگشاید و با نگارش جملهی «خیر کلمات الشکر ما افتتح به القرآن من الحمد، فالحمد لله رب العالمین و الصلاه و السلام علی رسوله محمد و آله اجمعین…»، برخلاف دانشمندان اهل سنّت، بر اصحاب درود نمیفرستد و از شیوهی اندیشهمندان شیعی و تفسیرهای شیعه پیروی میکند.
******
مخاطبان گرامی، این کتاب گویا بخش کوتاهی از کتاب ارزشمند «کشف الاسرار» است.
این کتاب برگزیده هایی از مجموعه ی دو جلدی با عنوان «تاج القصص» است که قصه ها، روایتهای مستدل و قصههای قرآنی را با رویکرد و شیوه های ادبی روایت می کند. بازآفرینی ادبی آنها شنیدنی و عبرت آموز است.
«سیده نصرتبیگم امین» معروف به «بانو امین» از عالمان و عارفان شیعه اهل ایران و اولین زنی است که به مقام اجتهاد رسید. در این کتاب، داستان زندگانی او را می شنوید.
بانو امین در سال ۱۳۱۲ قمری، مطابق با ۳۰ خرداد ۱۲۷۴ شمسی، در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه در اصفهان متولد شد و در تاریخ ۲۳ خرداد ۱۳۶۲شمسی، برابر با شب اول رمضان ۱۴۰۳ قمری، در همان شهر درگذشت و در تخت فولاد به خاک سپرده شد.
پدر سیده نصرت امین، سید محمدعلی حسینی اصفهانی، ملقب به امینالتجار، از بازرگانان سرشناس و متدین اصفهان و نوهی علامه سید معصوم حسینی خاتونآبادی و مادرش زهرا، دختر حاج سید مهدی، ملقب به جناب، از خاندان جنابیهای اصفهان است.
نصرت امین در سیزده سالگی با پسر عمویش، حاج میرزا آقا، معروف به معینالتجار، از بازرگانان نامدار و متدین اصفهان، ازدواج کرد. ثمرهی این ازدواج هشت فرزند بود که هفت تن از آنان در دوران حیات بانو و در دوران کودکی به علت بیماریهای ناشناخته یا شیوع بیماریهای واگیردار درگذشتند.
بانو امین سوادآموزی را از پنج سالگی در مکتبخانه آغاز کرد و از یازده سالگی به آموختن زبان عربی مشغول شد. او در بیست سالگی به تحصیل علوم دینی و صرف و نحو همت گماشت و از محضر استادان مجتهد بهره گرفت و ….
*این کتاب به قلم یکی از بهترین شاگردان بانو، مرحومه علویه همایونی نوشته شده است.
این کتاب گویا مجموعهی داستانهای برگزیده از سه تفسیر بزرگ و مشهور قرآن کریم «تفسیر سورآبادی، روضالجنان و روحالجنان و منهجالصادقین» است.

این کتاب دربرگیرندهی سلسلهجلسات «سید علی خامنهای» در ماه رمضان سال ۱۳۵۳ در مسجد امام حسن مجتبی (ع) واقع در شهر مشهد است که در آن اصول و پایههای فکری اسلام، در خلال آیات قرآن مطرح شده است.
مجموعه ای از نوشته های آیت الله دستغیب (ره) شامل ۱۷ قسمت با موضوعات عنایت اهل بیت (س)،کوری چشم در برزخ،نماز،علما،مردگان