دکتر عباسی
استاد رائفی پور
فروشگاه سایت

جستجو




در اين سایت
در كل اينترنت

آمار

تبلیغات

آخرین نظرات

پربازدیدترین مطالب

این کتاب گویا روایت‌گرِ سه داستان نمایشی کوتاه از تلخ و شیرین‌های زندگی جان‌‌بازانِ سرافراز دوران دفاع مقدّس است.

* دست‌های خالی: «مهری رحیمی» که در دانشگاه فلسفه خوانده است، باوجود وضع مالی و خانواده‌‌ی مناسب، اصرار دارد که با یک جان‌‌باز ازدواج کند. با هماهنگیِ پدرش، جان‌بازی به نام «عباس آقایی» را که شرایط دشواری دارد، به او معرفی می‌کنند تا از این کار منصرف شود. ولی مهری مصرّانه به خواستگاری عباس می‌رود و باوجودِ تمام تلاش‌های پدرش برای جداکردن آنها، کم‌‌‌کم عاشق او می‌شود.

* روزهای سوخته: پدر «زینب» در دوران جنگ موجی شده و حالا نگهداری از او بسیار دشوار است. خانواده باوجود مخالفت زینب تصمیم می‌گیرند با مشورت پزشک او را به آسایشگاه ببرند.

* شوق ندیدن: عموی «آیدا» در جبهه مجروح شده و بینایی خود را از دست داده است. آیدا که در کارهایش به او کمک می‌کند، متوجه می‌شود که عمویش عاشق پرستاری است که در دوران جنگ در بیمارستان اهواز از او مراقبت می‌‌کرد و برایش کتاب می‌خواند. آیدا از طریق اینترنت آن پرستار را می‌‌یابد و پس از برقراری ارتباط، وی برای دیدن عموی آیدا از آلمان به ایران می‌آید.

* عکس آخر: «اسماعیل» قصد دارد به خطّ مقدم جبهه برود و برای نمایشگاهی با عنوان «صلح» که در آلمان برگزار می‌شود، عکاسی کند. او در آستانه‌‌ی پدرشدن است و همسرش «گلی» مخالف رفتن اوست. اسماعیل به جبهه می‌رود و در حین عکاسی، شیمیایی می‌شود. سرانجام عکس او در آلمان به رتبه‌‌ی اول می‌رسد.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :27 خرداد 1404 1061 بازدیدبدون نظر »

خبرنگاری پس از سال‌ها که از دوران دفاع مقدّس گذشته است، به‌دعوت یک میزبان ناشناخته، سوار قطار جنوب شده و در ایستگاه محلی «سپیددشت» در خاک لرستان پیاده می‌شود تا به جایی آشنا در گذشته، اما غریب در امروز، وارد شود؛ «چم سنگر»!

در نیمه‌‌‌شبی سرد از بهمن‌ ۱۳۸۰ شمسی، (مقارن با بیست‌‌‌و‌‌سومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی) «بهمن صالحی» (نویسنده و خبرنگار) وارد ایستگاه سپیددشت لرستان می‌شود.
چه کسی منتظر اوست؟ اصلاً چرا آمده است؟ چرا باید به آن دعوت‌‌‌نامه‌ی مرموز اهمیت می‌داد و پا در راه این سفر ناشناخته می‌گذاشت؟ بهمن تمام راه با این پرسش‌های بی‌جواب کلنجار می‌رفت.
بهمن از قطار پیاده شد و مدتی در هوای بسیار سرد زمستانی ایستگاه منتظر ماند. تا اینکه با مردی به نام «سالار سنجری» روبه‌‌‌‌رو شد که ظاهراً به استقبالش آمده بود. سالار سنجری از او خواست که بازگردد. او سوار خودرویش شد و بهمن را ترک کرد.
بعد از کمی انتظار، زنی به نام «رویا سنجری» (خواهر سالار سنجری) به سراغ بهمن آمد و او را سوار ماشینش کرد و به راه افتاد.
آنها در مسیر «چم سنگر»، درباره‌ی موضوع دعوت ناخوانده‌ای که از بهمن شده است، صحبت کردند. از میان حرف‌های رویا مشخص شد که پدر رویا و سالار، دعوت‌‌‌کننده‌‌ و میزبان اصلی بهمن صالحی است؛ پدری که درحال مرگ است.
آنها به چم سنگر رسیدند و بهمن در خانه‌ی اربابی آقای سنجری بزرگ ساکن شد. صبح که از خواب برخاست، متوجه شد که آقای سنجری حالش وخیم شده و به همراه دخترش به شهر رفته است. او تلاش کرد از مستخدم آقای سنجری، «آقا صفدر»، اطلاعاتی درباره‌ی علّت اصلی دعوتش به دست بیاورد، اما موفق نشد!
در غیاب رویا و آقای سنجری، سالار به سراغ بهمن صالحی رفت و ….

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :27 خرداد 1404 684 بازدیدبدون نظر »

این کتاب گویا روایت سه داستان نمایشی کوتاه از آدم‌ها و اتفاقات تلخ و شیرین دوران دفاع مقدّس است.

* نفوذی: در یک عملیات جنگی، حضور یک فرد نفوذی در بین گروه باعث گم‌شدن بچه‌های عملیات و خراب‌‌شدنِ بیسیم می‌شود. سرهنگ که مسئول گروه است، تلاش می‌کند تا فرد نفوذی را بیابد و گروه را نجات دهد.

* امشب شام خرچنگ سرخ‌کرده داریم: داستانی از جبهه و جنگ و دو دوست است که برای حمل مهمّات، همراه با خانم دکتری به خطّ مقدّم جبهه می‌روند و خودشان هم درگیر مقاومت و جنگ در خط مقدّم می‌شوند.

* خواب گروهبان گارسیا: «شهاب» و دوستش «فری» دزدند. وقتی می‌خواهند انگشتری را که دزدیده‌اند، بفروشند، متوجه می‌شوند که مادر فری چراغ نفتی‌‌ای را که انگشتر در آن پنهان است، به مسجد و جبهه اهدا کرده است. درنتیجه فری و شهاب به‌‌دنبال انگشتر مخفی‌‌شده در چراغ نفتی، راهی جبهه می‌شوند.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :26 خرداد 1404 643 بازدیدبدون نظر »

«فاطمه نیک» در سال ۱۳۰۰ در هرمزگان به دنیا آمد. پس از مرگ پدرش، با مادر و خواهران و برادرش به«میناب» مهاجرت کرد. در همان‌‌جا ازدواج کرد و صاحب فرزندانی شد. او آن‌‌قدر شیرین‌‌سخن و مهربان بود که از همان جوانی به «خاله شیرین» معروف شد.

درباره‌ی کتاب:
شهید «فاطمه نیک» در ۵مهر۱۳۰۰ در جزیره‌‌ی قشم به دنیا آمد. پدرش مؤذن مسجد بود و فاطمه در دامان خانواده‌ای متدیّن رشد کرد و جانش با آموزه‌های دینی عجین شد. بعدها وقتی ازدواج کرد و مادر شد، فرزندان رشید، شجاع و باایمانی تربیت کرد.
او در کنار خانه‌داری، به فعالیّت در امور مذهبی و مبارزه با استبداد شاهنشاهی پرداخت و پس از پیروزی انقلاب و با شروع جنگ تحمیلی، تک‌تک فرزندانش را به جبهه‌های جنگ فرستاد.
وی در مرداد۱۳۶۶ عازم حج ابراهیمی شد و در مراسم برائت از مشرکین، سینه‌اش آماج گلوله‌های وهابیون شد و در ۹مرداد۱۳۶۶ در شهر مکّه به شهادت رسید. شماره‌‌ی هشتم از مجموعه‌‌ی «زنان آسمانی» دربردارنده‌‌‌ی خاطراتی از این شهید والامقام است.

درباره‌ی نویسنده:
«شمسی خسروی»، داستان‌‌نویس، سال ۱۳۵۰ در تهران به دنیا آمد. بیشتر تألیفات خسروی (به غیر از داستان‌ها) شامل زندگی‌نامه‌‌ی داستانی رزمندگان اسلام و شهدای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران یا خانواده‌‌ی آنان است.
آثار او عبارت‌اند از:
«عروس جنوب»؛
مجموعه داستانی «ضیافت» بر اساس زندگی سردار شهید ابراهیم محبوب؛
«عطش و آتش»؛
«بر بلندای حضور: خاطرات بتول جنیدی»؛
«پرنده‌ای در عرش: زندگی و خاطرات شهید فهیمه‌ سیّاری»؛
«غریبانه: بر اساس زندگی شهید غلام‌‌‌محمّد نیک‌‌عیش»؛
«آفتاب بی‌قرار: زندگی‌نامه‌‌ی مریم مجتهدزاده (اخوان موسوی)؛
«روزی خواهم خفت برای همیشه»، زندگی‌نامه داستانی شهید آیت‌الله محمد صدوقی، سومین شهید محراب؛
رمان «اولین روز آرامش» زندگی‌‌نامه‌‌ی داستانی خلبان شهید حسین خلعتبری؛
«آرام‌تر از همیشه»: داستان‌واره‌ای از زندگی شهید صیّاد شیرازی.

* تعبیر یک خواب: زندگی و خاطرات شهیده فاطمه نیک، نویسنده: شمسی خسروی، ناشر: نشر شاهد، ۱۳۸۷.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :26 خرداد 1404 855 بازدیدبدون نظر »

کتاب «گیل مانا» روایت‌گرِ خاطرات سردار «محمدعلی حق‌بین» فرمانده‌ی گردان کمیل در دوران دفاع مقدس است. این کتاب در ده فصل، خاطراتی از آغاز جنگ، فضای ناامن کردستان و مأموریت‌های درون‌مرزی تا پایان جنگ تحمیلی را روایت می‌کند.

سردار «محمدعلی حق‌بین» در سال ۱۳۶۱، در ۱۶سالگی، به‌عنوان امدادگر به عضویت تیپ ۲۵ کربلا درآمد و به‌تدریج نیروی رزمی شد.
در سال ۱۳۶۲ در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نام‌نویسی کرد و با سمتِ فرماندهیِ «تیپ قدس گیلان» در عملیات‌های متعدد پاک‌سازی کردستان و چند مأموریت برون‌مرزی حضور داشت.
از اواخرِ سال ۱۳۶۴ تا ابتدای سال ۱۳۶۷ جانشین فرماندهان گردان کمیل، شهیدان «حسن رضوان‌خواه» و «محمد اصغری‌خواه» بود و پس از شهادت اصغری‌خواه، با حکم فرمانده‌ی لشکر قدس، فرمانده‌‌ی گردان کمیل شد.
وی سپس مسئولیت‌های متعددی داشت. بعد از شروع فعالیت‌های گروه‌های تروریستی تکفیری در سوریه، لشکر قدس گیلان مأموریت یافت تا به مصاف نیروهای تروریست برود. عملیات برجسته‌ی این لشکر در تاریخ ۱۳ بهمن ۱۳۹۴ با نام «نصر۲» بود که رزمندگان لشکر، منطقه‌ی شیعه‌نشین «نبل‌الزهرا» را پس از چهار سال محاصره آزاد کردند.
در سال ۱۳۹۸ سردار حق‌بین مفتخر به دریافت نشان «فتح۳» شد. او هم‌اکنون مسئول اداره‌ی رزمی‌‌‌-تخصصی معاونت آموزش کل سپاه است.

کتاب «گیل مانا» روایت نبردهای این رزمنده‌ی دفاع مقدس و جبهه‌ی مقاومت است.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :25 خرداد 1404 690 بازدیدبدون نظر »

کتاب «ریشه‌‌های تهاجم» (جلد اول) از سری کتاب‌های پنج‌‌جلدی تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق است که به همّت مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ تألیف و منتشر شده است.

درباره‌ی کتاب:
کتاب «ریشه‌‌های تهاجم» از سری کتاب‌های پنج‌‌جلدی تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق است که به همّت مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ تألیف و منتشر شده است.
تألیف این مجموعه‌‌ی پنج‌‌جلدی به زمانی برمی‌گردد که مسئولان دوره‌ی عالی جنگ سپاه پاسداران، یعنی عالی‌‌ترین مقطع آموزشی در این نهاد از «محسن رضایی» -فرمانده‌ی وقت سپاه- دعوت کردند تا بحث تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق را برای دانشجویان دکتری مطالعات جنگ تدریس کند. در همین راستا به پیشنهاد وی گروهی پژوهشی تشکیل شد تا متون این درس را تهیه کند.
ویژگی این کتاب آن است که به دست کسانی تألیف و تنظیم شده که خود در طول هشت سال دفاع مقدّس نقش مؤثری در جنگ ایفا کرده و درک درست و همه‌جانبه‌ای از جنگ داشته‌اند.
دیباچه‌ی کتاب را محسن رضایی، فرمانده‌ی پیشین سپاه پاسداران، نگاشته است. وی در این قسمت توضیحاتی درباره‌ی این مجموعه و هدف از جمع‌آوری آن داده است.
کتاب شامل شش فصل است. هر فصل را گروهی از استادان و محققان رشته‌های نظامی نگاشته‌‌اند و پس از پایان فصل، مآخذ مربوط به آن بخش، به‌دقت درج شده است.
مجموعه تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق از مجموعه‌های پژوهشی و تحلیلی این مرکز درباره‌ی جنگ تحمیلی است که تاکنون سه جلدِ آن با نام‌‌های «ریشه‌های تهاجم»، «جنگ بازیابی ثبات» و «تنبیه متجاوز» منتشر شده است.
کتاب حاضر جلد اوّل از این مجموعه است و در آن عوامل و زمینه‌های سیاسی، بین‌المللی، تاریخی، جغرافیایی، اقتصادی و اجتماعی جنگی که با تهاجم ارتش عراق به سرزمین ایران اسلامی آغاز شد، بررسی شده است.

درباره‌ی نویسنده
«فرهاد درویشی سه‌‌تلانی»، متولد سال ۱۳۴۰ است. وی مدرک دکترای تخصصی رشته‌ی علوم سیاسی (گرایش مسایل ایران) را از دانشگاه تربیت مدرس تهران دریافت کرده است. درویشی پژوهش‌های متعددی در زمینه‌های سیاست خارجی، مطالعات جنگ و آینده‌پژوهی داشته و مقاله‌های بسیاری در نشریات گوناگون با این موضوعات به چاپ رسانده است.
وی در دانشگاه‌های بین‌المللی امام خمینی(ره)، دانشگاه تهران، دانشگاه امیرکبیر، دانشگاه امام حسین(ع) و پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی تدریس کرده است.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :25 خرداد 1404 801 بازدیدبدون نظر »
این کتاب گویا، روایت پنج داستان تأثیرگذار و شنیدنی از زندگی رزمندگان و ایثارگران دلیر دوران دفاع مقدس است.

* خاک سبز: «سعید»، بعد از جنگ، همراه با گروهی برای جست‌وجوی جنازه‌های هم‌رزمانش در بیابان‌های منطقه‌ی جنگی سرگردان است. او در رؤیا یکی از رزمنده‌ها را می‌بیند که جای بچه‌های دسته‌ی «قمر» را به او نشان می‌دهد و می‌گوید که دوستان رزمنده‌اش که برای آوردن آب به محل تانکی در نزدیکی دشمن رفته بودند، با لبان تشنه شهید شده‌اند.

* سپاس از حیات طیبه‌ی نوجوان نجیب و زیبا: «علیرضا» مجروح جنگی است و هر روز آدم‌ها و اتفاقاتی را به یاد می‌آورد. او می‌گوید تا شب همه‌ی آن‌ اتفاقات را فراموش می‌کند و دوباره روز بعد همین ماجرا تکرار می‌شود.
او عاشق دخترعموی زیبایش بوده، ولی از سر نجابت و خجالت، چیزی نگفته تا اینکه زیبا ازدواج کرده است و حالا او هر روز زیبا را در رؤیایش می‌بیند.

* تیر و ترکش: شخصی به نام «رحیم» که به عنوان دیده‌بان در هر عملیاتی شرکت می‌کند، هیچ اتفاقی برایش نمی‌افتد و خودش می‌گوید که نظرکرده است. تا اینکه در یک عملیات پایش مجروح می‌شود.

* در تنگنای خرابه: «منصور» نه سال بعد از جنگ، همراه همسرش «مینا»، برای دیدن خانه‌ی قدیمیشان به شهرش بازگشته است. اما با خرابه‌های خانه‌شان روبه‌رو می‌شود.
در همین حین زن و شوهر دیگری هم ادعا می‌کنند که آنجا خانه‌شان بوده است. پیرمردی از راه می‌رسد که ادعا می‌کند در تمام دوران جنگ به درختی که در این خرابه بوده، آب می‌داده و آنجا خانه‌ی اوست.

* دلی از جنس آفتاب: «سید صالح» که جان‌باز شیمیایی است؛ شوهر «راضیه خانم» (مادر مهتاب) است. بعد از مرگ راضیه خانم، باوجود علاقه‌ی بسیا

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :18 خرداد 1404 1922 بازدیدبدون نظر »
کمی عادلانه تر
این کتاب گویا مروری است بر زندگی‌نامه و خاطرات شهیدِ ترور «حجت‌الاسلام مصطفی قاسمی».

دم ظهر بود که واقعه اتفاق افتاد؛ آفتاب گرم اردیبهشت عبایش را روی زمین پهن کرده بود. از مدرسه که بیرون آمد؛ کوچه خلوت بود و آمدوشدی به چشم نمی‌خورد. آهسته به انتهای کوچه رفت تا زودتر خود را برساند؛ نمازگزاران مثل همیشه منتظرش بودند. هنوز چند قدمی بیشتر برنداشته بود که صدای سوت گلوله در فضا پیچید.
خون تازه روی آسفالت داغ جاری شد؛ پیکر بی‌جانش وسط جمعیت متحیّر روی زمین افتاده بود. عبای ساده‌ی خاکی‌رنگ را روی سرش کشیده بودند و صدای پچ‌پچه‌ها بلند بود. بعضی بغض کرده بودند؛ بعضی دیگر خودشان را نیشگون می‌گرفتند و برخی‌ هم درحال گرفتن عکس بودند.
ماجرا جدّی بود؛ ترور مسلّحانه، روز روشن مقابل مدرسه علمیّه. کاری از دست کسی برنمی‌آمد؛ شیخ «مصطفی» مدّت‌ها بود که دنیای زمینی را ترک گفته بود.

* در صبح روز شنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، هنگامی که «حجت الاسلام مصطفی قاسمی» طلبه ۴۶ ساله اهل همدان، از حوزه‌ی علمیّه محل کار خود در محله آخوند همدان خارج شد، ضارب با خودروی پژو ۲۰۶ بر سر راه وی قرار گرفت و با اسلحه‌ی کلاشنیکف، دو گلوله به وی شلیک کرد که بلافاصله موجب شهادتش شد. قاتل پس از ارتکاب جرم، فرار کرد.
«بهروز حاجیلویی» پس از این حادثه در صفحه‌ی اینستاگرام خود با انتشار عکس‌هایی از خود و نوشتن مطالبی به ارتکاب این قتل اعتراف کرد که از سوی نیروی انتظامی ایران شناسایی شد و تحت تعقیب قرار گرفت.
پس از این حادثه، رئیس دادگستری استان همدان بلافاصله دستور رسیدگی سریع و خارج از نوبت را برای این پرونده صادر کرد و کارآگاهان پلیس توانستند با برنامه‌ریزی و پیگیری و کنترل نامحسوس، پناه‌گاه قاتل را شناسایی کنند و در ساعات ابتدایی صبح روز بعد از حادثه، واحد عملیاتی یگان امداد شهرستان همدان با محاصره محل و درگیری با قاتل وی را از پای درآورد. در جریان این عملیات که حدود ۲۰ دقیقه به طول انجامید، دو نفر از مأموران پلیس نیز دچار جراحت‌های سطحی شدند.
این حادثه در رسانه‌های خبری و شبکه‌های اجتماعی واکنش‌های فراوانی را از طرف برخی نهادها و افراد درپی‌داشت.
پس از کشته شدن عامل قتل، فرمانده‌ی انتظامی استان همدان با تشریح حادثه اعلام کرد که برادران و همه‌ی دوستان قاتل نیز بازداشت شده‌اند. نیروی انتظامی همچنین از شناسایی و دستگیری ۳۲ نفر از افرادی که با گذاشتن پیام در صفحه‌ی شخصی اینستاگرام قاتل از اقدام وی حمایت کرده بودند، خبر داد.

* شهید «حجت الاسلام مصطفی قاسمی» در سال ۱۳۵۲ در روستای «میهمله علیا» شهرستان بهار به دنیا آمد. وی در مدرسه‌ی آخوند، درس خارج می‌خواند. مدّتی در اداره‌ی کتابخانه مدرسه‌ی «آیت‌الله دامغانی» نزدیکی آستان مقدس «امامزاده عبدالله(ع)» همکاری کرد. ظهرها امامت جماعت امور شعب بانک تجارت همدان را بر‌ عهده داشت و ۱۸ سال هم پیش‌نماز مسجد «حاج کربعلی» در وقت نماز مغرب و عشا بود؛ مسجدی ساده و قدیمی در یکی از محله‌های قدیمی همدان که علمای بزرگی چون «شیخ محمدعلی دامغانی» فرزند «آیت‌الله‌العظمی ملاعلی دامغانی» در آن اقامه نماز کرده‌اند.
او در هنگام شهادت ۴۶ سال داشت و سرپرست یک خانواده‌ی پنج‌نفره با دو دختر و یک پسر بود.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :16 خرداد 1404 742 بازدیدبدون نظر »
راه ستاره ها
این کتاب گویا دربردارنده‌ی زندگی‌نامه و خاطرات شهید والامقام «محمّد غفّاری» است.

«محمّد غفّاری» سال ۱۳۶۳ در شهر همدان زاده شد. او پس از پذیرفته‌شدن در رشته‌ی دندان‌پزشکی، با عشق و علاقه‌ی فراوان به عضویّت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و سپس در زمره‌ی رزمندگان تیپ ویژه‌ی «صابرین» نیروی زمینی سپاه پذیرفته شد.
این سرباز مدافع وطن، در شهریور ماه سال ۱۳۹۰، در جریان درگیری با عوامل منافقان کوردل (گروهک تروریستی «پژاک»)، در «ارتفاعات‌ جاسوسان» به شهادت رسید.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :16 خرداد 1404 608 بازدیدبدون نظر »
لطیف عشق

«لطیف عشق» با نثری روان و شیرین، داستانِ زندگیِ سروان شهید «لطیف رنجبری» را روایت می‌کند.

«لطیف رنجبری» در چهارم اردیبهشت ۱۳۲۶ در روستای «آل کبود» از توابع شهرستان «بیجار» استان کردستان زاده شد. او در دوران دفاع مقدس، وظیفه‌ی آموزش و سازمان‌دهیِ بسیاری از گروه‌های اعزامی به مناطق عملیاتی را برعهده داشت و با سِمت فرماندهیِ گروهان ۳ از گردان رزمی ۷۰۷ «حضرت ابوالفضل علیه السلام» به جزایر مینو و منطقه‌ی اروندکنار رفت.
لطیف رنجبری حدود یک سال و نیم در این منطقه ماند و پس از چهار ماه، به یکی از مناطق جبهه‌ی غرب که تحت کنترل ضدانقلاب در استان کردستان بود، منتقل شد و در مدت چهارماه حضورش توانست امنیت بالایی در منطقه ایجاد کند و بسیاری از آن مناطق را از حضورِ ضدانقلاب و دموکرات پاک کند.
سردار لطیف رنجبری، در تاریخ ششم دی ماه ۱۳۶۲ در یکی از مناطق پاک‌سازی نشده با اشرار درگیر شد و سه تن از اشرار کومله را به هلاکت رساند. اما سرانجام از فاصله‌ی ۱۵۰۰ متری با اسلحه‌ی سیمینوف، از سویِ گروهک‌های کومله و دموکرات، از ناحیه‌ی قلب تیر خورد و به شهادت رسید.

* لطیف عشق، نویسنده: محمدعلی آقامیرزایی، نشر شاهد، ۱۳۹۲.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :15 خرداد 1404 485 بازدیدبدون نظر »
مدال آور گمنام

این کتاب بخش‌هایی از زندگی دانشمند هسته‌ای، شهید «محسن فخری زاده»، را روایت می‌کند.

شهید «محسن فخری‌زاده مهابادی» در سال ۱۳۳۶ در قم متولد شد. وی مدرک کارشناسی ارشد مهندسی هسته‌ای داشت. او از ابتدای روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی و «تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» به عضویت سپاه درآمد و به درجه‌ی نظامی «سرتیپ پاسدار» نائل شد.
با تشکیل واحد تحقیقات ویژه‌ی اتمی (تیم ۳۲) در مرکز تحقیقات سپاه پاسداران، فخری‌زاده از همان ابتدا در این مرکز فعالیت خود را آغاز کرد.
محسن فخری زاده از سال ۱۹۹۲ به‌عنوان عضو هیئت علمی دانشکده‌ی فیزیک «دانشگاه امام حسین» سپاه، امکانات این دانشگاه را برای تحقیقات هسته‌ای به‌کار گرفت و سپس رئیس «دانشگاه صنعتی مالک اشتر» شد.
او رئیس «سازمان پژوهش و نوآوری دفاعی (سپند)» بود. وی همچنین یکی از دانشمندان مؤثر و رده بالای حوزه‌ی تحقیقات علمی در کشور بود.
گفتنی است نام او در میان یکی از پنج شخصیت ایرانی موجود در فهرست ۵۰۰ نفره قدرتمندترین افراد جهان، در نشریه‌ی آمریکایی «فارین پالیسی»، منتشر شده است.
همچنین نامِ این دانشمند ارشد «وزارت دفاع و پشتیبانی نیرو‌های مسلح» و رئیس پیشین «مرکز تحقیقاتی فیزیک» (PHRC) در تاریخ ۲۴ مارس ۲۰۰۷ میلادی، در فهرست تحریم شدگان ایران از سویِ شورای امنیت سازمان ملل قرار گرفت.
محسن فخری‌زاده تنها دانشمند هسته‌ای ایرانی است که «بنیامین نتانیاهو»،نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی، نام او را مستقیماً در جلسه‌ی تبلیغاتی خود به زبان آورد و ادعا کرد درباره‌ی برنامه‌ی تسلیحاتی اتمی کار می‌کرده است.
سرانجام این دانشمند برجسته‌ی هسته‌ای در ۷ آذر ۱۳۹۹، در منطقه آبسرد دماوند، به دستِ عاملان استکبار به شهادت رسید

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :15 خرداد 1404 553 بازدیدبدون نظر »
نامه‌ای به یک جانباز

این کتاب، دربردارنده‌ی نامه‌هایی است که افراد متعدد برای پاس‌داشت مقام جانباز نوشته‌اند.

برادر جانباز سرافراز و عزیزم
سلام
سلام بر تو، وارث میراث اجدادمان که اباالفضل گونه نظاره‌گر فروغ خورشید شدی و با چشمان خون‌فشانت طلیعه ظفر را در بامداد صلح و رهایی کاشتی تا مردان خدا را مسجود فرشتگان کنی. تو منبع فیاض فریاد بودی. تو چراغ‌دار راه پرتلاطم ناامیدانی.
سلام من تو را چه حاصل که در برابر عروج معرفت بی‌پایان تو بسی اندک است. تو چشمه‌سار ایمانی، شوکت هر بهاری و پرچم هر پیروزی. تو با چشم روشنت زیبایی‌ها را می‌بینی، زیرا چشمان تو چلچراغ زخم یاران شهیدت شده است. تو جوانه‌های وجود یاران بی‌قرارت را سیراب کردی تا تشنگی را تجربه نکنند. طوفان از طنین گام‌های باوقار تو از حرکت می‌ایستد، وقتی چون آذرخش بی‌تاب در خون و دود و آتش اسوه جان‌نثاران شدی. تو با لبیک یا خمینی‌ات استمرار حرکت رسولان را تایید کردی تا چند صباحی در این دنیای فانی رحمت ایزد منان را جلوه‌گر باشی.
ای سرو آزاده، ای سروقامت مهربان که این‌چنین در انتظار غرش بارانی، استوار باش و چشم دل باز کن. با صلابت همیشگی‌ات برخیز و تیر بر فرق دشمن بزن و با فریاد و زبان آشنای خود از صلابت شهیدان بگو. ای قاصد خوش‌بوی، ای که به منتظران نور پیام شوق دادی، بدان که تنها نیستی. هیچ زمان تنها نبودی و اکنون نیز تنها نیستی. ما تو را چون تک‌سواران وادی نور تا بهار انتظار بدرقه خ

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :12 خرداد 1404 629 بازدیدبدون نظر »
عروس آسمان
زندگی و خاطرات بانوی شهید، طاهره هاشمی.

در این کتاب با زندگی و خاطرات بانویی نوجوان آشنا می‌شویم که عمر کوتاه، اما پرباری داشت. طاهره هاشمی در غروب روز ششم بهمن سال ۱۳۶۰، درحالی که چهارده بهار بیشتر از عمرش نمی‌گذشت، در درگیری خونین گروه‌های معاند با نیروهای بسیج و مردمی، شهید شد.

* عروس آسمان، نویسنده: وجیهه علی‌اکبر سامانی، نشر شاهد.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :11 خرداد 1404 449 بازدیدبدون نظر »

تیه دا

این کتاب گویا روایتی است از کودکی تا شهادت شهید مدافع حرم «حیدر جلیلوند».

شهید «حیدر جلیلوند» در کنار خلق پهلوانی و مهربانی بی‌حد در حق خانواده و دوستان که زبان‌زد همگان است، در جوانی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و در سال ۱۳۸۶ وارد نیروی هوافضای سپاه شد. وی به عنوان مستشار نظامی ، آخرین دوره‌های خلبانی پهپاد را گذراند و با به‌دست‌‌آوردنِ تخصص و مهارت در آموزش و کار با پهپاد و دوش‌پرتاب‌ها، سه‌‌بار به سوریه و یک‌‌بار به عراق اعزام شد.
او استعداد و نبوغ چشم‌گیری داشت. همکاران و هم‌رزمانش همیشه به ایمان، خوش‌‌خلقی و تخصص شهید اشاره داشته‌اند.
شهید جلیلوند در آخرین اعزام خود در ۲۴اردیبهشت۱۳۹۶ به منطقه‌ی «اثریا» در «حماه» سوریه رفت و در خرداد همان سال به‌منظور شناسایی و کسب اطلاعات میدانی در حال انجام وظیفه بود که متأسفانه از ناحیه سر مورد اصابت گلوله نیروهای تکفیری داعش قرار گرفت و به شهادت رسید.

در بخشی از کتاب می‌شنویم:
از لای پوشه برگه را درآورد و نشانم داد. نگاهی به کاغذی کردم. فقط یک جمله‌اش به چشمم آمد و آن جمله درست زیر امضایش نوشته بود: «شهید حیدر جلیلوند».
گفتم: «الهی شکر که به خواسته‌ی دلت رسیدی». حمید اخم کرد و گفت: «مامان‌جانم فکر می‌کنی برای دلم این‌همه تلاش کردم؟ می‌دونی از همین‌جا که راه می‌افتم، دلتنگ تک‌تک شما می‌شم تا وقتی که برمی‌گردم؟ می‌دونی اونجا چقدر شرایط سختی داریم؟ کاش باور کنی فقط برای این پا روی دلم می‌ذارم و می‌رم که دوباره قصه‌‌ی اسارت حضرت زینب و سیلی خوردن حضرت رقیه تکرار نشه!» آمدم روبه‌رویش نشستم و گفتم: «حمید، تو به‌اندازه‌‌ی همه‌‌ی دنیا برام عزیزی؛ ولی من رو با چوب عشق به اهل‌بیت محک نزن. من فقط نگران زن و بچه‌ات هستم. نگران بی‌قراری‌های دل پدرت و بی‌پشت‌‌وپناه شدن برادرهات و بی‌مونس شدن خودم.»
برای لحظه‌ای نتوانستم جلوی اشک‌هایم را بگیرم. حمید روی صورتم دست کشید و اشک‌هایم را پاک کرد و گفت: «الهی دورت بگردم، من که عزیزتر از اولاد حضرت زهرا(س) نیستم. قرار نیست اتفاقی بیفته. من به تکلیفم عمل می‌کنم. اگر شهادت قسمتم شد که به مهربانی خدا بیشتر از هر چیزی ایمان دارم و اگر قسمتم نشد که بعد از این جنگ تا آخر عمر نوکری شما و بابا رو می‌کنم.»

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :07 خرداد 1404 622 بازدیدبدون نظر »
مرغ های دریایی
درست همان موقعی که بچه‌ی دومش به دنیا آمد، باید به مأموریتی می‌رفت که امید کمی به بازگشت از آن بود. آیا این هم‌زمانی، پیامی برای او به همراه داشت؟

* درباره‌ی کتاب:
کتاب «مرغ‌های دریایی»، نوشته‌ی «محمدرضا بایرامی»، داستان زندگی سپاهیانی است که در نیروی دریایی سپاه فعالیت می‌کنند. افرادی که برای دفاع از مرزهای آبی ایران در برابر تجاوز دشمن، در منطقه‌ی خلیج فارس هستند و سرانجام در رویارویی با نیروهای آمریکایی به شهادت می‌رسند.

*درباره‌ی نویسنده:
«محمدرضا بایرامی»، نویسنده‌ی معاصر ایرانی، در سال ۱۳۴۰ در روستای لاطران استان اردبیل به دنیا آمد. وی در نوجوانی به آثار صمد بهرنگی علاقه‌مند شد.
او اولین قصه‌اش را برای رادیو فرستاد. بایرامی در کارگاه قصه‌نویسی شرکت می‌کرد، اما به‌علّت تأمین مخارج تحصیلش مجبور شد کار کند و نتواست به مشارکت خود در آن کارگاه ادامه دهد.
بایرامی با کتاب «کوه مرا صدا زد» (از قصه‌های سبلان) توانست جایزه‌ی خرس طلایی و جایزه‌ی کبرای آبی سوییس و نیز جایزه‌ی کتاب سال سوییس را از آن خود کند.
وی رئیس خانه‌ی داستان ایران است. بایرامی بابت نگارش رمانِ «لم‌یزرع» و کتاب داستانی «گرگ‌ها از برف نمی‌ترسند» جایزه‌ی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران را کسب کرد.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :07 خرداد 1404 587 بازدیددیدگاه‌ها برای کتاب صوتی مرغ های دریایی بسته هستند

کتاب «خرمشهر در جنگ طولانی» اثری از مهدی انصاری، محمد درودیان و هادی نخعی است که وقایع سیاسی و نظامی خرمشهر، از زمان پیروزی انقلاب تا آغاز حمله‌ی عراق، را بررسی می‌کند.

درباره‌ی کتاب
در بخش دوم کتاب «خرمشهر در جنگ طولانی» به‌‌طور مفصل این مباحث بازگو شده است:
جریان آمادگی‌‌های نهایی ارتش متجاوز صدام برای شروع هجوم نظامی مستقیم تا اشغال کامل خرمشهر، اوضاع مرز و شهر خرمشهر، عملیات و تحرکات مرزی عراق پس از پیروزی انقلاب و واکنش سازمان‌‌های مسئول جمهوری اسلامی، چگونگی شروع هجوم سراسری دشمن در منطقه‌ی خرمشهر و واکنش مردم، نحوه‌ی هجوم زمینی و یگان‌های متجاوز و محورهای تجاوز و چگونگی مقابله با آنها، شکل‌گیری و سازمان‌دهی نیروهای مقاومت، شکست صدام در کسب یک پیروزی سریع و اعلام آتش‌بس از جانب رژیم او و واکنش جمهوری اسلامی، تمرکز قوا و توجه اصلی رژیم صدام به اشغال خرمشهر و آبادان، وضعیت مدافعان در آغاز مرحله‌ی دوم هجوم و مشکلات و کمبودها، عبور دشمن از کارون و چگونگی نفوذ دشمن در شهر پس از ۲۲ روز تلاش و تحمل تلفات، تشریح جنگ شدید خیابانی و مقابله‌ی جانانه مدافعان خرمشهر و جنگ خانه‌به‌خانه برای جلوگیری از سقوط خونین‌شهر و هجوم نهایی دشمن.
پیوست اوّل کتاب «خرمشهر در جنگ طولانی» با نام «زنان در حماسه خونین‌‌شهر» یادی است از تلاش بانوان متعهد در خرمشهر و در جریان مقاومت ۳۵روزه‌‌ی خرمشهر و فعالیت‌هایی که در زمینه‌ی نبرد مستقیم با دشمن، پشتیبانی رزمندگان و امدادگری انجام دادند.
پیوست دوم کتاب، زندگی‌نامه‌ی «شهید شیخ محمدحسن شریف قنوتی» است و به نقش و فعالیت‌های این شهید در خرمشهر اشاره شده است.

*************************
فصل اول: مقدمه
فصل دوم: «اصلی شدن اشغال خرمشهر و تمرکز نیرو» (بخش اول)
فصل سوم: «اصلی شدن اشغال خرمشهر و تمرکز نیرو» (بخش دوم)
فصل چهارم: «اصلی شدن اشغال خرمشهر و تمرکز نیرو» (بخش سوم)
فصل پنجم: «جنگ ده‌روزه پشت دروازه‌های خرمشهر» (بخش اول)
فصل ششم: «جنگ ده‌روزه پشت دروازه‌های خرمشهر» (بخش دوم)
فصل هفتم: «جنگ ده‌روزه پشت دروازه‌های خرمشهر» (بخش سوم)
فصل هشتم: «دشمن در شهر خونین» (بخش اول)
فصل نهم: «دشمن در شهر خونین» (بخش دوم)
فصل دهم: «تهاجم نهایی و اشغال خونین‌شهر» (بخش اول)
فصل یازدهم: «تهاجم نهایی و اشغال خونین‌شهر» (بخش دوم)
فصل دوازدهم: «تهاجم نهایی و اشغال خونین‌شهر» (بخش سوم)
فصل سیزدهم: «تهاجم نهایی و اشغال خونین‌شهر» (بخش چهارم)
فصل چهاردهم: نقش زنان در حماسه‌‌ی خونین شهر (ضمیمه اول)
فصل پانزدهم: یادی از شهید شیخ محمدحسن شریف‌قنوتی (ضمیمه دوم)

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :03 خرداد 1404 960 بازدیدبدون نظر »
اصلیتمون بوشهریه؛ یعنی بابام بوشهری بود. تو دوازده‌سیزده‌سالگی از بوشهر بیرون زده و اومده بود خرمشهر، بعدش هم شد کارگر پالایشگاه آبادان.

پدرم آدم خوبی بود. معمولاً آروم بود، اما بعضی وقت‌ها عصبانی می‌شد و می‌افتاد به جونمون. من و خواهرم و برادرم هیچ‌وقت از دستش ناراحت نمی‌شدیم؛ به هر حال پدرهای اون موقع همه‌شون سخت‌گیر بودن. اگه بخوام راستش رو بگم خداییش زیادی شیطون بودیم، در عین حال ازش حساب هم می‌بردیم. وقتی توی خونه شیطنت می‌کردیم، مادرم خط و نشون می‌کشید و انگشت تکون می‌داد که بذار بابات از سر کار بیاد.
درباره‌ی مادرم باید عرض کنم که اصلیت مادرم بحرینی بود. بعضی‌ها می‌گفتن پدرِ مادرم از بحرین به میناب مهاجرت کرده و همون‌جا زن گرفته. بعضی‌ها هم می گفتن اهل دشتستان بوده، احتمالاً دومی درست‌تر باشه.
برعکس پدرم، مادرم خیلی آروم بود؛ ساکت و سر به زیر .
پدرم بعدِ بازنشستگی مغازه لوله کشی باز کرد. من فکر میکنم لوله کشی بیشتر ساختمونهای قدیمی خرمشهر کار پدرم بود. از اونجایی که بیشتر کارگرهای شرکت نفت لوله کشی و برقکاری بلد بودند؛ بابا مغازه لوله کشی زده بود. حتی بعضیهاشون نقاشی و بنایی هم یاد داشتند. به قول پدرم همه شون آچارفرانسه بودند. همیشه
میگفت: : توپالایشگاه باید همه کاری بلد باشی، اگر هم نباشی باید یاد بگیری؛ چون پالایشگاه ازمون میخواد، اگه بلد نباشی کلات پس معرک س.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :02 خرداد 1404 744 بازدیدبدون نظر »
خرمشهر تا ابوغریب

«خرمشهر تا ابوغریب» خاطرات دریادار ۲، دکتر هادی عظیمی‌راد، از ۱۰ سال اسارت است.

موضوع این کتاب خاطرات دوران اسارت است. این کتاب که به‌‌‌صورت پرسش و پاسخ تدوین شده‌است، دربردارنده‌‌ی گوشه‌هایی از خاطرات «هادی عظیمی‌‌‌‌راد» از آغاز جنگ تحمیلی و نحوه‌‌ی اسارت وی تا هنگام آزادی در سال ۱۳۶۹ است.
وی در این کتاب لحظه‌های سخت اسارت، مصدومیت و جلوه‌های زیبای مقاومت و پایداری را توصیف کرده و تصویری از اوضاع اسیران ایرانی ارائه نموده‌‌‌است.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :01 خرداد 1404 615 بازدیدبدون نظر »

صفحات

دسته بندی

اسکرول بار

تصویر ثابت

خرید هاست