دکتر عباسی
استاد رائفی پور
خیریه احسان مهدوی

جستجو




در اين سایت
در كل اينترنت

آمار

هم‌سنگران

>
روند پایان جنگ
مهم‌ترین مسئله‌‌ی این کتاب پرسش درباره‌‌ی چگونگی پایان جنگ و مسیری است که ایران پیمود تا به برهه پایانی جنگ برسد.

کتاب در چهار فصل تنظیم شده‌است:
در فصل اول (روش و چارچوب نظری)، چند مفهوم راهبردی، تصمیمات ایران و عراق و آنچه سرانجام به پایان جنگ منجر شد، دیدگاه هاشمی رفسنجانی و رضایی ـ فرمانده‌ی پیشین سپاه‌‌ـ درباره‌ی سیر تحولات جنگ پس از فتح خرمشهر بررسی شده‌است.
فصل دوم (ناکامی در خاتمه‌ی جنگ)، درواقع بیان‌گر اراده و تلاش ایران پس از فتح خرمشهر برای پایان دادن به جنگ است.
در فصل سوم (برقراری موازنه)، ابعاد سیاست‌های آمریکا برای مدیریت جنگ و جلوگیری از پیروزی ایران تشریح شده‌است.
فصل چهارم (پایان جنگ)، نیز به تشدید فشار بین‌المللی و نظامی به ایران و راهبرد ایران و عراق در این جنگ اشاره شده‌‌است.
به تصریح نگارنده «عراق پس از بازپس‌گیری مناطق خود و تهدید مجدد خاک ایران، موقعیتی را به وجود آورد که ایران جز پذیرش قطع‌نامه‌ی ۵۹۸ گزینه‌ی دیگری نداشت. ضمن این‌که حمله‌ی ناو آمریکا به هواپیمای مسافربری ایرباس و تهدید عراق به استفاده از سلاح شیمیایی برای حمله به شهرهای ایران و سایر ملاحظات، در اتخاذ این تصمیم، نقش اساسی داشت.»

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :06 آذر 1401 318 بازدیدبدون نظر »

این کتاب براساس زندگی سرلشکر شهید «غلامرضا مخبری» نوشته شده‌است.

امیر سرلشکر شهید غلامرضا مخبری، یکی از افسران غیور و شجاع نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که پس از انقلاب، در سمت فرمانده «گردان ۱۲۵ لشکر ۱۶ زرهی قزوین» و فرمانده «گردان‌ ۱۲۵ پیاده – مکانیزه‌‌ی تیپ ۲» در جبهه‌ی نبرد با رژیم بعث عراق جنگید. او با گردان تحت‌‌فرمان خود، به مدت ده روز، در برابر دوازده گردان عراقی ایستادگی کرد و با آزادسازی شهر بستان از چنگال دشمن، مانع سقوط چزابه نیز شد.
او سرانجام در سال ۱۳۶۱، پس از بازدید از گردان‌ ۱۱۶، در حالی که به طرف سردشت در حرکت بود، در دامنه‌ی کوه‌های «دارساوین» به شهادت رسید.
نویسنده در این کتاب خاطراتی را از زبان خانواده و هم‌رزمان این شهید گران‌قدر روایت می‌کند.
***
آن سوی پل، براساس زندگی شهید سرلشکر غلامرضا مخبری، نویسنده: آذر ایرانی، انتشارات: سازمان عقیدتی سیاسی آجا، ۱۳۹۳

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :01 آذر 1401 368 بازدیدبدون نظر »
نتظار کشیدن خیلی سخته؛ اصلاً یه جور امتحانه که صبر آدم رو محک می‌زنه. اما انتظار یه عزیز که ازش هیچ خبری نداری و اصلاً نمی‌دونی زنده‌‌ست یا نه، انتظار سخت‌تریه. این رو یه زن، مثل من، بهتر می‌فهمه.

روایت این فیلم تنها یکی از هزاران صبر و قرارِ وصف‌‌ناشدنیِ مادر ایرانیه و ما نمونه‌‌های بی‌‌شماری در فرهنگ و ادبیات دفاع‌مقدس داریم که کتاب «دا» بارزترین اونهاست.
یادآوری می‌کنم که خانم نرگس آبیار، غیر از این فیلم، در کارنامه‌ی کاریشون فیلم‌های ارزشمند دیگه‌ای مثل «شبی که ماه کامل شد» و «نفس» رو هم دارن.
«نرگس آبیار» فیلم‌‌سازی مؤلفه که این فیلم رو هم براساس یکی از نوشته‌های خودش، یعنی اختر و تلواسه، جلوی دوربین برده. برای اطلاع شما باید بگم که ایران‌صدا، افتخار میزبانی از این بانوی هنرمند رو هم داشته و ایشون یه بار برای خوانش یکی دیگه از کتاب‌های خودشون، یعنی کسی که هیچ‌وقت گم نمی‌شود، که شرح زندگی شهید مهدی باکریه، پشت میکروفون ایران‌‌صدا قرار گرفته.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :01 آذر 1401 413 بازدیددیدگاه‌ها برای کتاب صوتی شیار ۱۴۳ بسته هستند

داستان این کتاب درباره‌‌ی زندگی جوانی روستایی به نام «علیشیر شفیعی» است که در سحرگاه ۲۹اسفند۱۳۶۶، پس از دو شبانه‌‌روز جنگیدن با کماندوهای لشکر گارد ریاست‌‌‌جمهوری عراق، براثر شلیک گلوله‌‌ی تانک عراقی، در تپه‌‌ی «ریشن» به شهادت رسید.

درباره‌ی کتاب:
این کتاب سرگذشت حضور یک نوجوان ایلیاتیِ دامنه‌‌های زاگرس در جبهه است. او توانایی‌های ویژه‌ای دارد و باوجودِ سن کم، رفتارش مانند افراد سن‌‌و‌‌سال‌‌دار است.
رمان «سرریزون» درباره‌‌ی زندگی یک رزمنده‌‌ی ایرانی و یک سرباز عراقیِ خدمه‌‌ی تانک است که در عملیات والفجر ۱۰، در منطقه‌‌ی حلبچه، با یکدیگر برخورد می‌کنند.

بخشی از کتاب سرریزون:
«نقل این بود که اگر ایرانی‌‌‌ها بگذارند و دوباره اوضاع جبهه‌‌‌ها را ناآرام نکنند،تا سه ماه دیگر همه‌‌‌ی آن
جواهرات را به پای رغد خواهم ریخت. چقدر برق آن گردن‌‌‌بند زیر گلوی بلورینش جذابیت دارد! دارم احساساتی می‌‌‌شوم. نظامی بودن اقتضا می‌‌‌کند سنگ‌‌‌دل و قوی باشی. فعلاً باید پیش از عروسی، فکری به حال دندان‌‌هایم بکنم. رغد می‌‌‌گوید تقصر سیگار است. راستش تا حالا سه، چهار تا از دندان‌‌‌های جلویی‌‌ام ناجور شده است؛ برای همین جرأت خندیدن مقابل رغد را ندارم. با نظرش مواقق نیستم. سیگار چه ربطی به دندان دارد!؟خودم می‌‌‌دانم اشکال کار از کجاست؟ سنم دارد بالا می‌‌‌رود.ناچارم توی مرخصی بعدی مقداری از وقتم را روی دندان‌‌‌هایم بگذارم. اگر هم شد، سری به مادر و دو خواهرم که در تکریت هستند،بزنم. چاره‌‌ای نیست.خیلی جاها آدم باید کوتاه بیاید. آن یکی هم که در اربیل شوهر کرده و از روزی که رفته، ندیدمش. سه سال هم بیشتر است.به اربیل نمی شود رفت، مگر بعد از عروسی با رغد دوتایی برویم. فعلاً امروز تا همین‌‌‌جا کافی است.»

درباره‌ی نویسنده:
«محمد محمودی نورآبادی» متولد ۱۳۴۹ در روستای مهرنجان از شهرستان ممسنی (استان فارس) است. وی در پاییز سال۱۳۶۵ از مدرسه به جبهه رفت تا در دسته‌‌ی یک از گروهان دوم گُردان حضرت فاطمه(س) به‌‌‌عنوان نارنجک‌‌انداز دسته، ایفای وظیفه کند. بعد از آن هم در عملیات کربلای ۴ و ۵ شرکت کرد.
محمودی نورآبادی از سال ۱۳۷۰ به‌‌‌طور جدّی وارد عرصه‌‌ی نویسندگی شد. از او تاکنون حدود ۲۰ اثر به چاپ رسیده است.
بیشتر آثار وی درباره‌‌ی خاطراتش از حضور خود و دو برادر شهیدش (که در دفاع مقدس و جنگ با داعش به شهادت رسیدند،) است. برخی از این آثار که با تحقیق میدانی و حضور نویسنده در کشورهای افغانستان و سوریه نوشته شده، در نوع خود بی‌نظیر است.
آثار محمد محمودی نورآبادی که تاکنون در جشنواره‌های کشوری خوش درخشیده، عبارت‌اند از:
– «سرریزون»؛ رتبه‌‌ی اول سیزدهمین جشنواره‌‌ی دوسالانه‌‌ی انتخاب کتاب سال دفاع مقدس، (آذر ۱۳۸۹)؛
– «کاش چشم‎هایش دروغ گفته باشد»؛ رتبه‌‌ی اول هفتمین جشنواره‌‌ی پاسداران اهل قلم، (تیرماه ۱۳۹۰)؛
– «خنده‌‌زار» برگزیده‌‌ی چهارمین جشنواره‌‌ی کشوری داستان انقلاب، (بهمن ۱۳۹۰)؛
– «نبرد هِسجان»؛ رتبه‌ی اول هشتمین جشنواره‌ی پاسداران اهل قلم، (تیرماه ۱۳۹۱)؛
– «هزارو‌یک جشن» برگزیده‌‌ی (مقام اول) و تنها اثر برنده‌ی دیپلم افتخار در پنجمین جشنواره‌‌‎ی کشوری داستان انقلاب بهمن، (۱۳۹۱)؛
– «رُنج» تقدیرشده در دوازدهمین جشنواره‌‌ی شهید حبیب غنی‎‌پور (اسفند۱۳۹۱).

کتاب:
سرریزون، نویسنده: محمد محمودی نورآبادی، انتشارات شاهد، ۱۳۸۸.

از ایرانصدا بشنوید
داستانی جذاب و شنیدی، با ته‌‌‌مایه‌ای از طنز، باعث شده است که این کتاب بسیار شنیدنی شود. وصف زندگی و دلاوری جوانان عشایر، از دیگر ویژگی‌های این کتاب است. روایتی هیجان‌‌‌انگیز از نبرد در میدان جنگ و روایتی عاشقانه در دل جنگ هم، از نکاتی است که این کتاب را شنیدنی‌تر می‌کند. گوش کنید و لذت ببرید.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :17 آبان 1401 428 بازدیدبدون نظر »

کتاب «قله‌‌‌های سپید دوردست»، از تولیدات نشر شاهد، ماجرای یک بانوی طلبه را روایت می‌کند که در دوران جنگ تحمیلی با وجود مخالفت‌های والدین و استادانش برای انجام امر تبلیغ، به کردستان می‌رود و در همان‌جا به شهادت می‌رسد.

«فهیمه سیاری»، دختر جوان زنجانی، یکی از زنان شهید دوران دفاع مقدس است که در این کتاب داستان زندگی او را می‌شنویم. او که با اوج‌گیری انقلاب اسلامی به صف اول مبارزان رژیم شاه پیوست، علوم حوزوی را در «مکتب توحید» شهر قم آموخت و با بروز ناامنی‌های غرب کشور در دوران جنگ تحمیلی، برای فعالیت‌های تبلیغی به شهر بانه در استان کردستان رفت.
در این روایت داستانی، بخش‌هایی از خاطرات مادر، پدر، دوستان، خادم مسجد و همین‌طور دوست صمیمی دوران تحصیل وی در مکتب توحید نقل می‌شود.

قله‌های سپید دوردست، نویسنده: سمیرا اصلان‌پور، نشر شاهد، چاپ سوم، ۱۴۰۰ .

این کتاب داستان زندگی و شهادت بانوی طلبه‌ی جوان «فهیمه سیاری» است که با زبانی ساده و صمیمی روایت می‌شود.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :17 آبان 1401 375 بازدیدبدون نظر »

«خداحافظ سالار» خاطرات پروانه چراغ‌نوروزی؛ همسر سرلشکر شهید حاج حسین همدانی است که به قلم حمید حسام نوشته شده است.

کتاب از سال ۹۰ و بحران دمشق که در آستانه‌ی سقوط قرار داشت، آغاز می‌شود و با بازگشت و تداعی خاطرات دوران کودکی همسر شهید در دهه‌ی ۴۰ ادامه می‌یابد.
این کتاب حاصل ۴۴ ساعت گفت‌وگو با همسر شهید است که نوع روایت داستانی، هیچ دخل و تصرفی را در آن وارد نکرده است.
«سردار شهید حسین همدانی» از اعضا و بنیان‌‌گذاران سپاه همدان و کردستان بود و از سال ۱۳۵۹ در دفاع مقدس شرکت داشت. وی همچنین از فرماندهان منطقه‌ی عملیاتی «بازی دراز» در جبهه‌‌ی کرمانشاه بود و مدتی فرمانده لشکر انصارالحسین (ع) همدان شد. او جانشین قرارگاه امام حسین (ع) و مشاور فرمانده کل سپاه پاسداران و فرمانده سپاه محمد رسول‌الله (ص) تهران نیز بود.
سردار همدانی، سرانجام، هنگام انجام مأموریت مستشاری در سوریه به آرزوی دیرینه‌اش رسید.

اولین سیر آفاق را در سال ۱۳۷۴ به پنجره‌ای سوی خرمشهر باز کردم. حاج حسین همدانی خاطره‌ی انگشتر سرخی را که شهید محمود شهبازی به او داده بود، برایم تعریف کرد و من برای پیدا کردن راز نگین سرخ یک سال مشق عاشقی نوشتم.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :16 آبان 1401 529 بازدیدبدون نظر »
فرمانده نگاهی به سر تا پای من انداخت و یکهو زد زیر خنده. از خنده‌های تلخ فرمانده داغ کردم و در دلم فحشش دادم. ما را توی باد و زیر باران سر پا نگاه داشتند. کف حیاط ساختمان ساواک مثل زغال سیاه بود.

کتاب «فرمانده شهر» زندگی‌نامه‌ی مختصر محمد جهان‌‌‌آرا (دوران کودکی، فعالیت‌های زمان قبل از انقلاب در گروه حزب‌‌‌الله خرمشهر، ازدواج، پایه‌گذاری و بنیان جهادسازندگی و سپاه‌‌‌پاسداران در خرمشهر) دربردارنده‌‌ی این موارد است: فعالیت‌های او در دوران نوجوانی و مجروح کردن فرد ساواکی که باعث دستگیری و شکنجه‌اش گشت، شرکت و فعالیت در تظاهرات دانشگاه جندی‌‌شاپور اهواز و سرنگون ساختن مجسمه‌ی شاه، مبارزات وی در دروان جنگ و محاصره‌ی آبادان و مقاومت او با نیروهایش در خرمشهر که حصر آبادان را شکست، روزهای فرماندهی او در سپاه و گوشه‌هایی از روحیات و فضایل اخلاقی وی، آخرین روز و چگونگی شهادتش با اطرافیان و فرماندهان در حادثه‌ی سقوط هواپیمایی که برای ارائه‌ی آمار جنگ به امام (ره) راهی تهران بود.
خیلی‌ها احتمالاً سرود «ممد نبودی ببینی» به گوششان خورده، اما توجه نداشته‌‌اند که منظور از «ممد» همان شخصیت مورداشاره در این داستان است؛ فرمانده‌ی رزم‌آوری که با حداقل امکانات ممکن، ۴۵ روز دروازه‌های خرمشهر را به روی عراقی‌های تادندان‌‌‌مسلح بسته نگه داشت و به آنها یاد داد که فتح سه‌‌‌روزه‌ی ایران در رویا نیز امکان‌پذیر نیست!

نویسنده در این اثر به خواننده گوشزد می‌کند که جهان آرا صرفاً یک رزمنده در مدت کوتاه عمرش، بعد از آغاز جنگ تحمیلی محسوب نمی‌شود. او گذشته‌ای به مراتب جسورانه‌تر داشته و با وجود اینکه یک سال از پایان عمرش را در دفاع از سرزمین مادری‌اش سپری کرده، اما‌ سالیان زیادی در صف مبارزه با رژیم پهلوی، تازیانه خورده و شکنجه‌های طاقت‌فرسایی را گذرانده است.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :16 آبان 1401 323 بازدیدبدون نظر »
کتاب فرمان شکست حصر در برگیرنده ی جنگ ایران و عراق، نبردها جنگ ایران و عراق، عملیات ثامن‌الائمه (ع) جنگ ایران و عراق، ۱۳۵۹ – ۱۳۶۷، عملیات فرمانده کل قوا خمینی روح خدا جنگ ایران و عراق، ۱۳۵۹ – ۱۳۶۷ – خاطرات جنگ ایران و عراق، ۱۳۵۹ – ۱۳۶۷ –

۶مهر سالگرد چهل و یکمین سالروز شکست حصر آبادان در عملیات ثامن‌الائمه(ع) است. در آن عملیات رزمندگان ایرانی توانستند شهر آبادان را از محاصره خارج سازند و آغازگر سلسله عملیات‌های پیروز در آزادسازی سرزمین‌های اشغالی باشند. آبادان اگرچه در هفته‌های نخست جنگ به محاصره دشمن درآمد و امام خمینی(ره) در تاریخ چهاردهم آبان‌ماه دستور شکست حصر آن شهر را صادر فرمود، و آن فرمان حدود ۱۱ ماه بعد اجرایی شد.

از ایرانصدا بشنوید
خاطرات هشت سال دفاع مقدس را بازبانی متفاوت تر بیان می کند.پیشنهاد می کنیم بشنوید و لذت ببرید.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :15 آبان 1401 447 بازدیدبدون نظر »

«یحیی» روایتی است از زندگی «سید یحیی رحیم صفوی» از فرماندهان جنگ.

چندوقتی بود مادرم جلوی چشم ما ذره‌ذره آب می‌شد. بعضی وقت‌ها حتی توان حرف زدن نداشت. با دست به چیزی اشاره می‌کرد؛ خواهرم ماه‌منیر بلند می‌شد و براش می‌آورد. بیشتر وقت‌ها به صورتش نگاه می‌کردم. دلم نمی‌خواست این‌طور رنگ‌پریده ببینمش. استخوان گونه‌هایش بیرون زده بود، انگار یک لایه پوست نازک رویش کشیده بودند. وقتی داشت با دست‌های لرزان بغچه‌ی حمامش را می‌بست، احساس می‌کردم گوشواره‌هایش که به هر لنگه‌ی آن یک سکه آویزان بود، روی لاله‌ی گوشش سنگینی می‌کند.
مادرم زیبا و از خانواده‌ای بافرهنگ بود. چشم‌هایی سبز و موهایی طلایی داشت. پدرم وقتی جوان بود، برای مسابقه‌ی تیراندازی روی اسب به شهرکرد رفته بود؛ آنجا مادرم را بین تماشاچی‌ها دیده و با یک نگاه به آن چشم‌های سبز عاشقش شده بود… .

«یحیی» روایتی است از زندگی «سید یحیی رحیم» از فرماندهان جنگ. داستانی جذاب و متفاوت از زبان یک فرمانده جنگ. پیشنهاد می‌کنیم بشنوید و لذت ببرید.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :15 آبان 1401 363 بازدیدبدون نظر »

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :14 آبان 1401 586 بازدیدبدون نظر »
ادامه مطلب
تاريخ :14 آبان 1401 2941 بازدیدبدون نظر »
در یکی از خاطرات این کتاب آمده است: در یکی از سفرها در بیروت، در خانه‌ی دوستی، با یکی از روحانیون هجرت‌کرده از ده به شهر بحثی داشتم.

جنوب لبنان، خصوصاً منطقه جبل‌عامل، روزگاری مهد تشیع بود و علما و فضلای بزرگی در این سرزمین پرورش یافتند. البته، بیشتر ایشان در نتیجه‌ی ظلم و جور امرای عثمانی یا به شهادت رسیدند و یا مانند اجداد سید موسی، به‌ناچار آوارگی و هجرت را برگزیدند.
پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی نیز تحولات سیاسی و اجتماعی و پس از آن، تسلط استعمار فرانسه، مزید بر علت شد تا شیعیان جنوب، بیش‌ازپیش، در محرومیت و عقب‌ماندگی به سر برند. حتی در دوران استقلال نیز بقایای فئودال‌های متنفذ اجازه نمی‌دادند تا ایشان، از وضعیت اسف‌بار خویش رهایی یابند. در این اوضاع‌واحوال تنها سرمایه‌ای که برای این مردم باقی مانده بود، حضور اندک رهبران گران‌قدری چون «سید عبدالحسین شرف‌الدین» بود که یکی از اصلاح‌گران فعال زمان خود محسوب می‌شد و عمر خویش را صرف مبارزه و مقابله با استعمار فرانسه کرده بود. او در یکی از سفرهایش به ایران، با خویشاوندانش یعنی خانواده‌ی صدر ملاقات کرد و پس از گفت‌وگو با سید موسی، تحت‌تأثیر ویژگی‌های شخصیتی این طلبه‌ی جوان قرار گرفت.

سید موسی هم در زمان اقامت خود در نجف دو بار به صور سفر کرد. در این سفرها، علامه شرف‌الدین همه‌ی تلاش خود را به کار گرفت تا ضمن آشناکردن سید موسی با لبنان، بذر علاقه به شیعیان مظلوم این دیار را در دل وی بکارد و مقدمات جانشینی‌اش را، پس از خود، فراهم کند و چنین نیز شد.

تکلیف خود می‌دانم که برای آن‌ها کاری انجام دهم. چیزهایی که از ایران می‌دانید خود نیز می‌دانم. شاید بیشتر از شما هم بدانم. می‌دانم که موقعیت‌های خوبی در ایران وجود دارد، اما از تکلیف شرعی نمی‌توان خلاص شد.
مدتی بعد علامه شرف‌الدین دارفانی را وداع گفت و فرزندانش برای عمل به توصیه‌‌ی پدر از سید موسی دعوت کردند تا رهبری شیعیان لبنان را عهده‌دار شود. دعوتی که از جانب بزرگانی همچون آیت‌الله بروجردی و آیت‌الله حکیم نیز به استجابت آن سفارش شد.

این کتاب زندگی‌نامه‌‌ی مختصری از امام موسی صدر با زبانی ساده است که فعالیت‌ و ابعاد مختلف زندگی وی را شرح می‌دهد.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :14 آبان 1401 375 بازدیدبدون نظر »

ویسندگان این کتاب، ضمن مصاحبه‌های مفصل با برخی از فرماندهان بلندپایه‌‌ی ارتش عراق، زوایای پنهان و مختلفی از جنبه‌های سیاسی و نظامی تجاوزِ رژیم بعث عراق به ایران را آشکار کرده‌‌اند.

درباره‌ی کتاب
کتاب «جنگ ایران و عراق از دیدگاه فرماندهان صدام» دومین مجلد از مجموعه کتاب‌‌هایی به شمار می‌‌رود که با حمایت شورای اطلاعات ملی آمریکا تهیه شده تا برخی مسائل مربوط به عراق در زمان صدام را از طریق گفت‌‌وگو با مقامات رژیم سابق عراق روشن کند.
این کتاب، با محوریت گفت‌‌وگو با چهار نفر از افسران عالی‌‌رتبه‌‌ی عراقی درباره‌‌ی عملیات‌های دریایی، هوایی، اطلاعات نظامی و توسعه‌‌ی توانمندی‌‌های نظامی ارتش سابق عراق ترجمه شده است. سرلشکر «میسر رشید الطرفه العبیدی»، افسر ارشد و یکی از فرماندهان اطلاعات عراق در بخش مرتبط با ایران در طول جنگ، سرلشکر بازنشسته «علاءالدین حسین مکی خمس»، رئیس ستاد سپاه سوم و فرمانده اداره‌‌ی توسعه‌ی رزمی عراق در زمان جنگ با ایران، سپهبد «عبید محمد الکعبی» فرمانده نیروی دریایی ارتش عراق در سال‌‌های ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۸ و سرلشکر «علوان حسّون علوان العبوسی» فرمانده اسکادران و تیپ هوایی در جنگ با ایران، در این کتاب سخن گفته‌‌اند.

* کتاب:
جنگ ایران و عراق از دیدگاه فرماندهان صدام
مؤلفان: لیلا سابارا، آناام. ونگاس، ویلیامسون مورای، الیزابت ناتان، کوین وودز
مترجم: عبدالمجید حیدری
زبان: فارسی
سال چاپ: ۱۳۹۵
ناشر: مرز و بوم، وابسته به مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه
تصویرگر: سید هادی خاوشی
تعداد صفحات: ۴۱۸

****شنونده گرامی، پیشاپیش از کیفیت پایین و اشکالات جزئی برخی از بخش‌های نمایش پوزش می‌طلبیم.****

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :13 آبان 1401 1237 بازدیدبدون نظر »

این داستان، ماجرای خانواده‌ای است که با اولین هجوم دشمن، از اهواز به شوشتر نقل مکان می‌کنند و در آن‌جا ساکن می‌شوند، اما فرزندشان اسماعیل، با این هجرت مخالف است و سعی می‌کند حداقل پدرش را برای دفاع از شهرشان به اهواز برگرداند.

یک خانواده‌ی اهوازی با اولین حمله‌های هوایی رژیم بعث، اهواز را ترک کردند و هر کدام به جایی رفتند. خانواده‌ی «مشهدی ابراهیم کفاش» به شوشتر رفتند و آنجا زندگی سختی را آغاز کردند. در این بین فرزند خانواده که اسماعیل نام دارد، با خانواده‌اش درگیر این بحث است که چرا شهر را ترک کرده‌اند. پدر خانواده راضی است که همراه پسر به اهواز برگردد و دکان کفاشی‌اش را باز کند، اما مادر سعی می‌کند آنها را از این تصمیم منصرف کند. اسماعیل از اینکه شهرشان را ترک کرده‌اند شرمگین است؛ بنابراین همراه پدرش به اهواز برمی‌گردد و به جمع کسانی که در شهر مانده‌اند، می‌پیوندد.
اسماعیل در اولین مرحله‌ی ورودشان به اهواز، پدرش را به بازار می‌برد تا مغازه‌‌ی کفاشی‌اش را باز کند. با باز شدن دکان کفاشی مشهدی ابراهیم، کاسب‌های دیگر بازار هم یکی‌‌یکی شروع به بازکردن مغازه‌هایشان می‌کنند. نانوایی که باز می‌‌شود، مردم صف می‌‌کشند برای خرید نان. در این حال خمپاره‌‌ی دشمن همچنان بر سر اهالی شهر می‌بارد.
مردی به نام «آقا جبار» به هرکجا سرک می‌کشد و مراقب کارهای مردم است. اسماعیل که چیزهایی درباره‌ی آقا جبار شنیده، نمی‌‌تواند پدرش را به قبول آن شنیده‌ها وادار کند… .
***
* درباره‌ی نویسنده:
«سید محمود قادری‌ گلابدره‌ای» متولد ۱۳۱۸ در گلابدره‌ی شمیران است. او از شاگردان «جلال آل‌‌احمد» و بعد‌ها از دوستان وی بود. وی پس از پایان تحصیلات متوسطه، برای تحصیل در رشته‌‌ی ادبیات به دانشگاه ادبیات دانشگاه تهران وارد شد، اما تحصیلش را نیمه‌‌کاره رها کرد. سپس در دانشگاه بین‌المللی لندن در رشته‌ی ادبیات انگلیسی درس خواند و در همان دوران با زنی سوئدی ازدواج کرد. گلابدره‌‌ای در سال‌های حضور در ایران کارهای متنوعی را تجربه کرده است. از شبانی در کوه‌های شمیران، گردو و بلال‌فروشی سرِ پل تجریش، تا مترجمی زبان سوئدی، مسئولیت انتخاب کتاب‌های ایرانی برای مهاجران ایرانی در سوئد، کارشناسی مرکز پژوهش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، اپراتوری و فوتره گرامتری سازمان نقشه‌‌‌برداری و….
سید محمود گلابدره‌ای در ۱۵ مرداد سال ۱۳۹۱ در سن ۷۳سالگی و پس از گذراندن یک دوره‌‌‌ی بیماری در بیمارستان الغدیر تهران از دنیا رفت.
از محمود گلابدره‌ای تاکنون ۳۳ کتاب منتشر شده که نخستین آن «سگ کوره‌پز» در سال ۱۳۴۹ منتشر شد. وی در سال ۱۳۵۰ رمان «پر کاه» را نوشت و «بادیه» را در سال ۱۳۵۶ به چاپ رساند؛ رمانی که «عباس کیارستمی» فیلم‌نامه‌ای اقتباسی بر اساس آن نوشت. رمان‌های پرستوها، دال، حکومت نظامی، سنگ به مثقال، آقا جلال، سفر به حجله‌گاه عشق، ده سال هوم‌‌لسی در آمریکا و … از دیگر آثار وی هستند.
«داریوش مهرجویی» از رمان «دال» فیلمنامه‌ای با نام «صحرای سرد» نوشته که موضوع آن در سوئد می‌گذرد و به زبان‌های دیگر نیز برگردانده شده‌ است.
داستان «اسماعیل، اسماعیل» یکی از اولین آثار داستانی دفاع مقدس است که در سال ۱۳۶۰ منتشر شده و چندین بار در شمارگان بالا چاپ شده است.

«اسماعیل، اسماعیل» نمونه‌ای برجسته از رمان‌های مثبت‌گرایانه‌ی حوزه‌‌ی دفاع مقدس است. شخصیت‌های این داستان برای رضای خدا می‌جنگند و هم‌‌سو با دولت، انقلاب و توده‌های عظیم مردم هستند و مرگ را در این جنگ شهادت می‌دانند. زبان صمیمی و خودمانی گلابدره‌ای، چه بر روی صفحه‌ی کاغذ، چه با صدای استاد رضوی، خواندنی و شنیدنی است.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :13 آبان 1401 413 بازدیدبدون نظر »
تاب «مردانی حوالی خورشید»، نوشته‌‌ی ناصر پروانی، بخشی از خاطرات امیر حبیب بقایی، فرمانده سابق نیروی هوایی ارتش، در دوران جنگ و زندگی خانوادگی اوست.

درباره‌ی کتاب
«امیر حبیب بقایی» از دوستان نزدیک شهید عباس بابایی بود. سابقه‌‌ی آشنایی آنها به سال ۱۳۵۴ در پایگاه هوایی دزفول بازمی‌گشت. وی همچنین در آن سال در پایگاه دزفول با سرلشکر مصطفی اردستانی هم‌خدمت بود و در سال‌های بعد در پایگاه ششم شکاری بوشهر و پایگاه دوم شکاری تبریز نیز به همکاری با آنها ادامه داد.
از نکات بارز این کتاب تبیین نقش پررنگ همسران شهدا و رزمندگان در دوران دفاع مقدس است. یکی از ۱۰ فصل این کتاب «پایگاهی به نام همسرم» نام دارد. همچنین در بخش‌هایی از این کتاب به جان‌فشانی‌های مردم شهر دزفول اشاره شده و درباره‌‌ی شش عملیات بزرگ و نقش نیروی هوایی در آن صحبت شده است.​

درباره‌ی نویسنده
«ناصر پروانی» متولد تیر ماه ١٣۵٩در تهران و ساکن تهران است. او مدرک دکترای مدیریت استراتژیک، کارشناسی ارشد مدیریت تحول و کارشناسی مدیریت بازرگانی دارد. وی هم‌اکنون در دانشگاه شهید بهشتی شاغل است و در زمینه‌ی ادبیات، شعر و متون ادبی‌ فعالیت می‌کند.
از آثار او می‌توان اینها را نام برد:
تبسم چشم، کمی دورتر از فاصله‌ها، دوباره می‌سرایمت، به نام من به کام عشق، دردی به نام عاشقی، شعرهایم بوی باران می‌دهد.
رمان عاشقانه‌‌ی «سایه عاشقی» از پروانی به چاپ رسیده که با استقبال خوبی روبه‌رو شده است.

* کتاب:
مردانی حوالی خورشید: بخشی از خاطرات امیرسرتیپ خلبان حبیب بقائی فرمانده سابق نهاجا.
نویسنده: ناصر پروانی
ناشر: نشر شاهد
تعداد صفحات: ۱۵۹
سال چاپ: ۱۳۹۹

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :12 آبان 1401 375 بازدیدبدون نظر »
 

زن در اسلام جایگاه رفیع و شایسته‌‌ای دارد. در منابع اسلامی و قرآن مجید از زن نه به‌‌عنوان تکمیل‌‌کننده‌ی مرد، بلکه به‌‌‌عنوان انسان یاد شده است.

در قرآن آنجا که خطاب «یا ایّها الانسان» و «یا ایّها الذّین آمنو» را مشاهده می‌‌کنیم، مراد انسان است، نه مرد یا زن به‌‌‌تنهایی. خداوند هنگامی که راه تکامل در زندگی را بیان می‌‌فرماید، زن و مرد را لباس هم می‌خواند که برای آرامش نیاز متقابل به هم دارند. در قرآن کریم از زنان نمونه‌‌ای یاد شده که زندگی و سلوک آنان دلیل بر این حقیقت است که زن انسان کاملی است. اشاره‌ی زیبای قرآن به مادر حضرت موسی (ع) که: «ما به او وحی کردیم.» نشان از قابلیت زن دارد که می‌‌تواند پذیرای وحی و دستور و الهامات الهی باشد. همچنین ماجرای زندگی ساره، همسر ابراهیم و هاجر، مادر اسماعیل نبی، و نقش آنان در بنای خانه‌‌ی کعبه داستان مفصّل عشق‌بازی و بندگی است.
برای نگارش این اثر، به نقل از نویسنده، ۲۲ تن از زنان شهید مؤثر در صحنه‌‌های انقلاب و جنگ تحمیلی انتخاب شده‌‌اند که می‌توان به «پروانه شمایی‌زاده»، بانوی پرستار و فعال در جبهه‌ها و «طیبه واعظی» و «فاطمه جعفریان»، از شهدای گروه مهدیون اصفهان و مبارزان انقلاب اشاره کرد.
کتاب چشمه‌های یاس با تکیه بر اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران و گفت‌وگو با خانواده‌‌‌ی این شهیدان نوشته شده است.

زندگی‌نامه‌‌ی ۲۲ بانوی شهید دوران انقلاب اسلامی و دفاع‌مقدس، به همت «علی رستمی» در کتاب «چشمه‌های یاس» تدوین شده و در قالب کتاب گویا درآمده است. امیدوارم بشنوید و لذت ببرید.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :12 آبان 1401 374 بازدیدبدون نظر »
شهید «ناهید فاتحی کرجو» در چهارم تیرماه ۱۳۴۴ خورشیدی در سنندج متولد شد. پدرش از کارکنانِ ژاندارمری و مادرش زنی خانه‌دار بود.

ناهید بسیار مهربان بود. او اغلب لباس و وسایلش را به دیگران هدیه می‌کرد. وی از آغاز نوجوانی، با گروه‌های مبارز مسلمان همکاری نزدیک داشت و هم‌‌‌سالانش را نیز از ستم رژیم پهلوی آگاه می‌کرد.
ناهید، پس از پیروزی انقلاب، به فعالیت دینی و انقلابی‌اش ادامه داد؛ تا آن‌جا که حزب کومله‌‌ی کردستان تاب نیاورد و ناهید را در حمله‌ای ناجوانمردانه به اسارت درآورد. این دختر فداکار، پس از تحمل ماه‌ها شکنجه و رنجِ اسارت، در تاریخ دهم تیر ۱۳۶۱، در هفده‌سالگی، به شهادت رسید.
اندکی از بسیار خاطراتی که از وی در یاد اطرافیانش مانده، در دومین مجلد از مجموعه‌‌ی «زنان آسمانی» گردآوری شده است.

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :11 آبان 1401 461 بازدیدبدون نظر »

کتاب «به رنگ خدا» روایت همسر شهید «عبدالمهدی مغفوری» از این شهید والامقام است که «سیده زهرا علمدار» و «فهیمه طاهری گوکی» به رشته‌‌ی تحریر درآورده‌‌اند.

درباره‌ی کتاب
کتاب «به رنگ خدا» داستانِ زندگی «شهید عبدالمهدی مغفوری»، از شهدای شاخص لشکر ۴۱ ثارالله، در دوران دفاع مقدس به روایت همسر شهید است. مصاحبه و تحقیق را «فهیمه طاهری گوکی» انجام داده و «سیده زهرا علمدار» نگارش آن را بر عهده داشته است.

در بخشی از این کتاب آمده است:
برای خرید بچه‌ها را بیرون برد تا برایشان کفش بخرد. فروشنده کفشی آورد که رویه‌‌‌ی کفش با حروف انگلیسی نقاشی شده بود. با تعاریفی که فروشنده کرد، گفتم: مهدی اینها کفش‌‌های خوبی هستند، جنس خوبی هم دارند، گفت: «نه. روی این کفش‌‌ها انگلیسی نوشته شده». گفتم: «خب انگلیسی نوشته شده باشد، ایرانی هستند خارجی که نیستند! گفت: «نه خانم جان. تبلیغ بیگانه است، نباید این‌‌جور کفشی برای بچه‌‌ها خرید. کفشی خرید که نشانه‌‌ای از فرهنگ بیگانه نداشته باشد.»

* کتاب:
به رنگ خدا: روایت زهرا همسر شهید عبدالمهدی مغفوری
مؤلف: سیده‌ زهره علمدار
ویراستار: فاطمه تویسرکانی‌ راوری
تعداد صفحات: ۱۸۶
ناشر: شهید حاج قاسم سلیمانی (وابسته به کنگره‌‌ی شهدای استان کرمان)
زبان: فارسی
سال چاپ: ۱۴۰۰

(بیشتر…)

ادامه مطلب
تاريخ :11 آبان 1401 498 بازدیدبدون نظر »

صفحات

دسته بندی

اسکرول بار

تصویر ثابت